تکه نان افتاده
- تکه نان افتاده
اگر چه در بحث (زیر پا قرار دادن نان ) به نحوی از تکه نان سخن به میان آمد ولکن تکه نان و به تعبیر روایات (کسره الخبز) بصورت مستقل ، عنوان شده و حکم خاص خود را دارد .
اینکه تکه نان افتاده آیا برداشته شود یا نه و آیا استفاده گردد یا نه ، و یا چه اقدامی روی آن صورت گیرد بحثی است که می توان به صورت مستقل به آن پرداخت .
اولا تکه نان با نان کامل از نظر حرمت و کرامت یکسانند و مثل هم احترام دارند و نمی توان بخاطر تکه بودن و کوچک و ناچیز بودن به آن بی احترامی کرد. چنانکه در باب اسراف هم فرق نمی کند کم باشد یا زیاد یعنی اسراف حرام است خواه آن چیز اسراف شده کم باشد یا زیاد . اسراف اسراف است و حرام ؛ خواه کم و خواه زیاد .
و نان هم همین طور است . یعنی نان ، نان است خواه کم باشد خواه زیاد ، خواه تکه و خواه کامل . پس تکه نان مثل نان کامل محترم است و باید حرمت آنرا نگه داشت . دوم آنکه نباید تکه را پرت کرد و انداخت و به آن بی اعتنا بود بل قطعا باید در صیانت و حفاظت آن کوشید.
سوم آنکه اگر قابل خوردن بود باید آن را خورد و اگر قابل خوردن نبود آن را بوسید در جای مناسب نهاد تا اولا از لگد مال شدن و زیر پا رفتن حفظ کرد و ثانیا استفاده کننده دیگری چه حیوان و چه انسان از آن بهره ببرد .
پیامبر (ص) در سفارش به همسرش عایشه فرمودند حرمت همجواری نعمت خدا را نگهدار اینگونه نیست که نعمت خدا اگر برود به زودی بر گردد. چه وقتی این نکته را متذکر شد آنگاه که دید ، عایشه از روی تکه نان عبور کرد و می رفت که روی آن پا بگذارد . حینَ رَای کِسرَةً کادَ اَن تَطَأَها فَاَخَذَها وَ اَکَلَها [1]( سفینه ص 375). آنگاه که تکه نانی را دید و نزدیک بود زیر پا قرار بگیرد که حضرت آن کسره و تکه نان را برداشت و خورد .
وآن بزرگوار فرمود : مَن وَجَدَ لُقمَةً فَمَسَحَ مِنها اَوغَسَلَ مِنها ثُمَّ اَکَلَهالَم تَستَقِرَّ فی جَوفِهِ اِلّا اَعتَقَهُ اللهُ مِنَ النّارِ .[2]هر کس لقمه ئی بیابد وآنگاه آن را تمیز کندیا بشوید سپس آن را بخورد خداوند متعال ، هنوز لقمه در شکمش قرار نیافته ، اورا از آتش ، آ زاد سازد .
امام علی (ع) بیست چیز را باعث فقر شمرد که از جمله آن اِهانَةُ الکِسرَةِ مِنَ الخُبزِ .( جامع الاخبار ص 124) . اهانت به تکه نان است .
خلاصه آنکه تکه نان باید تکریم شود و از بی اعتنایی و بی احترامی و بی حرمتی به آن باید بر حذر گردد.
[1] – همان
[2] – محدث قمی ، شیخ عباس ، سفینه البحار ، ج 1 ، ص 274