انصاف از خود وخودی

انصاف از خود وخودی
اَنصِفِ اللهَ وَاَنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِکَ وَمِن خاصَّهِ اَهلِکَ وَمَن لَکَ فیهِ هَوًی مِن رَعِیَّتِکَ فَاِنَّکَ اِن لا تَفعَل تَظلِم . نهج البلاغه نامه 53
نسبت به خدا ومردم از جانب خود انصاف را مراعات کن وهمچنین از جانب اهل وعیالت ونیز از جانب رعایا ، همانهایی که هوادار شان هستی که اگر چنین انصافی را نداشته باشی قطعا دچار ظلم خواهی شد .
وهمین مضمون در نقل دیگری از امام عظیم الشأن امیرالمومنین (ع) از کتاب غررالحکم ج2 ص210 هم آمده که در آنجا کلمه “خاصتک” هم اضافه شد .
یعنی در انصاف نه تنها از جانب خود باید انصاف بدهی بل از خواص ونزدیکانت هم باید انصاف به خرج دهی .
پس انصاف آن است که حق ستانی کنی برای صاحب حق چه از خودت وچه از نزدیکان ، دوستان وخویشان وهر آن کس که به نحوی به شما منسوب بوده وآنان را دوست می داری وهوای آنان را داری .
چون حَمیّت وتعصب فقط وفقط در “خود” انسان خلاصه نمی شود بلکه علاوه برخود بر “خودی” ها هم حکومت می کند . یعنی تعصب وحمیت تنها به “خود” اکتفا نمی کند بل بخاطر “خودی” ها هم انسان را از مدار انصاف خارج می کند ونخواهد گذاشت که انسان به انصاف عمل کند .
وبه عبارت دیگر منافع “خودی” ها همچون منافع “خود” نخواهد گذاشت که انسان راه عدل وانصاف برود بلکه تعصب وحمیت نفسانی حتی منافع “خودی” ها را هم بهانه می کند تا انسان را از مدار حق وعدل وانصاف دور سازد .