مفهوم عزت
مفهوم عزت
عزت از مفاهیمی است که فطرت انسان سریعتر آن را می فهمد تا اینکه الفاظ به خواهند آن را تعریف کنند . و به عبارتی انسان پیش از آنکه از طریق الفاظ وعبارات وترجمه به خواهد عزت را درک کند از طریق فطرت خود آن را درک می کند وعقل واحساس آدمی سریعتر به مفهوم آن می رسند . گویا عزت امر فطری است وفطرت انسان بهتر وبیشتر با آن مانوس است .
پس عزت خیلی نیاز به تعر یف لفظی ندارد واگر بخواهیم عزت را با الفاظ ترجمه کنیم باید بگوییم عزت یعنی شخصیت یعنی شکوه ، یعنی عظمت و یعنی حاصل زیباییهایی که انسان در طول زندگی از طریق وراثت وتربیت نیک به دست می آورد .
عزت برای انسان در جامعه حرمت وشکوهی می آفریند که مجذوب همگان شده وهمگان او را بزرگ و با شخصیت وبزرگوار می دانند وبه عبارتی عزت محصول همه صفات کمال است به نحوی که اگر انسان در یکی از صفات کمالیه خود کاستی ایجاد کند به همان میزان از عزت خود کاسته است .
وبه همین خاطر است که در روایات همه صفات کمالیه نظیر شجاعت ، سخاوت ، قناعت ، استقامت ، حلم ،علم ، صبر ، توکل ، طاعت وتسلیم در برابر حق ، کظم غیظ ، تقوا و.. از مصادیق عزت شمرده شد .
انسان عزیز انسان باصلابت ومحکم ونفوذ ناپذیر است وکسی نمی تواند او خوار کند ونمی تواند به هیچ یک از صفات کمال او آسیب برساند .
انسان عزیز بر سرنوشت خود حاکم است وتحت سلطه کسی قرار نمی گیرد وزیر منت کسی نیست وکارهای پست وبه دور از شأن انسانیت انجام نمی دهد .
اینکه گفته می شود مومن عزیز است بخاطر آن است که فقط از خدا دستور می گیرد ودر چهاچوب فرامین الهی انجام وظیفه می کند واز کسی غیر از خدا دستور نمی گیرد وزیرسلطه کسی نمی رود وحتی زیر بار منت کسی نمی رود واز هر ناکسی در خواست ندارد و حتی کار زشتی که اورا انگشت نشان کند انجام نمی دهد . وعزت خود را به تاراج نمی گذارد .
اگر انسان در مقابل سختی ها وشدائد صبر می کند واگر در مقابل کسری وکمبود زندگی به قناعت اکتفا می کند واگرفقط وفقط به خدا توکل می کند واگر پیش این وآن اظهار عجز ولابه نمی کند همه وهمه بخاطر عزت است .