چند نکته از بعثت پیامبر (ص)
چند نکته از بعثت پیامبر (ص)
- رسول خدا حضرت محمد (ص) در سن چهل سالگی مبعوث به رسالت وپیامبری شد.که سال بعثت مقارن بود با سال بیستم پادشاهی خسروپرویز ،ودویستم پیمان ربذه وسال ششهزار ویکصد وسیزدهم هبوط حضرت آدم(ع).(مروج الذهب، ج1 ، ص631)
- دین اسلام که کاملترین دین است با بعثت پیامبر شروع شد.
- محل بعثت مکه و در غار حری صورت پذیرفت .
- با بعثت پیامبر (ص) شیطان ناله زد .امام صادق (ع) فرمود :
رَنَّ اِبلیسُ اَربَعَ رَنّاتٍ اَوَّلُهُنَّ یَومَ لُعِنَ وَحینَ اُهبِطَ اِلَی الاَرضِ وَحینَ بُعِثَ مُحَمَّدٌ (ص) عَلی فَترَهٍ مِنَ الرُّسُلِ وَحینَ اُنزِلَ اُمُّ الکِتابِ.
ابلیس چهار نوبت ناله زد :
اول آن روزی بود که مورد لعنت قرار گرفت وهمچنین آن روزی که به زمین هبوط کرد و هم زمانی که پیامبر(ص) پس از یک خلأ پیامبری به بعثت وپیامبری رسید و نیز زمانی که اُمُّ الکتاب یعنی سوره حمد نازل شد. (بحار الانوار ، ج18، ص177و179)
- بعثت پیامبر(ص) با سوره ” ِاقرأ ” شروع شد.
- بعثت یک سمت جعلی وقراردادی نیست بل یک حقیقت و واقعیت اثرگزار است.
- بعثت پیامبر (ص) همراه با معجزه بود که معجزه اش قرآن است .
- پیامبر ، پیامبر رحمت ومهربانی است . هم خود نسبت یه امت خیلی مهریان بود وهم به رحمت ومهربانی سفارش وتاکید نمود .
- پیامبر(ص) دارای خلق عظیم وخلق نیکویی بوده که رأفت ، رحمت، ونرمخویی ، ودلسوزی وتواضع وفروتنی از خلقیات شاخص اوبود. انسان باجاذبه بود . وقتی به اسعد ابن زراره خزرجی نگاه می کند ولبخند می زند او را به سمت خود جذب می کند با آنکه پنبه در گوشش کرد . آری نگاه پیامبر مرده را زنده می کند .
- پیامبری او آخری وتکمیلی بود یعنی دیگر پس او پیامبری نیامده ونخواهدآمد و او آخرین پیامبر وکتاب او آخرین کتاب الهی است .
- دین او دین کامل است ومی تواند تا قیام قیامت پاسخگوی نیازمندی های بشر باشد وهر گزکاستی ندارد . یعنی در زندگی بشرموضوعی نیست که دین نتواند پاسخگو باشد .
- جبرئیل که از فرشتگان مقرب الهی است ومسئول وحی وارتباط خبری بین خدا وخلق است از آغاز بعثت تا پایان زندگی نازل می شد وعلاوه بر آوردن تدریجی قرآن ملاقاتهای غیر قرآنی هم با حضرت داشت . یعنی جبرئیل غیر از آنکه محتوای قرآن را برای پیامبر می آورد مسائل ومطالب دیگری تحت عنوان “حدیث قدسی” هم برای پیامبر (ص) می آورد وحتی دیدار پیامبر برای جبرئیل جالب وشیرین بود .
- پیامبر (ص) دارای پنج روح بود: روح حیات وزندگی ، روح قوه ونیرو ، روح شهوت وغریزه ، روح ایمان ، روح القدس.
- روح حیاه وزندگی همان روحی است که با وجود آن انسان زنده می شود وبارفتن آن می می میرد ، روحی که با آن حرکت می کند وآمد وشد می نماید.وبه تعبیر روایت … رُوحُ الحَیاهِ فَبِهِ دَبَّ وَدَرَجَ. یعنی روحزندگی روحی است که انسان با آن حرکت می کند وراه می رود.
- روح قوت ونیرو همان روحی است که با آن کار وتلاش انجام می دهد وهمین روح است که انسان می تواند با آن قیام کند وبه سعی وجهاد به پردازد . ودر حدیث می خوانیم : وَرُوحُ القُوَّهِ فَبِهِ نَهَضَ وَجاهَدَ . با روح قوت انسان به کار وتلاش میپردازد.
- روح شهوت وغریزه همان روحی است که با آن انسان میل به خوردن وآشامیدن ومیل به جنس مخالف پیدا می کند وبه تعبیر روایت :رُوحُ الشَّهوَهِ فَبِهِ أکَلَ وَشَرِبَ وَآتَی النِّساءَ مِنَ الحَلالِ . روح شهوت روحی است که انسان با آن می خورد ومی آشامد وبا زن عمل زناشویی مباح انجام می دهد.
- روح ایمان همان روحی است که با آن ایمان می آورد وبه خداوند متعال ورسولان وکتب آسمانی ومعاد معتقد می گردد ودر جامعه رفتار آمیخته با عدل وداد دارد .در حدیث می خوانیم : رُوحُ الایمانِ فَبِهِ آمَنَ وَعَدَلَ . روح ایمان روحی است که انسان با آن ایمان می آورد و به عدل عمل می کند .
- روح القُدُس همان روحی است که با آن می تواند نبوت را به پذیرد و وحی الهی را حمل نماید . البته این روح قابل نقل وانتقال به دیگری است . ولذا وقتی پیامبر (ص) می میرد این روح به امام و وصی اومنتقل می شود .
- روح بعثت ونبوت به گونه یی است که نمی خوابد ، غفلت ندارد ، کار بیهوده انجام نمی دهد وحرف باطل ودروغ از او صادر نمی شود .اما آن چهار روح دیگر اینگونه نیستند واین چهار ویژگی را ندارند .
- امام صادق (ع)خطاب به مفضل در جواب سئوال او فرمود:
يَا مُفَضَّلُ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ فِي اَلنَّبِيِّ ص خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ اَلْحَيَاةِ فَبِهِ دَبَّ وَ دَرَجَ وَ رُوحَ اَلْقُوَّةِ فَبِهِ نَهَضَ وَ جَاهَدَ وَ رُوحَ اَلشَّهْوَةِ فَبِهِ أَكَلَ وَ شَرِبَ وَ أَتَى اَلنِّسَاءَ مِنَ اَلْحَلاَلِ وَ رُوحَ اَلْإِيمَانِ فَبِهِ آمَنَ وَ عَدَلَ وَ رُوحَ اَلْقُدُسِ فَبِهِ حَمَلَ اَلنُّبُوَّةَ فَإِذَا قُبِضَ اَلنَّبِيُّ ص اِنْتَقَلَ رُوحُ اَلْقُدُسِ فَصَارَ إِلَى اَلْإِمَامِ وَ رُوحُ اَلْقُدُسِ لاَ يَنَامُ وَ لاَ يَغْفُلُ وَ لاَ يَلْهُو وَ لاَ يَزْهُو وَ اَلْأَرْبَعَةُ اَلْأَرْوَاحِ تَنَامُ وَ تَغْفُلُ وَ تَزْهُو وَ تَلْهُو وَ رُوحُ اَلْقُدُسِ كَانَ يَرَى بِهِ .
- مفضل بن عمر گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم راجع بدانستن امام عليه السلام آنچه را در اطراف زمين است، با اينكه خودش در ميان اتاقي ا ست كه پرده اش انداخته است فرمود: اي مفضل خداي تبارك و تعالي در پيغمبر صلي الله عليه و آله پنج روح قرار داد: 1-روح زندگي كه با آن بجنبد و راه رود 2-روح قوه كه با آن قيام و كوشش كند 3-روح شهوت كه با آن بخورد و بياشامد و با زنان حلال خود نزديكي كند 4-روح ايمان كه با آن ايمان آورد و عدالت ورزد 5-روح القدس كه با آن بار نبوت كشد. چون پيغمبر صلي الله عليه و آله وفات كند، روح القدس از او بامام(جانشينش)منتقل شود و روح- القدس خواب و غفلت و ياوه گري و تكبر ندارد و چهار روح ديگر خواب و غفلت و تكبر و ياوه گري دارند و بوسيله روح القدس همه چيز درك مي شود.(کافی ، ج1 ، ص272) و (بحار الانوار ، ج18 ، ص264)
به همین مضمون از امام صادق (ع)در کتاب میزان الحکمه ، ج4 ، ص199) هم آمده که ذیل آیه : و السابقون و السابقون * اُولئك المقَرَّبون» فرمود :
السابِقُونَ هُم رُسُلُ اللّه ِ عليهم السلام ، و خاصَّةُ اللّه ِ مِن خَلقِهِ ، جَعَلَ فيهِم خَمسَةَ أرواحٍ : أيَّدَهُم بِرُوحِ القُدُسِ فَبِهِ عَرَفُوا الأشياءَ ، و أيَّدَهُم بِرُوحِ الإيمانِ فَبِهِ خافُوا اللّه َ عزّ و جلّ ، و أيَّدَهُم بِرُوحِ القُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا على طاعَةِ اللّه ِ ، و أيَّدَهُم بِرُوحِ الشَّهوَةِ ، فبِهِ اشتَهَوا طاعَةَ اللّه ِ عزّ و جلّ و كَرِهُوا مَعصِيَتَهُ ، و جَعَلَ فيهِم رُوحَ المَدْرَجِ الذي بهِ يَذهَبُ الناسُ و يَجِيئُونَ.
امام صادق عليه السلام ـ درباره آيه «و پيشتازان سبقت گيرنده مقرّبند» ـ فرمود : پيشتازان، همان فرستادگانِ خدا عليهم السلام و بندگان خاصّ اويند . خداوند در آنان پنج روح قرار داده است : ايشان را با روح القدس تأييد كرد ، كه به وسيله آن اشيا را مى شناسند ؛ ايشان را با روحِ ايمان مؤيّد ساخت، كه به سبب آن از خداوند عزّ و جلّ مى ترسند ؛ آنان را با روحِ قدرت كمك كرد، كه به وسيله آن بر طاعت خدا توانايى دارند، و آنان را با روحِ شهوت تأييد كرد، كه بدان وسيله ميل به طاعت خداوند عزّ و جلّ دارند و از معصيت او گريزانند، و روحِ حركت را در ايشان نهاد كه به سبب آن ميان مردم رفت و آمد مى كنند. (الكافي ، ج 1، ص271)
ودر روایتی از امام باقر (ع) که فرمود:
فَبِرُوحِ القُدُسِ ـ يا جابرُ ـ عَرَفُوا ما تَحتَ العَرشِ إلى ما تَحتَ الثَّرى . يا جابرُ إنَّ هذهِ الأربعَةَ أرواحٌ يُصِيبُها الحَدَثانُ إلاّ رُوحَ القُدُسِ فإنّها لا تَلهُو و لا تَلعَبُ .
اى جابر! آنان به سبب روح القدس از مطالب و امور زير عرش تا زير خاك (از عرش تا فرش) آگاهند. اى جابر! اين چهار روح [ديگر] تحت تأثير شب و روز قرار مى گيرند ، مگر روح القدس؛ زيرا آن، به سرگرمى و بازى نمى پردازد . (کافی ، ج1 ، ص272)
- مَثَل بعثت مَثَل بهار است . همانطور که بهار سرزمین زمستان زده را احیاء می کند بعثت هم دلهای جهل زده وغفلت زده وشیطان زده وقسی شده را احیاء می کند به گونه یی که همان انسا ن بچه به گور کننده پس از ایمان به بعثت ونبوت حیات می یابد واحساس شرم می نماید .
- نقش پیامبر(ص) تعلیم وتربیت ، استوار ساختن پیمانها ومیثاقها ، نجات دادن انسانها از اسارت . (کتاب وحی ونبوت ، ص27 تا35)
- هدف بعثت توجه دادن انسانها به خدا وبر پایی عدالت در جامعه است یعنی هدف توحید وعدل است البته با مقدمیت عدل برای توحید. (کتاب وحی ونبوت ، ص36 تا44)
- بعثت خط وسیر تاریخ را عوض کرد واین یک واقعیت است . بعثت توانست تحولی در جهان پدید آورد چنانکه در دعای شب بعثت می خوانیم : اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِالتَّجَلّی الاَعظَمِ فی هذِهِ اللََّیلَهِ مِنَ الشَّهرِ المُعَظَّمِ وَالمُرسَلِ المُکَرَّمِ اَن تُصَلَّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ …
که بعثت تجلی اعظم است بزرگترین جلوه یی است که بر چهره عالم تجلی نمود ویک تاثیر حقیقی و واقعی به آن بخشید ویک تحول کمالی عطا فرمود.
درست مثل دم مسیحایی که مرده را زنده می کرد ومثل نفخه صور که مردگان را زنده می کند بعثت نیز چنین است واصولا بعثت همان از خواب بیدار نمودن است . علامه طباطبایی در معنای بعث می فرماید : البعث هوالاقامه عن النوم بعث همان بیدار نمودن از خواب است . (المیزان ، ج2 ،ص127)
- زمان بعثت سیصد بت پرستیده می شد. (کتاب مشعلداران جهان ، ص385)
ظاهرا سیصد بت ، بت سیصد قیبله بود که هر کدام به عنوان نمونه نگهداری می کردند .مسئله بت پرستی به صورت یک جریان وسنت در میان مردم جا افتاد به نحوی که از توحید تعجب می کردند ومی گفتند چطور این همه خدایان را رهاکنیم وبه یک خدا رو آوریم !؟
اَجَعَلَ الالِهَهَ اِلهاً واحِداً اِنَّ هذا لَشَیءٌعُجابٌ. آیا او بجای این همه خدایان یک خدا را برگزیده ؟ این چیز عجیبی است. (سوره ص، آیه 5)
- پس از بعثت دشمنی ها شروع شد واز طریق گوناگون به مخالفت ومبارزه پرداختند از بی اعتنایی ، مسخره ، وعد و وعید ، محاصره اقتصادی ، تا تبعیددر شعب ابی طالب واقدام به ترور وجنگ وتبلیغات مسموم . حصر وتحریم ، تهدید وتهمت .
- تأثیر بعثت در اشعار اقبال لاهوری
پخته سازد صحبتش هر خام را
تازه غوغایی دهد ایام را
حکمتش برتر زعقل ذوفنون
از ضمیرش امتی آید برون
حکمرانی بی نیاز ازتخت و تاج
بی کلاه وبی سپاه وبی خراج
از نگاهش فرودین خیزد زدی
درد هر خم تلختر کردد زمی
اندرآه صبحگاه اوحیات
تازه از صبح نمودش کائنات
بحروبر از زور طوفانش خراب
در نگاه او پیام انقلاب
درس لاخوف علیهم می دهد
تادلی در سینه آدم نهد
عزم وتسلیم ورضا آموزدش
در جهان مثل چراغ افروزدش
من نمی دانم چه افسون می کند
روح را در تن دگرگون میکند
صحبت او هر خزف را در کند
حکمت او هر تهی را پرکند
دیوان اقبال لاهوری ، ص459
جریان نزول جبرئیل برپیامبر (ص) در شب بعثت
پیامبر (ص) مدتی طولانی شیها در کوه حری به عبادت می پرداخت گویا این کارش به صورت سیره در آمده بود وهر چند مدت یک بار هفته یی در آنجا اقامت وبه عبادت می پرداخت.
حال در این شبها چه می گفت وچه می کرد وچه می دیدید بماند ودر آن دل شب بدور از چشم مردم بالای قله وسنام حری چه مظاهری از عظمت حق ورحمت پروردگار می دید نمی دانم ، چه جذبه وچه کششی او را از شهر مکه تا کوه حری آن فاصله طولانی ومخوف ومخروبه می کشید نمی دانم.
امام هادی (ع) می فرماید: ان رسول الله (ص) لما ترک التجاره الی الشام ونصدق بکل ما رزقه الله من تلک التجارات کان یغدوکل یوم الی حری ویصعده وینظر من قلله الی آثار رحمه الله والی انواع عجائب رحمته وبدائع رحمته. (بحار الانوار ، ج18 ، ص205)
امام هادی (علیه السلام)فرمود: فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لَمَّا تَرَکَ التِّجَارَهًَْ إِلَی الشَّامِ وَ تَصَدَّقَ بِکُلِّ مَا رَزَقَهُ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ تِلْکَ التِّجَارَاتِ کَانَ یَغْدُو کُلَّ یَوْمٍ إِلَی حرا (حِرَاءٍ) یَصْعَدُهُ وَ یَنْظُرُ مِنْ قُلَلِهِ إِلَی آثَارِ رَحْمَهًِْ اللَّهِ وَ
أَنْوَاعِ عَجَائِبِ رَحْمَتِهِ وَ بَدَائِعِ حِکْمَتِهِ وَ یَنْظُرُ إِلَی أَکْنَافِ السَّمَاءِ وَ أَقْطَارِ الْأَرْضِ وَ الْبِحَارِ وَ الْمَفَاوِزِ وَ الْفَیَافِی فَیَعْتَبِرُ بِتِلْکَ الْآثَارِ وَ یَتَذَکَّرُ بِتِلْکَ الْآیَاتِ وَ یَعْبُدُ اللَّهَ حَقَّ عِبَادَتِهِ فَلَمَّا اسْتَکْمَلَ أَرْبَعِینَ سَنَهًًْ وَ نَظَرَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَی قَلْبِهِ فَوَجَدَهُ أَفْضَلَ الْقُلُوبِ وَ أَجَلَّهَا وَ أَطْوَعَهَا وَ أَخْشَعَهَا وَ أَخْضَعَهَا أَذِنَ لِأَبْوَابِ السَّمَاءِ فَفُتِحَتْ وَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) یَنْظُرُ إِلَیْهَا وَ أَذِنَ لِلْمَلَائِکَهًِْ فَنَزَلُوا وَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ وَ أَمَرَ بِالرَّحْمَهًِْ فَأُنْزِلَتْ عَلَیْهِ مِنْ لَدُنْ سَاقِ الْعَرْشِ إِلَی رَأْسِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ غَمَرَتْهُ وَ نَظَرَ إِلَی جَبْرَئِیلَ (علیه السلام) الرُّوحِ الْأَمِینِ الْمُطَوَّقِ بِالنُّورِ طَاوُسِ الْمَلَائِکَهًِْ هَبَطَ إِلَیْهِ وَ أَخَذَ بِضَبْعِهِ وَ هَزَّهُ وَ قَالَ: یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) اقْرَأْ قَالَ: وَ مَا أَقْرَأُ قَالَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ* خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ* اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ* الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ* عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ ثُمَّ أَوْحَی إِلَیْهِ مَا أَوْحَی إِلَیْهِ رَبُّهُ عَزَّوَجَلَّ ثُمَّ صَعِدَ إِلَی عُلْوٍ وَ نَزَلَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) مِنَ الْجَبَلِ وَ قَدْ غَشِیَهُ مِنْ تَعْظِیمِ جَلَالِ اللَّهِ وَ وَرَدَ عَلَیْهِ مِنْ کَبِیرِ شَأْنِهِ مَا رَکِبَهُ الْحُمَّی وَ النَّافِضُ.
امام هادی (علیه السلام)- هنگامیکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تجارت در راه شام را رها کرد و هرآنچه خداوند متعال از این تجارتها روزیاش نموده بود [در راه خدا] صدقه داد، هر روز صبحگاهان بهسوی [غارِ] حراء حرکت کرده و از کوه بالا میرفت. و از بلندای قلّههای کوه در نشانههای رحمت خداوند و انواع شگفتیهای رحمت و حکمتهای حیرتانگیزش دقّت و تدبّر مینمود و به اطراف آسمان و کرانههای زمین، دریاها، بیابانها و صحراها نگاه میانداخت و از آن نشانهها عبرت و اندرز میگرفت و آنچنان که شایسته بود خداوند را عبادت میکرد. چون به چهل سالگی رسید و خداوند عزّوجلّ به قلب او نظر انداخت و آن را برترین، والاترین، مطیعترین، خاشعترین و متواضعترین قلبها یافت، به درهای آسمان اجازه داد که گشوده گردند. درحالیکه حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) به آنها نگاه میکرد؛ و به فرشتگان رخصت فرمود تا فرود آیند درحالیکه حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) به ایشان نگاه مینمود؛ و به رحمت [خاصّهی خویش] فرمان داد و رحمت از کنار ساق عرش بر فراز حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) فرود آمد و او را در برگرفت و پیامبر (صلی الله علیه و آله) دید که جبرئیل آن فرشتهی امین الهی که گردنبندی از نور دارد و [به منزلهی] طاووس فرشتگان است، بهسویش فرود آمده و بازویش را گرفت و تکان داد و گفت: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله) بخوان»! حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) گفت: «چه بخوانم»؟ جبرئیل گفت: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ* خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ* اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ* الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ* عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ؛ و آنچه خداوند بر او وحی فرموده بود را برایش بیان داشت و آنگاه به آسمان عروج نمود. حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) از کوه پایین آمد درحالیکه عظمتِ عزّت و شکوه خداوند او را فراگرفته بود و بزرگی جایگاه و منزلت خداوند، او را دچار تب و لرز کرده بود. ( تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج۱۸، ص۲۲۲ و بحارالأنوار، ج۱۷، ص۳۰۷ و بحارالأنوار، ج۱۸، ص۲۰۵ و تفسیر الإمام العسکری، ص۱۵۶.)
آری مردان حق این گونه اند حضرت موسی(ع) به کوه طور وحضرت علی (ع) در نخلستان ورسول خدا به حری ودیگران به جای دیگر . به هر حال شبها به آنجا می رفت تا شب بعثت فرا رسید که البته این شب باشبهای دیگر متفاوت بود و این شب در واقع نتیجه آن شبهابود ، شب تاریخی ، ماندگار ، نقطه عطف تاریخ ، سرآغاز تمدن جدید ، افتتاح فصل تازه از فصول تاریخ وآغاز دین کامل وجاودان .
پیامبر (ص) در حالی که مشغول عبادت بود صدایی را شنید ومتوجه صاحب صدا شد واو را شخصی بزرگ وخوش قامت وزیبا دید فرمود: مَن اَنتَ ؟ کی هستی ؟ گفت اَناَ رُوحُ الاَمینِ . روح الامین هستم ودر همین لحظه لوحی را در برابر حضرت قرار داد وعرض کرد : اِقرَأ یا مُحَمَّدُ ! بخوان ای محمد ! فرمود: ما اَناَ بِقاری . من قاری نیستم وتوان خواندن ندارم .مجددا گقت بخوان . وحضرت هم مجددا فرمود نمی توانم . برای بار سوم در حالی که او را فشرد (فَغَمَزَهُ غَمزًا شَدیداً )گفت اِقرَأ یا مُحَمَّدُ اِقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ خَلَقَ الاِنسانَ مِن عَلَقٍ اِقرَأ وَ رَبُّکَ الاَکرَمُ الَّذی عَلَّمَ بِالقَلَمِ .
با فشار وغمز ، پیامبر (ص) خواننده شد آگاه وعالم به امور گردید وبا آن فشار گویا جرئیل روح القدس را ، تجلی اعظم را و بعثت را در وی تعبیه کرد که حضرت با آن روح وتجلی حقیقت دیگر یافت ، تحول ودگرگونی دیگری یافت به نحوی که او باشبهای دیگر متفاوت شد.
اکنون متجلی ومتبلور است گذشته وآینده را می داند ومی فهمد، عرشیان وفرشیان در برابر او خاضع اند وحتی جبرئیل (ع) درمقابل او زانو می زند .
اینجا بود که که حقیقت آدمیت جلوه کرد وانسان کامل در چهره وی مجسم شد وهدف خلقت انسان تحقق یافت وبرتری او برهمه مخلوقات تبلور یافت . واینجابود که حقارت وشکست شیطان ظاهر شد وعاجزانه آه کشید وناله زد .
در واقع باید گفت مظهر باطل که در ابلیس تجلی کرد ه بود در برابر مظهر کامل حق که در رسول خدا (ع) جلوه یافت اظهار شکست وسرافکندگی کرد.
گویند شیطان در چهار مورد آه کشید وناله زد یکی آن وقتی که مورد لعن ورجم قرار گرفت دیگری وقتی که به زمین هبوط کرد سوم زمان بعثت رسول گرامی اسلام چهارم زمانی که ام الکتاب نازل شد.
امام صادق (ع) فرمود :
رَنَّ اِبلیسُ اَربَعَ رَنّاتٍ اَوَّلُهُنَّ یَومَ لُعِنَ وَحینَ اُهبِطَ اِلَی الاَرضِ وَحینَ بُعِثَ مُحَمَّدٌ (ص) عَلی فَترَهٍ مِنَ الرُّسُلِ وَحینَ اُنزِلَ اُمُّ الکِتابِ. (بحار الانوار ، ج18، ص177و179)
ابلیس چهار نوبت ناله زد اول آن روزی بود که مورد لعنت قرار گرفت وهمچنین آن روزی که به زمین هبوط کرد وزمانی که پیامبر(ص) پس از یک خلأ پیامبری به بعثت وپیامبری رسید وزمانی که اُمُّ الکتاب یعنی سوره حمد نازل شد.
چنانکه دو بار هم خوشحال شد یکی زمانی که حضرت آدم (ع) از آن درخت خورد دوم زمانی که آدم از بشت به زمین هبوط کرد.
خلاصه پس از انجام مراسم بعثت وعروج جبرئیل ، حضرت به سوی خانه برگشت در حالی که در بین راه همه چیزبه احترام وسجده می کردند وبه او سلام نموده وتبریک گفتند .
(یَسجُدُ لَهُ کُلُّ شَیءٍ)
“آری آن حضرت از کوه حری به زیر آمد انوار جلال او را فراگرفته بود که هیچ کس را یارای آن نبود که به آن حضرت نظر افکند و بر هر درخت وگیاه وسنگ که می گذشت آن حضرت را سجده می کردند وبه زبان فصیح می گفتنند : السلام علیک یا نبی الله السلام علیک یا رسول الله .
چون داخل خانه شد از شعاع خورشید جمالش خانه منور شد خدیجه گفت یا محمد این چه نوری است که در تو مشاهده می کنم ؟ فرمود: این نور پیغمبری است . بگو “لااله الا الله” “محمد رسول الله” . خدیجه گفت که سالها است من پیغمبری ترا می دانم . پس شهادتین گفت وبه حضرت ایمان آورد. ” (منتهی الامال ، ص47)
شرائط زمان بعثت
شکی نیست قبل از پیدایش اسلام جهان به ویژه جزیره العرب از شرائط مناسب برخوردار نبود بلکه مبتلا به وضعیت بد نظیر:
بدترین اخلاق ورفتار
قتل وخونریزی
بت پرستی وحاکمیت اوهام وخرافات
حاکمیت انواع فساد وگناه
قفدان بهداشت
زنده به گور کردن کودکان دختر
إِنَّ اللَّهَ [تَعَالَى] بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ أَمِيناً عَلَى التَّنْزِيلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَارٍ، مُنِيخُونَ بَيْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ، الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَةٌ.
خداوند، پيامبر اسلام، حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را هشدار دهنده جهانيان مبعوث فرمود، تا امين و پاسدار وحى الهى باشد، آنگاه كه شما ملّت عرب، بدترين دين را داشته، و در بدترين خانه زندگى مى كرديد، ميان غارها، سنگهاى خشن و مارهاى سمّى خطرناك فاقد شنوايى، به سر مى برديد، آب هاى آلوده مى نوشيديد و غذاهاى ناگوار مى خورديد، خون يكديگر را به ناحق مى ريختيد، و پيوند خويشاوندى را مى برديد، بت ها ميان شما پرستش مى شد، و مفاسد و گناهان، شما را فرا گرفته بود. (نهج البلاغه ، خطبه 26)