amp-web-push-widget button.amp-subscribe { display: inline-flex; align-items: center; border-radius: 5px; border: 0; box-sizing: border-box; margin: 0; padding: 10px 15px; cursor: pointer; outline: none; font-size: 15px; font-weight: 500; background: #4A90E2; margin-top: 7px; color: white; box-shadow: 0 1px 1px 0 rgba(0, 0, 0, 0.5); -webkit-tap-highlight-color: rgba(0, 0, 0, 0); } .amp-logo amp-img{width:190px} .amp-menu input{display:none;}.amp-menu li.menu-item-has-children ul{display:none;}.amp-menu li{position:relative;display:block;}.amp-menu > li a{display:block;} /* Inline styles */ div.acss88fc3{max-width:70px;} .icon-widgets:before {content: "\e1bd";}.icon-search:before {content: "\e8b6";}.icon-shopping-cart:after {content: "\e8cc";}
حضرت زهرا (س):
مَنْ أصْعَدَ إلىَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، أهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ أفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. (بحارالانوار، ج 67، ص 249، ح 25) و(تنبيه الخواطر،ج2 ، ص108 )
هركس عبادات و كارهاى خود را خالصانه انجام دهد و براى خدا بفرستد ، خداوندمتعال بهترین مصلحت ها ی خود را براى او تقدیر وبرای اومى فرستد.
در واقع هر عبادت خالص که صعود می کند در ازاء آن یک مصلحت نزول می کند.
بی شک چنین عبادتی یک پویایی در زندگی فرد ایجاد می کند که دائم در حال داد وستد است .یک عبادت خالص تحویل خدا می دهد ودر مقابل یک مصلحت تحویل می گیرد .
یعنی انسان با “عبادت خالص” خود می تواند خیر وشر زندگی خود را بفهمد ودر حقیقت فرقانی برایش حاصل می شود که با آن فرقان ، فرق حق وباطل وفرق خیر وشر وفرق شیطان ورحمان وفرق مفید ومضر را درک می کند. واین نعمت بزرگی است که در سایه عبادت خالص به دست می آید
وبه عبارت دیگر اعمال که توسط فرشتگان همراه انسان ثبت می شود به بالا می رود خواه عمل بد باشد ویا عمل خوب . اما اعمال دو قسم است عمل خالص وعمل ناخالص فعلا بحثی از عمل ناخالص نمی شود اما عمل خالص عملی است که فقط برای رضای خدا انجام می شود وصرفا در جهت اطاعت اوامر الهی صورت می پذیرد .
این عمل خالص که به بالا فرستاده می شود دونتیجه دارد یکی پاداش الهی در روزقیامت ودیگری پاداش در همین دنیا وآن پاداش دنیایی عبارت است از مصلحتی که خداوند متعال برای او در نظر می گیرد .
پس مصلحتی که خداوند در مقابل عمل خالص برای بنده اش می فرستد همان خیر ، منفعت ، هدایت وبصیرت می باشد به نحوی که در رشد وارتقای زندگی و پیشرفت وتعالی اومؤثر است .
حضرت فاطمه (س):
… وَالعَدلَ فِی الغَضَبِ وَالرِّضی. (حکمتنامه فاطمی، ص 376.)
خداوندا ! از تو می خواهم توفیق بدهی تا هم در حال خشم و هم در حال خشنودی به عدالت عمل کنم
خشم وخوشنودی هرکدام آسیبی برای عدالتند . انسان خشمگین نمی تواند به عدالت عمل نماید چنانکه انسان خوشنود هم نمی تواند به عدالت رفتار نماید. چون غضب ورضا دو مقوله احساسی وهیجانی هستند که شخص را از مدار عدالت خارج نموده و اورا به انحراف می کشند . پس باید از خدا خواست تا در هردو حالت کمک کند.
3 -فلسفه ایمان
حضرت فاطمه (س) :
… فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ. (ریاحین الشّریعة، ج ۱، ص ۳۱۲.)
پس خداوند متعال ، ایمان را براى پاك نمودن شما از شرك مقررنمود.
یعنی اگر ایمان نبود بشر به شرک دچار وگرفتار می شد . پس ایمان یک نعمت بزرگ است که خداوند نصیب نمود ومومنین باید شاکر باشند تا خدای ناکرده به سر نوشت مشرکین مبتلا نگردند. پس هروقت یادمان آمد که مومن هستیم بگوییم : ” الحمد لله”
4- حکمت نماز
حضرت فاطمه (س) :
… وَالصَّلاةَ تَنْزيها لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ. (ریاحین الشّریعة، ج ۱، ص ۳۱۲ و بحار الأنوار ، ج 82 ، ص 209)
وخداوند متعال نماز را بـراى پاک نمودن شما از تکبر مقرر فرمود.
متأسفانه کبر روح خود بزرگ بینی است که اگر دل آدم به آن دچار شد دیگر تسلیم حق نخواهد شد وانسان را به تدریج نابود خواهد نمود . فرقی نمی کند که آدم در چه لباسی باشد و یا چه عنوان وسمتی داشته باشد و تنها چیزی که می تواند ریشه آن را بکند نماز است .
کبر قوه یی است در انسان که خود بزرگ بینی او را تقویت می کند . این قوه تمام وجود اورا ، حواس او را ، غرائز او را ، عواطف او را وحتی عقل وفکر او را بل تمام اعضاء وجوارح اورا در اختیار می گیرد واو را به خودکامگی می کشد .چنان دیکتاتوری می شود که همه را به استخدام در می آورد وخود را بزرگتر وبرتر می انگارد ودیگران را حقیر وناچیز می شمارد .
اگر این قوه در نهاد یک مدیر و رئیس تقویت شود او را دیکتاتورمی کند واگر در عالم قرار گیرد خود را اعلم الناس می پندارد وهمه را جاهل و اگردر صاحب حرفه یی پیدا شود اورا تحریک می کند تا بگوید فقط کار من درست است وکار دیگران غلط واگردر پزشک قرار گیرد خود را حاذقتر از سایر پزشکان واگردر مومن قرار گیرد خود را نسبت به دیگران مومن تر واگر در انسان هوشمند قرار گیرد خود را عاقلتر وزرنگتر وهوشمندتر از بقیه وحتی اگردرپدر خانواده قرار گیرد اورا کدخدایی بی مهار ودیکتاتور قهار بار می آورد به گونه یی که کسی در مقابلش قدرت حرف زدن واظهار نظرکردن ندارد .
آری کبر قوه قهار ی است که هرگاه در کسی نهادینه شود حاکمیت آن کس را بر عهده می گیرد وهیچ چیز نمی تواند مانع وجلودار او شود .
فقط یک چیز می تواند کبر را مهار کند وآن را تعدیل وتنزیه نماید وآن نماز است .نماز می تواند کبر را درهمان حدود معقول خود نگهدارد واز طغیانش جلوگیری نماید . آری نماز قدرتی است که می تواند کبر را منزه سازد واز آلودگی به طغیان وبد مستی حفظ نماید .
چه زیبا فرمود زهرای اطهر (س) که …اَلصَّلوهَ تَنزیهاً لَکُم عَنِ الکِبرِ . نماز را خداوند برای پاک نمودن شما از کبر قرار داد .
یعنی خداوند متعال خصوصیتی وقدرتی در نماز قرار داد که می تواند درمان کبر باشد وکبررا از طغیان وسرکشی باز دارد وانسان را از کبر وخود برتر بینی پا ک ومنزه سازد.
5- حکمت جهاد
حضرت فاطمه (س) :
… وَالْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَام . ( ریاحین الشّریعة، ج ۱، ص ۳۱۲)
و خداوند متعال جهاد را براى عزت اسلام قرار داد.
هریک از فروع دین حکمتی دارند وحکمت جهاد عزت وشکوه اسلام است .
هرگاه فردی ویاگروهی ویاکشوری ، جهادی شود و خود را به زینت جهاد مزین کنند عظمت وعزت وآبرو پیدامی کند . اگرشهید بزرگوار سردار سلیمانی عزت بین المللی پیدا کرد در سایه جهاد بود واگر جمهوری اسلامی در نگاه آزادگان جهان وفرهیختگان عالم ومردم گستره زمین شکوه و عظمت و اُبّهت دارد در سایه همین جهاد است . چه زیبا فرمود زهرای اطهر (س) که جهاد عزت اسلام است. آری هم عزت اسلام است وهم عزت مسلمین.
6- زکات چرا؟
حضرت فاطمه (س) : … وَ الزَّكاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفسِ وَ نِماءً فِی الرِّزْقِ. ( ریاحین الشّریعة، ج ۱، ص ۳۱۲)
وخداوند متعال زکات را براى پاك کردن جان و فراوانى روزى قرار داد.
زکات یعنی اینکه انسان قسمتی از مال خود را ( هرچند اندک) در راه خدا به مستحق بدهد . خواه زکات واجب وخواه زکات مستحب .
به فرموده حضرت زهرای اطهر (س) این زکات دو حکمت وعلت دارد یکی آنکه باعث می شود تا نفس انسان تطهیر وجان آدمی پاک گردد . ودیگر آنکه باعث افزایش رزق وروزی می گردد. مَثَل زکات در زندگی مَثَل حرس نمودن درخت میوه است . اگرچه حرس به ظاهر شاخه هارا کم می کند اما در واقع هم بار شاخه های دیگر را دوچندان می کند وهم کیفیت خود میوه را بالا می برد . زکات هم همین طور است یعنی زکات اگر چه به ظاهر مال را کم می کند اما خداوندمتعال هم این مال را افزایش می دهد ( اصلا زکات در لغت بمعنای رشد ونمو است ) وهم برکت مال را زیاد می کند .
در پایان یاد آوری می کنم که صدقات وخیرات هم نوعی زکات است .
7- حکمت روزه
حضرت فاطمه (س) :
… وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلاْخْلاصِ. (ریاحین الشّریعة، ج ۱، ص ۳۱۲. )
و خداوند متعال روزه را براى تحقق وتحکیم اخلاص قرار داد.
اعمال انسان زمانی ارزش پیدا می کند که همراه با اخلاص باشد واخلاص یعنی اینکه هرکاری برای خدا انجام شود وغیر خدا در آن شریک نشود و به عبارتی هرکاری که طبق دستور خداوند متعال انجام شود خالص خواهد بود و می توان گفت که این کار خالصانه وهمراه با اخلاص است .
کسی که از خداوند انتظار پاداش وثواب وامید بهشت ودرجات ومقامات دارد باید کارش همراه با اخلاص باشد چراکه اگراخلاص نبود پاداش هم نخواهد بود .
واین اخلاص در انسانها متفاوت است بعضی از انسانها اخلاص شان ضعیف و برخی متوسط و برخی قوی و برخی دیگر خیلی قوی ومحکم است .
چه می شود کرد تا اخلاص تقویت شود ؟
البته برای تقویت اخلاص راههای متعددی است نظیر پرهیز ازگناه ، کنترل غرائز وشهوات ، مهار حرص به دنیا ، یاد معاد وقیامت واز همه بالاتر ومهمتر روزه است . روزه اخلاص را محکم وتثبیت می کند وروزه خلوص را تقویت می نماید . و خلاصه روزه مضاف برآن همه آثار و برکاتی که دارد حکمتش تثبیت وتقویت اخلاص است .
یعنی خداوند روزه را بر بشر فرض نمود تا اخلاص اورا تقویت وتحکیم بخشد.
8- فلسفه حج
حضرت فاطمه (س) :
… وَ الْحَّجَ تَشْييداً لِلدّينِ. ( ریاحین الشّریعة، ج ۱، ص ۳۱۲. )
وخداوند متعال حج را براى تقویت دین قرار داد.
هرچند تمام اعمال نیک وتمام فرائض ومستحبات نوعی تقویت دین هستند ودین با همین فرائض واعمال حسنه وترک منهیات قوام پیدا می کند واصلا شاکله دین یعنی انجام واجبات ومستحبات وترک محرمات ومکروهات وتن دادن به بایدها ونبایدهای اجتماعی وسیاسی وفرهنگی وخانوادگی اما در عین حال حج یک گوهر دیگری است.
حج در انسان تحول ایجاد می کند و او را منقلب می نماید . تفکر او را ، نوع نگاه او را ، نوع رفتار او را ، وحتی گفتار وادبیات گفتاری او را تغییر داده به نحوی که حاجی قبل از حج با حاجی بعد از حج بسیار متفاوت است وحتی باید گفت این کجا وآن کجا؟
در حج صحبت از این نیست که چه قدر ثواب وپاداش می دهند که حتی ثوابش هم فوق العاده است وصحبت این نیست که حج فریضه است وباید انجام داد که از قضا هم فریضه است وهم باید انجام داد وحتی صحبت این هم نیست که در حج حاجی کل گناهانش بخشیده می شود که قطعا چنین است وحتی صحبت این نیست که حاجی در حج حاجت می گیرد که می گیرد بل صحبت این است که حاجی در حج دینش تقویت می شود .
واگر دین تقویت می شود که می شود گویا همه چیز تقویت می شود . یعنی باتقویت دین دنیا اصلاح می شود ، آخرت اصلاح می شود ، مادیت ومعنویت اصلاح می شود ، خانه وجامعه اصلاح می گردد وده ها مقوله دیگر. آری حج حکمتش تقویت دین است. خواه دین شخصی وخواه دین عمومی ومکتبی.
9- چرا امر به معروف؟
حضرت فاطمه (س) :
فَرَضَ اللّه ُ … و َالأمرَ بِالمَعُروفِ مَصلَحَةً لِلعامَّةِ . ( ریاحین الشّریعة، ج ۱، ص ۳۱۲.)
وخداوند متعال امر به معروف را براى مصالح اجتماعى و مصلحت عموم واجب نمود .
مصلحت یعنی نکویی ، زیبایی ، درستی ، بهبودی وبهتر شدن .
معروف یعنی کار نیک، خوب بودن وخوب شدن .
امر به معروف یعنی امر به نیکی وخوبی ، امر به درست بودن ودرست کاری ، امر به شایسته بودن وشایسته سالاری .
امر به معروف یک وظیفه اجتماعی است که خداوند به دوش آحاد جامعه نهاد تا همه با نگاه خیر خواهی وقصد حاکمیت شایستگی وشایسته سالاری در جامعه این کار را انجام دهند.
در امر به معروف اگرچه برای آمر به معروف ثواب و پاداش منظور شد وآمر از جایگاه والایی برخور دار است اما حکمت وفلسفه امر به معروف اصلاح جامعه وبهبود وضعیت آحاد جامعه است . خداوند متعال با واجب نمودن امر به معروف می خواهد همه آحاد مردم سالم وصالح وشایسته باشند واز آلودگیها مصون بمانند .
امر به معروف پیش از آنکه مصلحت ومنفعت فردی داشته باشد مصلحت ومنفعت عمومی دارد وسود آن قبل از آنکه نصیب فرد شود نصیب جمع وجامعه می شود .
ازاین روست که حضرت صدیقه کبری فرمو: : َالأمرَ بِالمَعُروفِ مَصلَحَةً لِلعامَّةِ خداوند امر به معروف را برای مصلحت عموم واجب نمود .
10- خوشرویی به دیگران
حضرت فاطمه عليهاالسلام :
بِشرٌ في وَجهِ المُؤمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبِهِ الجَنَّةَ ؛ ( بحار الانوار ، ج 75 ، ص 401 )
خوشرويى هنگام روبه رو شدن با مؤمن ، بهشت را بر فرد خوش رو واجب مى كند .
خوشرویی که در عربی از آن تعبیر به “بِشر” شد ادب دیدار با دیگران است . برخی در دیدار با دیگران اخم دارند ، برخی خشم دارند ، برخی غم دارند ، برخی بی حال و بی تفاوتند اما آنچه که دیدار را شیرین وبا جاذبه می کند خوشرویی است یعنی انسان با چهره گشاده وروی باز ، صورت خندان وسیمای شاد با دیگران مواجه گردد واین کمترین کار وکمترین هزینه ای است که در دیدار با دیگران انجام می شود .
پیشوایان معصوم وبه تبع آنها علمای بزرگ ما دستور دادند که باچهره باز وروی گشاده با دیگران ملاقات داشته باشند.
دستور دین نسبت به دیگران اولا خدمت است وثانیا تکریم وکرامت است وثالثا شاد نمودن وخوشحال نمودن است حال اگر به هر دلیلی نتوانست اول ودوم را انجام دهد ویا احیانا هزینه دار وخسته کننده باشد ولی سومی خستگی ندارد . ازاین رو است که صدیقه کبری (س) می فرماید :
بِشرٌ في وَجهِ المُؤمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبِهِ الجَنَّةَ
یعنی نه تنها روی گشاده با مومن لازم است که با غیر مومن هم لازم است .هر چند آثار شان متفاوت است.
واین نشان می دهد که این بزرگواران برای انسان بما هو انسان حرمت قائل اند وحتی مایل نیستند به آنها غم ، خشم ، کدورت ، اخم منتقل شود بلکه به عکس دوست دارند به آنها شادی انتقال یابد .
11– بهترین حالت برای زن
حضرت فاطمه عليهاالسلام :
خَيرٌ لِلنِّساءِ أن لايَرَينَ الرِّجالَ و لايَراهُنَّ الرِّجالُ ؛ ( بحار الأنوار ، ج 104 ، ص 36 )
براى زنان بهتر است كه [بدون ضرورت] مردان نامحرم را نبينند و نامحرمان نيز آنان را نبينند
بهترین حالت و وضعیت برای زن چیست ؟
البته این مطلق نیست بل محدود به مواجهه با مرد نامحرم واجنبی است . یعنی اینکه زن نسبت به مرد چه وضعیتی باید داشته باشد ؟ آیا مواجه بشود یانه ؟ و آیا همکار بشود ؟ وآیا مذاکره بکند ؟ آیا دیداری داشته باشد ؟ وخلاصه آیا با مرد بیگانه حشر ونشر داشته باشد یانه ؟
جوابش آن است که تا ممکن است این دیدار صورت نگیرد . بله اگر لازم شد مثل شرائط کاری وشرائط زندگی که ناچارباشند این دیدار ومواجهه صورت پذیرد بی شک این مورد از محل بحث خارج است وقطعا این دیدار ها باید انجام شود .
بل محل بحث جایی است که اگر دیدار حاصل نشود ومواجهه صورت نگیرد مشکلی پیش نمی آید که اگرچنین شد بهتر آن است که دیدار صورت نگیرد وبرای زن نسبت به مرد این صورت بهترین واین وضعیت بهترین وضعیت است .
چراکه ذات انسان به گونه یی است که به جنس مخالف میل دارد وبا کمترین بهانه به سوی جنس مخالف کشیده می شود واگر هم آدمها ضعف روحی داشته باشد سریع جذب جنس مخالف می گردند .
وهمین می شود آغاز انحراف و می شود آغاز اشکال وآغاز خطر. چون تمامی روابط نامشروع وهمه ارتباطات غیر مجاز وخطر ساز آغازش همین نگاه است ونگاه اگر اتفاق نیفتد بقیه روابط اتفاق نخواهد افتاد .
وحضرت زهرا (س)در حقیقت به این نقطه اشاره دارد . نقطه یی که میتواند بستر ساز دیدارنامشروع وخطرساز باشد و لذا حضرت می فرماید : خَيرٌ لِلنِّساءِ أن لايَرَينَ الرِّجالَ و لايَراهُنَّ الرِّجالُ ؛ ( بحار الأنوار ، ج 104 ، ص 36)
براى زنان بهتر است كه [بدون ضرورت] مردان نامحرم را نبينند و نامحرمان نيز آنان را نبينند.
یعنی بی جهت وبدون ضرورت بستری فراهم نشود تا دیداری صورت پذیرد ودر پی دیدار ، آن ارتباطات وروابط غیر مترقبه وغیر مجاز حاصل گردد .
12– فاطمه (س) و تلاوت قرآن
حضرت فاطمه عليهاالسلام :
حُبِّبَ إلَىَّ من دُنياكُم ثَلاثٌ : تِلاوَةُ كِتابِ اللّه ِ و النَّظَرُ في وَجهِ رَسولِ اللّه ِ و الإنفاقُ في سَبيلِ اللّه ِ ؛ ( نهج الحياة ، ح 164 )
از دنياى شما سه چيز برایم محبوب است : تلاوت قرآن ، نگاه به چهره پيامبر خدا (ص) و انفاق در راه خداوند متعال .
از سه چیزی که برای حضرت زهرا ی اطهر (س)محبوب ودوست داشتنی بود تلاوت قرآن بود . او تلاوت قرآن را دوست می داشت واز هر فرصتی استفاده می کرد برای تلاوت قرآن وحتی از جمله وصایای حضرت به امیر المومنین (ع) تلاوت قرآن پس از فوتش بود و فرمود وقتی فوت نمودم کنار سرم بنشین قرآن بخوان چراکه این لحظه لحظه یی است که انسان به کمک نیاز دارد .
حال سئوال این است که چرا تلاوت برایش مهم ودوست داشتنی بود آیا بخاطر نتایج برجسته وآثار وارزشهای دنیایی وآخرتی قرآن بود؟ چون تلاوت قرآن آثار متعددی دارد نظیر این که:
(آثار الصادقین ، ج17 ازصفحه 289 تا صفحه 299)
این همه وامثال آن ، نتایج وآثار تلاوت است . آیا این امورنباید انسان را به تلاوت وا بدارد وتلاوت را نزد آدم عزیز ومحبوب نماید ؟
پس محبوبیت تلاوت ممکن است برای نتایج فاخر تلاوت باشد.
والبته ممکن است بخاطر جذبه وحلاوت وشیرینی خود “کلام الله” باشد . یعنی قرآن کلام خدا است واولیاءالهی وقتی کلام خدا را می بینند ویا بر زبان می آورند برای شان شیرین ومحبوب است . واین معنی برای اولیاء حق خیلی مهم است وگاه لذت این جذبه حتی از آن همه نتایج که برشمردیم بیشتر است .
حاصل آنکه اگر زهرای اطهر (س) تلاوت قرآن را دوست می دارد بیشتر بخاطر بخش دوم است یعنی به خاطر جذبه وحلاوت وشیرینی کلام خدا است تا پاداشهای یاد شده.
13– نگاه به چهره مبارک رسول خدا
حضرت فاطمه عليهاالسلام :
حُبِّبَ إلَىَّ من دُنياكُم ثَلاثٌ : تِلاوَةُ كِتابِ اللّه ِ و النَّظَرُ في وَجهِ رَسولِ اللّه ِ و الإنفاقُ في سَبيلِ اللّه ِ ؛ ( نهج الحياة ، ح 164 )
از دنياى شما سه چيز برایم محبوب است : تلاوت قرآن ، نگاه به چهره پيامبر خدا (ص) و انفاق در راه خداوند متعال .
نگاه نوعی عبادت واز مصادیق عبادت است . البته نگاه به مقدسات مثل نگاه به کعبه ، نگاه به چهره ائمه هدی (ع) به ویژه امیر المومنین (ع) ، نگاه به متن قرآن ، نگاه به والدین ، نگاه به عالم ، ونگاه به مومن وخلاصه همه این نگاهها ومشابه آن مقدس وعبادت است ودارای ارزش وپاداش .
اما برای زهرای اطهر (س) نگاه به پیامبرچیز دیگری است چون پیامبر دائم با خداوند متعال از طریق وحی وجبرئیل در ارتباط بود ، جذبه و زیبایی ونورانیتی که پیامبر (ص) از این طریق به دست می آورد گوهر بی بدیلی بود که هرچه نگاهش می کردی سیرنمی شدی .
ساختار روحی حضرت زهرا (س) وآن جذبه الهی که در وجودش موج می زد به گونه یی بودکه هر چه را که آیتی از معبود ومحبوب می بود بیشتر لذت می برد وبیشتر برایش شیرین ودوست داشتنی بود .
جنس زهرای اطهر (س) ملکوتی است وهر چه را که از ملکوت باشد برایش مجذوب تر است . نگاه به پیامبر (ص) او را بیشتر به ملکوت و خدا نزدیک می کند واو آنچه را که در چهره رسول خدا می بیند دیگران نمی بینند . چون سیمای نورانی پیامبر (ص) هم خودش زیبا ودیدنی است وهم چون آیتی از پروردگار جمیل وزیبا می باشد زیبا ودیدنی است .
شاید محبوبیت سیمای پیامبر (ص) برای زهرای اطهر از این بابت باشد .
14– محبوبیت انفاق
حضرت فاطمه عليهاالسلام :
حُبِّبَ إلَىَّ من دُنياكُم ثَلاثٌ : تِلاوَةُ كِتابِ اللّه ِ و النَّظَرُ في وَجهِ رَسولِ اللّه ِ و الإنفاقُ في سَبيلِ اللّه ِ ؛ ( نهج الحياة ، ح 164 )
از دنياى شما سه چيز برایم محبوب است : تلاوت قرآن ، نگاه به چهره پيامبر خدا (ص) و انفاق در راه خداوند متعال .
مال ومنال برای بشر خاکی عزیز ودوست داشتنی است وبه همین خاطر همه تلاش می کنند تا آن را به دست آورند وتلاش می کنند تا آن را ذخیره نموده و نگه دارند واز دست ندهند . اما زهرای اطهر (س) علی رغم این تفکر وعلی رغم این نوع میل واحساس نه تنها مال ومنال خود را ذخیره نمی کند بل آن را در راه خدا انفاق می کند .
البته ممکن است بسیاری از افراد مال خود را بخاطر اداءتکلیف شرعی انفاق کنند ودر تکلیف ممکن است میل ورغبت نباشد چراکه تکلیف از کلفت ومشقت است یعنی تکلیف را از آن جهت تکلیف گویند که انجام آن برای مکلف آمیخته با کلفت وسختی است وشاید با میل و رغبت نباشد؛ ولی زهرای مرضیه (س) آن را نه به عنوان تکلیف بل آن را با عشق وعلاقه ومیل باطنی انجام می دهد و به خاطر آنکه امر ودستور محبوب ومعشوق است .
برخی شاید تصور کنند انفاق این چنینی یک نوع تجارت است چون خداوند انفاق فی سبیل الله را جبران می کند وخداوند متعال در عوض تا ده برابر و یا هفتاد برابر بل تا هفتصد برابر جبران می کند .
و انسان عاقل در این نوع تجارت که تجارت مباح وبسیار سودمند است شرکت می کند تا سود کلان ببرد.
وممکن است این انفاق به جهت دیگری باشد وآن اینکه اگرکسی از مظاهر دنیا بدهد خداوند از مظاهر معنوی به او عطا می کند مثلا انسان مال در راه خدا می دهد وخداوند اورا تزکیه می کند چنانکه قرآن می فرماید:
اَلَّذی یُؤتی مالَهُ یَتَزَکی (سوره اللیل آیه 10) کسی که مال خود را می دهد تا نفس او پاک وتمیز وتزکیه شود.
پس این کار خیلی ارزش دارد چرا که او در حقیقت مس می دهد و طلا می گیرد ، یک می دهد هزار می گیرد ، عَرَض می دهد و جوهر می گیرد ومال می دهد و جان می گیرد . زیرا اموال جزء جوهر انسان نیستند بل خارج از انسان واز عوارض او یند اما تزکیه مربوط به نفس وجان انسان است وتزکیه نفس بهای نفس را بالا می برد ونفس را زلال تر ،کار آمدتر وقدرتمندتر می کند وتزکیه نفس در حقیقت نوعی افزایش جان وافزایش جوهر است .
پس انفاق این چنینی بسیار مفید است چرا که انسان با هزینه مال ، جان او صاف وزلال می شود وطراوت پیدا می کند و این کم چیزی نیست .
وشاید این انفاق جهت دیگری داشته باشد وآن رضایت ورضوان خداوند متعال است .یعنی مال می دهد تا رضایت خدا را کسب کند وانفاق می کند تا رضوان خدا وند متعال را به دست می آورد . مال می دهد تا قرب به حق پیدا کند ومقام وصل ومقام زُلفی بیابد .
والبته این یک چیزی است که نمی توان برای آن قیمتی تعیین نمود بل باید گفت این کمال مطلقی است که نصیب انسان می شود وشاید به این خاطر باشد که انفاق برای زهرای اطهر (س) محبوب می شود چون محبوبی است که او را به محبوب واقعی می رساند و وسیله ای است که او را به معشوق حقیقی وصل می کند . وآیا چنین چیزی نمی ارزد که محبوب انسان باشد ؟
حاصل آنکه انفاق ممکن است برای امور یاد شده باشد وهریک از این امور اگر برای حضرت زهرای اطهر (س) اتفاق بیفتد پسندیده است . یعنی اگر حضرت انفاقش چه برای اداءتکلیف باشد ویا برای تجارت معنوی باشد ویا برای تزکیه نفس ویابرای رضوان وخوشنودی خداوند باشد پسندیده ودرست است ولی حضرت انفاقش را برای رضوان وخوشنودی خدا وبرای رضایت محبوب انجام می دهد.
15– حیا وشرم از خدا ( خدامداری )
حضرت فاطمه عليهاالسلام :
يا أباالحَسَنِ! إنّي لأَستَحيي مِن إلهي أن اُكَلِّفَ نَفسَكَ مالاتَقدِرُ عَلَيهِ ؛ (بحار الأنوار ، ج 43 ، ص 59 )
اى على! من از پروردگارم شرم دارم كه چيزى از تو درخواست كنم كه توان برآوردن آن را نداشته باشى .
حضرت زهرا (س) نه تنها در شوهر داری وخانه داری بل در تمام امور زندگی خدا مدار بود .مهم برای او این بود که در مسیر الهی حرکت کند وبه دستور خدا عمل نماید .
و خداوند متعال در زندگی او مهم بود و خدا در نزد او بزرگ بود وهمه چیز باید بر مدار “الله” بچرخد ولاغیر . غم وشادی او بر همین مدار بود ، سخن وسکوت او هم همین طور ، قیام و قعود او ، سعی وسکون او برهمین اساس بود . او حاضربود همه سختی ها ، مرارتها ، تلخی ها و مشکلات را تحمل کند اما کار خلاف رضای خدا انجام ندهد .
در نقل آمد که حضرت امیر (ع) بیرون خانه بود و وقتی که به خانه برگشت از حضرت زهرا (س) درخواست خوردنی کرد وحضرت گفت دوروز است چیزی نداریم .حضرت امیر المومنین(ع) فرمود : چرا نگفتی تا تهیه کنم؟ عرض کرد :
يا أباالحَسَنِ! إنّي لَأََستَحيي مِن إلهي أن اُكَلِّفَ نَفسَكَ مالاتَقدِرُ عَلَيهِ ؛ (بحار الأنوار ، ج 43 ، ص 59 )
از خدایم حیا میکنم از تو چیزی بخواهم که قادر به انجام آن نیستی .
ملاحظه می شود که حضرت ملاک در عدم در خواست را “حیا از خدا” مطرح می کند . چرا که او باید کاری کند که خدا راضی باشد وقطعا کاری که شوهر از عهده آن برنیاید خداوند از آن کار ناراضی است . پس شرم حضرت بخاطر آن است که این کار خلاف رضای الهی است .
حضرت فاطمه عليهاالسلام :
إنْ كُنتَ تَعمَلُ بِما أمَرناكَ و تَنتَهي عَمّا زَجَرناكَ عَنهُ فَأنتَ مِن شيعَتِنا و إلاّ فَلا ؛ ( بحار الأنوار ، ج 68 ، ص 155 )
ریاحین الشّریعة، ج ۱، ص ۳۱۲.)
اگر آنچه را که به تو فرمان مى دهيم عمل كنى و از آنچه که ترا برحذر مى داريم دورى كنى ، از شيعيان ما خواهى بود و گرنه نه .
شیعه به کسی گویند که از اهلبیت (ع) پیروی کرده باشد وملاک شیعه بودن یک چیز هست وآن همان اطاعت است . یعنی اطاعت از اهلبیت (ع) . پس شیعه کسی است که از اهلبیت(ع) اطاعت کند وبه دستور شان عمل نماید واز نهی شان پرهیز نماید .
کسی همسر خود را به محضر حضرت صدیقه کبری (س) فرستاد تا از او به پرسد که شیعه یعنی کی ؟ خانم آمد وهمین سئوال را ازمحضر آن بزرگوار پرسید وحضرت فرمود: إنْ كُنتَ تَعمَلُ بِما أمَرناكَ و تَنتَهي عَمّا زَجَرناكَ عَنهُ فَأنتَ مِن شيعَتِنا و إلاّ فَلا ؛ ( بحار الأنوار ، ج 68 ، ص 155 )
اگر آنچه را که به تو فرمان مى دهيم عمل كنى و از آنچه که ترا برحذر مى داريم دورى كنى ، از شيعيان ما خواهى بود و گرنه نه
پس آنچه که هویت شیعه را تشکیل می دهد “اطاعت عملی” است وصرف محبت کافی نیست چون اگرکسی این دودمان را دوست بدارد اما به دستور شان عمل نکند اگرچه جزء محبین است ولی به او شیعه گفته نمی شود . البته محبین هم در قیامت از جایگاهی برخوردارند ، پاداشی دارند ومورد عنایت اند اما در عین حال از مصادیق شیعه نخواهند بود .
حضرت فاطمه عليهاالسلام :
اللهُمَّ فَوَّضتُ أمری إلَیکَ ، وألجَأتُ ظَهری إلَیکَ. (من لا یحضره الفقیه ، ج2 ،ص153 )
خداوندا ! کارم را به تو واگذار می کنم و ترا پشتیبان خود قرار می دهم.
علاوه بر تفویض ، پشتیبانی هم طلب می کند . افراد ضعیف در زندگی نیاز به حامی و پشتیبان دارند وبدون پشتیبان نمی توانند امور خود را بگذرانند . حال هرکسی برای خود پشتیبانی برمی گزیند یکی مال را ، دیگری والدین را ، سومی خویشان را ، چهارمی سمت ومقام را وخلاصه هر کس بر اساس تشخیص خود سراغ کسی می رود اما مومن در امور خود سراغ خدا می رود وخداوند را ظهر وپشتیبان خود قرار می دهد .
وفاطمه (س) امور خود را به خدا واگذار می کند وخداوند متعال را پشتیبان خود در زندگی قرار می دهد و می فرماید : اللهُمَّ فَوَّضتُ أمری إلَیکَ ، وألجَأتُ ظَهری إلَیکَ. و
حضرت فاطمه عليهاالسلام :
… وأسأَلُکَ خَشیَتَکَ فِی الغَیبِ وَالشَّهادَهِ. حکمت نامه فاطمی، ص 376.
خداوندا ! از تو می خواهم تا ترس و خشیت خودت را چه در نهان و چه درعیان نصیبم سازی.
از چیزهایی که باعث اصلاح امور زندگی می شود خشیت الهی است . انسانی که از خشیت خداوندی برخوردار است همواره در صدد هست تا زندگی خود را اصلاح نماید ودرست زندگی کند وخطا واشتباه وگناه ومعصیت در زندگی نداشته باشد .
ونه تنها در علن وعیان خشیت دارد که در خفا ونهان هم خشیت دارد . بدیهی است چنین انسانی هم سعادت دنیا دارد وهم سعادت آخرت .
از این رو است که زهرای اطهر (س) از خداوند متعال خشیت می خواهد آن هم نه خشیت مقطعی وفصلی بل خشیت همیشگی ودائمی.
حضرت فاطمه عليهاالسلام :
فَجَعَلَ اللهُ … اِمامَتَنا اَماناً لِلفُرقَهِ. (الاحتجاج ، ج1 ، ص134 )
خداوند امامت ما اهلبیت را باعث ایمنی از پراکندگی قرار داد .
جامعه یی که به امامت اهلبیت باور داشته باشد واین امامت را در زندگی خود حاکم بداند پراکنده ومتفرق نخواهد شد اما اگر امامت را از زندگی خود جدا کند وراه خود را از راه امامت سوا نماید وخود ساز جداگانه یی بزند قطعا پراکنده خواهد شد ورنگ سعادت را نخواهد دید.
وبه عبارتی امت با امامت منسجم ومتحد وهماهنگ وهمنوا وهم آوا خواهد شد وگر نه دچار تشتت شده وگرفتار خواهد گردید.
ودر یک تعبیر روشنتر و واضحتر فرمود:
أمّا وَاللّهِ، لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلى أهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَهَ نَبیّه، لَما اخْتَلَفَ فِى اللّهِ اثْنانِ، وَ لَوَرِثَها سَلَفٌ عَنْ سَلَف، وَ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَف، حَتّى یَقُومَ قائِمُنا، التّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) (کفایه الاثر فی النص علی الامه الاثنا عشر، ص198 )
به خدا سوگند، اگر حقّ یعنى خلافت و امامتـ را به اهلش سپرده بودند و از عترت و اهل بیت پیامبر صلوات اللّه علیهم پیروى و متابعت كرده بودند حتّى دو نفر هم با یكدیگر (درباره خدا ودین ) اختلاف نمى كردند. و مقام خلافت و امامت توسط افراد شایسته یكى پس از دیگرى منتقل مى گردید و در نهایت تحویل قائم آل محمّد(عجّل اللّه فرجه الشّریف، و صلوات اللّه علیهم اجمعین) مى گردید كه او نهمین فرزند از حسین(علیه السلام) مى باشد.
حضرت فاطمه عليهاالسلام :
إذا حُشِرتُ يَومَ القِيامَةِ أشفَعُ عُصاةَ اُمَّةِ النَّبِيِّ (صلي الله عليه و آله) ؛ ( إحقاق الحقّ ، ج 19 ، ص 129)
آن گاه كه در روز قيامت برانگيخته شوم ، گناهكاران امّت پيامبر اسلام (ص)را شفاعت خواهم كرد .
شفاعت از موضوعات مسلم وقطعی اسلام است وتردیدی در آن نیست .
ونیز مسلم است که شفاعت باید با اذن خداوند باشد و بدون اذن خداوند متعال شفاعتی در کار نخواهد بود. مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ اِلّا بِاِذنِهِ (بقره،آیه 255).
کیست که بتواند در نزد پروردگار بدون اذن واجازه او شفاعت کند؟
وکسانی که ماذون در شفاعتند نظیر پیامبران (ص) ، ائمه هدی (ع) ، شهداء وعلماء، از گنهکاران امت شفاعت خواهند نمود.
وشفاعت یعنی وساطت به درگاه الهی برای کمک و نجات افراد گنهکار .
البته اهل شفاعت که مأذون عند الله برای شفاعتند دارای مراتبند یعنی مراتب شفاعت شان متفاوت است چون اجازه شفاعت برای افراد محدوداست وهرکس نمی تواند هر چه بخواهد شفاعت کند بل هرکدام از شافعین همان عددی را شفاعت می کنند که به آنها اذن داده شد اما برخی هم هستند که برای شان عدد پیش بینی نگردید که از جمله آنها حضرت فاطمه زهرا (س) است .
حضرت صدیقه کبری (س) از هرکس که بخواهد مجاز است که شفاعت کند .
سند شفاعت حضرت هم سخن خود حضرت است که فرمو:
اِذا حُشِرتُ یَومَ القِیامَهِ اَشفَعُ عُصاهَ اُمَّهِ النَّبِیِّ (ص). (احقاق الحق ، ج19 ، ص129 )
زمانی که در روز قیامت برانگیخته و محشور شوم از گنهکاران امت پیامبر (ص) شفاعت خواهم کرد.
وهم سخن پیامبر (ص) است که فرمود :
در قیامت هنگام دادخواهی حضرت زهرا(س) از سوی خداوند متعال ندا می آید :
حَبیبَتى وَ ابنَةُ حَبیبى سَلینى تُعطى وَ اشفَعى تُشفَعى ، (امالی صدوق، ص۱۵ )
حبیبه من ودختر حبیب من ! از من در خواست داشته باش که عطا می شوی وشفاعت کن که شفاعتت مقبول است . امید واریم که مورد شفاعت آن بزرگوار قرار گیریم.
حضرت فاطمه زهرا (س) :
… إلزَم رِجلَها ؛ فَإنَّ الجَنَّةَ تَحتَ أقدامِها ؛ (كنزالعمّال ، ح 45443)
در خدمت مادر باش ؛ زيرا بهشت زير قدم هاى مادر است .
این جمله نشان می دهد که احساس وعاطفه مادری در اوج است ونشان از عظمت روح مادر دارد . اهل معرفت می دانند که قله زندگی بهشت است وهر کسی که راه سعادت را طی کند سرانجام به آن قله می رسد .
این بهشت واین قله کجا است ؟ این را باید پیرامون مادر جستجو کرد آن هم نه از دست وسرمادر بل از پای مادر آن هم از کف پای مادر یعنی مادر آنقدر ارزشمند است بهشت که همه خواهان آنند وهمه به سوی آن در حرکتند باید آن را زیر پای مادر جستجو کنند وآنجا بیابند واین یک کنایه است .
کنایه از آنکه شما که باتلاش در دنیا می خواهی به بهشت برسی نباید مادر را ترک کنی بل باید ملازم مادر باشی وخود را مقید به خدمت او نمایی چراکه سعادت ، بهشت ، عاقبت به خیری ، عزت وشکوه وآسایش و آرامش همه و همه پیرامون مادر تعبیه شد ونعمت زندگی ونعمت دنیا وآخرت در همین محدوده است .لذا حضرت فرمود: اِلزِمها .
ملازم او باش چرا که اَلجَنَّهُ تَحتَ اَقدامِ الاُمَّهاتِ .
.
حضرت فاطمه (س):
… نَحنُ وَرَثَهُ اَنبِیائِهِ . ( شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج16 ، ص211 )
ما وارثان پیامبران خدائیم.
پیامبران جامع صفات نیکند وجامع فضائل وکرائم وجامع صفات جمال وجلال اند . علم شان ، عدالت شان ، کمالات روحی شان وهمچنین فرهنگ وتمدن شان وخلاصه هر آنچه را که داشتند وآنچه را که به آینده انتقال دادند همه وهمه میراثند واهلبیت (ع) که میراث بران انبیاء هستند این امور را از پیامبران به ارث دارند که برخی از این صفات در زیارت وارث ذکر گردید یعنی صفات پیامبران گذشته که به ائمه (ع) منتقل شده در زیارت وارث ذکر گردید .که برای توضیح بیشتر به زیارت وارث مراجعه گردد .
حاصل آنکه اهلبیت عصمت وطهارت (ص) وارث پیامبران سلفند وقطعا ارث شان مادی نخواهد بود بل امور معنوی وفرهنگی خواهد بود .
حضرت فاطمه (س):
… اَلّلهُمَّ بِعِلمِکَ الغَیبِ وَقُدرَتِکَ عَلَی الخَلقِ اَحیِنی ما عَلِمتَ الحَیاهَ خَیرًا لی وَتَوَفَّنی اِذا کانَت ِالوَفاهُ خَیرًا لی . ( بحار الانوار، ج94 ،ص225 ، ح 1)
خدایا قسم به علم پنهان وقدرت بر آفریدگانت مرا زنده بدار تا زمانی که زنده بودن برایم خوب ومفید است ومرا بمیران آنگاه که وفات برایم خیر ومفید است .
سئوال می شود مرگ بهتر است یا زنده بودن ؟وبه عبارتی از خداوند مردن بخواهیم ویازنده بودن ؟ بقاء بخواهیم یا فناء ؟ جواب آن است که صرف مرگ ویاصرف زنده بودن ملاک نیست بلکه ملاک آن بهره وفائده یی است که از اینها برده می شود .یعنی اگر زنده بودن منشأ اثر وفائده است از خداوند زندگی بخواهیم واگر ادامه حیات مضر برای خود ویا دیگری است پس مردن بهتر است .
پس اینگونه نیست که مرگ بهتر و یا حیات بهتر باشد بلکه ملاک آن فائده ونتیجه وثمره است . بنا براین اگر حیات مفید بود پس حیات ادامه یابد واگر حیات زیانبار بود پس مرگ واقع شود .
فاطمه (س) :
… نَحنُ حُجَّتُهُ فی غَیبِهِ . (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ، ج16 ، ص211 )
ما در غیاب پیامبر(ص) حجت خدا بر خلقیم .
مردم در زندگی به حجتی از سوی خدا وندمتعال نیاز مندند واین تردیدی ندارد.
البته در زمان حضور پیامبر (ص) خود او حجت خدا بر خلق بود اما در غیبت او یعنی پس از فوت او اهلبیت حجت خدا برخلق اند. یعنی آن بزرگواران برهان ودلیل خدایند . کسانی اند که خداوند در دنیا وآخرت با اینها علیه منکران استدلال خواهد کرد. یعنی خواهد فرمود که اینها از طرف من بودند حرف شان حرف من ، امر شان امر من ، نهی شان نهی من و موعظه شان موعظه من بود . ومی تواند با وجود اهلبیت (ع) استدلال کند وخلافکاران را مؤاخذه نماید.
به این معنی که چرا خلاف کردید ؟ چرا معصیت کردید ؟ چرا راه انحراف رفتید وچرا به سخن من که از طریق اهلبیت (ع) به شما ابلاغ شد توجه نکردید؟
آری اهلبیت عصمت وطهارت حجت خدا برخلق هستند .
حضرت فاطمه (س):
… وَ صِلَهَ الرَّحِمِ مَنماهً لِلعَدَدِ. (بحار الانوار ، ج94 ، ص23 )
خداوند متعال صله رحم را برای افزایش تعداد قرار داد .
یعنی صله رحم این ویژگی را داردکه افزایش ایجاد کند وتعداد را اضافه نماید . فرقی نمی کند که تعداد مربوط به عمر باشد چنانکه در برخی روایات به آن تصریح شد ویا مربوط به افزایش مال وارزاق باشد آنگونه که در برخی روایات به آن اشاره گردید ویا مربوط به کثرت نسل باشد .
ودر مجموع صله رحم این خصوصیت را دارد که ایجاد افزایش کند . در این سخن حضرت زهرا (س) افزایش مطلق است که شامل همه امور یاد شده چه مال وچه عمر وچه نسل خواهد شد .
مَنماه به فتح میم “اسم آلت” است به معنای وسیله وآلت افزایش . پس صله رحم وسیله ای است برای افزایش شمارش وعدد خواه این عدد مربوط به عمر باشد ویا مربوط به مال ویا مربوط به نسل .
حضرت فاطمه عليهاالسلام :
فَفَرَضَ اللهُ ….وَالعَدلَ تَسکینًا لِلقُلُوبِ . ( من لایحضر ه الفقیه ، ج3 ، ص568 و علل الشرلیع ، ج1 ، ص2 )
پس خداوند متعال عدل را برای سکونت وآرامش دل ها قرار داد .
عدل یعنی دادن حق به مستحق ، عدل یعنی ستاندن حق از نا مستحق به مستحق ، عدل یعنی برخورداری آحاد جامعه از حقوق خود ، عدل یعنی اینکه در جامعه حق کسی ضایع نخواهد شد وحق به ذیحق می رسد ، عدل یعنی اینکه سیستم ونظامی در جامعه یاخانه ویا هر جای دیگر چنان حاکم شود که از حقوق افراد دفاع کند واز تباهی آن به شدت جلو گیری نماید.
و خلاصه عدل نخواهد گذاشت کسی بیش از حق خود ببرد ویا به حق دیگری تجاوز کند ویا دیگری را از حق خود محروم گرداند.
وعدل باچنین معنایی در جامعه مایه آرامش ومایه سکونت دل است یعنی هرگاه کسی در جامعه احساس کند که عدل حاکم است هرگزنسبت به حق خود دغدغه ندارد وفکرمی کند اولا کسی به حق او تعدی نمی کند واگر هم کسی تعدی کرد حکومت عدل ومحکمه عدل آن را بر خواهد گرداند وحق او هیچ وقت تباه وضایع نخواهد شد . وهمین معنی مایه آرامش افراد خواهد شد .
وبه عبارتی هر کس به یاد عدل می افتد خاطر جمع خواهد شد ودل او آرام وقرار خواهد گرفت .ودغدغه واضطراب وپریشانی نخواهد داشت .
چه زیبا فرمود حضرت زهرای اطهر (س) : فَفَرَضَ اللهُ ….وَالعَدلَ تَسکینًا لِلقُلُوبِ .خداوند متعال عدل را مایه آرامش دلها قرار داد . یعنی عدل را در جامعه وضع نمود تا افراد وآحاد جامعه آرام وقرار داشته باشند ودر آرامش زندگی کنند.
وحاصل آنکه حکمت وفلسفه تشریع عدل تسکین قلوب و آرامش دلها است .
حضرت فاطمه عليهاالسلام :
ماجَعَلَ اللهُ بَعدَ غَدیرِ خُمٍّ مِن حُجَّهٍ وَلا عُذرٍ (دلائل الامامه، ص124 )
خداوند متعال بعد از واقعه غدیر دیگر دلیل وبهانه یی قرار نداد وهیچ عذری باقی نگذاشت .
یک قطعه از عمر حضرت زهرا (س) که همان قطعه پایانی باشد در مسیر دفاع از امیر المومنین(ع) گذشت . ودر این برهه از زندگی از امیرالمومنین (ع) دفاع جانانه کرد .هم در جمع ودر غیر جمع ، هم با آیات وهم با سنت ، هم با برهان ومنطق وهم با شواهد وقرائن وامارات .
واز جمله اموری که حضرت استدلال کرد بر ولایت امیر المومنین (ع) واقعه غدیر بود .
حضرت از واقعه غدیر به عنوان یک مدرک وسند روشن وشفاف وگویا بر امامت حضرت امیر المومنین(ع) استفاده نمود وآن را فصل الخطاب می دانست وهر گاه کسی واقعه غدیر را باور کرده باشد هرگزخلافت دیگران را نمی تواند باور کند وهرگزنمی تواند خلافت امیر المومنین (ع) را انکار کند وحتی کسی نمی تواند برابر آن استدلال کند وحتی نمی تواند عذر وبهانه بیاورد .
چراکه استدلال واقامه دلیل وحجت برابر واقعه غدیر مثل اقامه دلیل مقابل آفتاب بر عدم آفتاب است وعذر وبهانه تراشی در این مورد پذیرفه نیست .
وحضرت در واقع بر آن است تا بگوید کسی عند الله توجیهی برای انکار خود ندارد ودر دنیا وآخرت نزد خداوند متعال نمی تواند برای انکار خود توجیه وسندی ارائه دهد.
و در محکمه عدل الهی نه می تواند استدلال به حجت ودلیلی بنماید ونه می تواند بهانه وعذر ی برای انکار خود بتراشد چون خداوند متعال دلیل وبها نه یی را نمی پذیرد ولذا فرمود:
ماجَعَلَ اللهُ بَعدَ غَدیرِ خُمٍّ مِن حُجَّهٍ وَلا عُذرٍ . خداوند متعال بعد از واقعه غدیر دیگر دلیل وبهانه یی قرار نداد .
یعنی خداوند متعال پس از واقعه غدیر دیگر هیچ دلیل و حجتی را نمی پسندد وهیچ عذر وبهانه یی را قبول نمی کند .
حضرت فاطمه عليهاالسلام :
اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ النَّظَرَ اِلی وَجهِکَ وَالشَّوقَ اِلی لِقائِکَ . ( بحار الانوار ، ج94 ، ص225 )
خداوندا ! از تو می خواهم مشاهده سیمایت وعشق دیدارت نصیبم سازی.
در این جمله از دعا حضرت فاطمه (س) از خداوندمتعال شهود ومشاهده طلب می کند آن هم مشاهده وجه الهی .
هرکس در زندگی می تواند از خداوند هرچیزخوب ومفیدی بخواهد ، می تواند دنیا بخواهد یا آخرت ، مادیت بخواهد یا معنویت . اما زهرای اطهر(س) از این امور نمی خواهد نه تنها دنیا نمی خواهد بل آخرت هم نمی خواهد .
یعنی از نعمتهای بهشتی هم در اینجا نمی خواهد بل از خداوند منان “مشاهده” می خواهد آن هم مشاهده وجه الهی چراکه او لذتی را که از این مشاهده می برد وحلاوتی را که از این دیدار می چشد هیچ نعمت دنیایی وآخرتی به پای آن نمی رسد .
البته می دانیم این مشاهده مشاهده با چشم سر نیست چراکه خداوند نه قابل رؤیت با چشم سر است ونه چشم سر این توان رادارد که بتواند این کار بزرگ را انجام دهد بل این مشاهده مشاهده چشم دل است .
یعنی دل مومن می تواند به این قابلیت برسد که خدا را شهود کند.
برای رسیدن به مقام شهود مراتبی وگامهایی باید طی شود که آغاز آن همین خواست است یعنی انسان نخست عظمت شهود را درک کند ونیز بفهمد که جز خدا کسی نمی تواند آن را فراهم نماید واز این رو دست نیاز به رب کریم دراز کند واز سر صدق از او بخواهد تا باب مشاهده ومقام شهود را باز کند وبنده اش را به آن حریم راه دهد .
پس حضرت با این دعا فصل جدیدی از زندگی را برای انسان باز می کند وآن همان چشم انداز انسان در مسیر حرکت است . یعنی انسان باید در مسیر خود مقام شهود را مد نظر قرار داده وبه سوی آن در حرکت شود .
حضرت فاطمه عليهاالسلام :
فَجَعَلَ اللهُ … وَ اِمامَتَنا اَماناً لِلفُرقَهِ (الاحتجاج ، ج1 ، ص136 )
خداوند متعال امامت ما اهلبیت (ع) را باعث ایمنی ازپراکندگی امت قرار داد .
جامعه یی که به امامت اهلبیت(ع) باور داشته باشد واین امامت را در زندگی خود حاکم بداند پراکنده ومتفرق نخواهد شد اما اگر امامت را از زندگی خود جدا کند وراه خود را از راه امامت جدا نماید وخود ساز جدا بزند قطعا پراکنده خواهد شد ورنگ سعادت ر ا نخواهد دید.
وبه عبارتی امت با امامت منسجم و متحد وهماهنگ وهمنوا وهم آوا خواهد بود وگرنه امت دچار تشتت شده وگرفتار خواهد شد .
حضرت فاطمه عليهاالسلام :
فَجَعَلَ اللهُ … وَاِطاعَتَنا نِظاماً لِلمِلَّهِ ( الاحتجاج ، ج1 ، ص136 )
خداوند متعال طاعت ما را رشته امت قرار داد .
نظام یعنی سازمان ، تشکیلات ، سامان یافته و رشته یی که چیزهای پراکنده را نظم ونسق می دهدو چیزی که باعث قوام وثبات دیگری است .
اطاعت اهلبیت (ع) رشته یی است که ملت را سامان می دهد همانگونه که رشته تسبیح دانه ها را سامان می دهد وبه آن شکوه می بخشد ، قیمت وارزش آن را افزون می کند.
اطاعت از اهلبیت (ع) رشته امت است وامت با آن شکل می یابد وسازمان پیدا می کند وامت در سایه آن به شکوه وعظمت می رسد وارزش وبهایش افزون می گردد .
امت جدای از اطاعت اهلبیت(ع) مثل دانه های تسبیح بی بند و بی رشته یی است که نه قابل استفاده است ونه ارزش وبهایی دارد . یعنی شکوه امت به طاعت است وعزت وحرمت وارزش امت به طاعت و وجاهت وآبروی امت به پیروی از اهلبیت (ع) است .
حضرت فاطمه عليهاالسلام :
نَحنُ خاصَّتُهُ وَمَحَلُّ قُدسِهِ (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ، ج16 ، ص211 )
ما خواص ونزدیکان خداوند ومنزلگاه قدس او هستیم .
اگر منظور از “خواص” همان نزدیکان باشند پس اهلبیت (ع) خواص پروردگارند چون آنها نزدیکترین فرد به خدا هستند .
واگر منظور از خواص کسانی باشند که خداوند متعال به آنان نظر خاص وعنایت ویژه دارد باز هم اهلبیت (ع) خواص اویند چون حقیقتا خداوند متعال به آنان نظرویژه دارد .
واگر منظور از خواص کسانی باشند که خداوند در میان انسانها ، آنها را برگزید باز هم اهلبیت (ع) خواص به شمار می آیند چون آنان برگزیده خداوندند.
خلاصه اهلبیت (ع) هم نزدیکان ، هم برگزیدگان وهم ویژگان پروردگار عالمند و بالمآل خاصه خدایند چنانکه جلوه گاه قدس الهی هم هستند . یعنی اگر کسی خواست به قدس الهی توجه کند وقدس الهی را مشاهده کند به اهلبیت (ع) مشاهده نماید . خداوند قدس خود را در اهلبیت متجلی ساخت واهلبیت فرودگاه قدس الهی وتبلور قداست الهی اند .
حضرت فاطمه (س) :
… وَ النَّهْیَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیهاً عَنِ الرِّجْسِ (ریاحین الشّریعة، ج ۱، ص ۳۱۲)
وخداوند متعال نهى از شرابخوارى را برای پاکیزه ماندن از پلیدی ها قرار داد.
در فرهنگ اسلامی “شراب” ام الخبائث و اساس پلیدی ها و اکبر کبائر و ام الفواحش و جامع همه نوع اثم وگناه و کلید بدیها است و حتی نشستن کنار سفره ای که روی آن شراب قرار دارد ممنوع و نماز شارب الخمر مقبول نیست.
شراب منشأ بسیاری از فساد ها وزیانها وخسارتها نظیر قتل، زنا، زوال عقل، ذهاب نور ایمان، تضعیف جوانمردی، انکار خدا و افتراء بر پیامبر (ص) است.
و دین خدا ، رفت وآمد با شرابخوار را برحذر داشته و فرمود با او همنشین نشوید ، سخنش را تصدیق نکنید، به او زن ندهید، اگر بیمار شد به عیادت او نروید، بر مرده اش نماز نخوانیدو شرابخوار همواره در غضب و سخط خداست.
و شریعت الهی فرایند شراب اعم از کاشت، آبیاری ، پرورش ، برداشت، فروش، خرید، حمل ونقل ، مدیریت وتصدی آن، نگهداری و تعارف کننده آن ، نوشنده آن و سود آن را نفرین و لعنت نمود.
شرابخوار در قیامت بر پیشانی او مکتوب است” آیس من رحمه اللّه” ، تشنه کام می میرد و تشنه کام محشور می شود و تشنه کام به دوزخ می افتد، و با چهره سیاه و چشم کبود، لبهایش آویزان و آب دهانش ریزان، محشور می گردد.
و به همین جهت شرابخوار در جامعه اسلامی و عرف مردم، منفور، پلید، زشت و خبیث است و مردم مسلمان به شدت از او گریزان و مشمئز هستند.
حشر و نشر با او را، بد می دانند و شرکت کاری با او را مایه ننگ و عار و موجب خشم پروردگار تلقی می کنند.
از این رو با کمترین تأمل روشن می شود که شراب چیز پلیدی است وهرکجا باشد آنجا را تباه می کند خواه فرد باشد یا جامعه ، خانه باشد ویا اداره ، هرکجا باشد آنجا را سیاه و پلید می سازد . لذا خداوند متعال ترک آن را واجب شمرد تا کانون زندگی را از این پلیدی پاک نگهدارد . آری زهرای اطهر به این طهارت وپاکی اشاره دارد که فرمود: وَ النَّهْیَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیهاً عَنِ الرِّجْسِ
و نهى از شرابخوارى را برای پاکیزه ماندن از پلیدی ها قرار داد.
وچه زیبا فرمود امام امیر المومنین (ع)که :
فَرَضَ اللهُ … تَرکَ شُربِ الخَمرِ تَحصیناً لِلعَقلِ . (نهج البلاغه حکمت 252 )
خداوند متعال ترک شرب خمر را برای مصونیت عقل واجب نمود .
اگرعقل زایل شود در حقیقت زندگی انسانی زایل می شود . انسان منهای عقل حتی حیوان هم نیست
انسان منهای عقل نه درآمد وهزینه می فهمد ونه خانه وجامعه می فهمد ونه پیشرفت و پسرفت می فهمد ونه دنیا وآخرت می فهمد نه کار وبیکاری می فهمد ونه تعهد وتقید می فهمد ونه سود وزیان می فهمد وخلاصه انسان منهای عقل یک اندام متحرک ودر عین حال خطرناک وزیانبار است .
شراب بسترساز دشمنی و کینه است، بسترساز نفرت و انزجار است. شراب در محیطی که قرار می گیرد آن محیط را آلوده می کند، صفای باطن را می برد، مودت و محبت را زایل می کند دلها را نسبت به هم کینه ای و بذر عناد و عداوت را بر آن می پاشد و دلها را نسبت به هم چرکین می کند.
اِنَّما یُریدُ الشَّیطانُ اَن یُوقِعَ بَینَکُمُ العَداوَهَ وَ البَغضاءَ فِی الخَمرِ وَ المَیسِرِ وَیَصُدَّکُم عَن ذِکرِاللهِ وَعَنِ الصَّلوهِ فَهَل اَنتُم مُنتَهُونَ (مائده ،آیه 91)
همانا شیطان قصد دارد از طریق شراب و قمار بین شما دشمنی و کینه ایجادکند وشما را از یاد خدا ونماز باز دارد . (پس با این همه زیان وفساد ونهی اکید ) آیا از این دو برحذر خواهید شد ؟
این است که خدای متعال انسان را به شدت از شراب پرهیز می دهد و او را برحذر می دارد وحتی فکر شراب را نمی پسندد چه رسد به آنکه انسان بخواهد در این وادی به نحوی وارد شود.
حضرت فاطمه عليهاالسلام :
وَ أطیعُوا اللّه فیما أمَرَکُمْ بِهِ، وَ نَهاکُمْ عَنْهُ. ( ریاحین الشّریعة، ج ۱، ص ۳۱۲. )
خدا را در آنچه امر و نهی کرده اطاعت نمایید.
دستور خدا که توسط حجت خدا به انسانها ابلاغ می شود وهمینطور نهی الهی که به انسانها می رسد باید پذیرفته شود وبدون مسامحه وبی کم وکاست اجرا گردد .
بدون فرق بین اینکه امر ونهی مربوط به امور عبادی باشد یا غیر عبادی ، فردی باشد یا اجتماعی ، عمومی باشد وبا خصوصی وانجام آن خواه محبوب باشد ویا مکروه واز موضوعات اجتماعی باشد ویا خانوادگی ، فرهنگی باشد ویا سیاسی
خلاصه فرقی نمی کند که چه موضوعی باشد ویا چه زمانی ویا چه مکانی . هرچه که باشد امرخدا است ویا نهی خدا وامر ونهی خدا مقدس است وباید به آن توجه شود. خواه از امور واجبات باشد ویا مستحبات ویا از امور محرمات ومکروهات .
حاصل آنکه اطاعت از امر ونهی خداوند لازم است آن هم از نوع اطاعت عبد در برابر مولا واز نوع طاعت بنده در برابر پروردگار .
حضرت فاطمه (س) :
… وَ الصَّبرَ مَعُونَة عَلَی استِیجابِ الأجرِ
و خداوند متعال صبر را بـراى شایستگی اجر و بـه دسـت آوردن پاداش قرار داد.
( ریاحین الشّریعة، ج ۱، ص ۳۱۲ و الاحتجاج ، ج1 ، ص134 )
پاداش وثواب گاه از طریق اقدامات مثبت است نظیر اینکه انسان نماز می خوا ند ، روزه می گیرد ، حج می رود ، صدقه می دهد ، انفاق می کند ، صله رحم می رود ، خدمت می کند وگرهگشایی می نماید .
و گاهی پاداش از طریق صبر وخویشتن داری است . وقتی مشکلات اتفاق می افتد و شخص می رود تا جزع کند اما نمی کند ودر عوض خود داری از جزع به او پاداش می دهند و یا می خواهد زبان به شکایت باز کند اما نمی کند ودر عوض پاداش می دهند و یا بیمار می شود ومی خواهد ناله بزنداما نمی زند و در عوض پاداش می دهند .، فقیر می شود ومی خواهد پیش این وآن سفره دل باز کند واز فقر خود بگوید اما نمی گوید و در عوض به او پاداش می دهند .
به او فحاشی وبدگویی می کنند واو می تواند مقابله به مثل کند اما نمی کند ودر عوض خویشتن داری به او پاداش می دهند .
پس پاداش همه به خاطر کار مثبت وکار ایجابی نیست بل بسیاری از پاداشها برای امور سلبی است . مثلا گاه به همسایه کمک می کند به او پاداش می دهند یعنی پاداش در مقابل کار ایجابی وگاه در مقابل آزار او صبر وتحمل وخویشتن داری می کند باز هم به او پاداش می دهند یعنی پاداش در مقابل کار سلبی .
از قضا پاداش وثواب امور سلبی از ایجابی ها بیشتر است وحتی اجر صابران بغیر حساب است . اِنَّما یُوَفَّی الصّابِرُونَ اَجرَهُم بِغَیرِ حِسابٍ . (سوره زمر آیه 10)
پس حکمت صبر برخورداری صابران از پاداش فراوان است .
حضرت فاطمه (س) :
… وَاجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجاباً عَنِ اللَّعْنَةِ.
و خداوند متعال منع از تهمت ناموسی را برای محفوظ ماندن از لعنت الهی قرار داد.
(ریاحین الشّریعة، ج ۱، ص ۳۱۲. )
قذف یعنی نسبت ناروا دادن ، تهمت ناموسی زدن ، نسبت زنا یا لواط به کسی دادن.
وقذف گناه سنگین وبزرگ واز گناهان کبیره است . زیرا در یک جامعه دینی که بدگویی، فحاشی وحتی بد گمانی علیه کسی حرام وممنوع است و درجامعه یی که تعییب وتعییر کسی مجاز و روانیست بلکه به عکس دستورمی دهد تا نسبت به افراد حسن ظن داشت وخوش گمان بود و حتی عمل مشکوک آنها را حمل بر صحت می نماید به هیچ وجه چنین تهمتی را برنمی تابد وبه هیچ کس اجازه چنین کار ناروایی را نمی دهد .
واگر کسی چنین نسبت سنگین را به کسی بدهد و این تهمت تلخ را به او بزند او را تنبیه می نماید آن هم تنبیه بدنی و آن هم هشتاد ضربه شلاق.
زیرا اصل بر سلامت انسان است وخداوند متعال از انسان می خواهد که سالم زندگی کند وبا عینک سلامت به دیگران نگاه کند وبه کسی تهمت ناروا زند .
خداوند آلودگی انسان به کار های زشت واعمال قبیح را بر نمی تابد واراده اش این است که همه سالم باشند وبا نگاه سلامت به همدیگرنگاه کنند . وکسی سلامت کس دیگر را با تهمت مخدوش نکند .
چون اگر سلامت کسی را زیر سئوال ببرد خداوند او را تنبیه می کند واز حق بی گناه نمی گذرد .
از این رو اجتناب قذف رافریضه نمود وبرهمه واجب نمود تا از قذف پرهیز نمایند تا مگر سلامت جامعه محفوظ بماند وکسی آلوده ویا متهم به آلودگی نگردد . آری خداوندمتعال قذف را برحذر داشت تا لعنت وعذاب خود را بر دارد وکسی را بخاطر قذف عذاب نکند .
حضرت فاطمه (س) :
وَ حَرَّمَ اللّه الشِّرْکَ إخْلاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ. (ریاحین الشّریعة، ج ۱، ص ۳۱۲. )
و خداوند متعال حُرمت شرک را برای اخلاص در توحید و بزرگی وپروردگاری قرار داد.
شرک یعنی برای خدا شریک قائل شدن فرقی نمی کند که این شرک اعتقادی باشد ویا عملی .
البته شرک اعتقادی پلید است وقابل بخشش نیست اما شرک عملی پلید نیست وقابل عفو و بخشش است
وبه عبارتی شرک چهار قسم است شرک در خالقیت وشرک در صفات الهی وشرک در طاعت وشرک در عبودیت .
شرک در خالقیت این است که گقته شود خداوند در آفرینش عالم دارای شریک بود .
شرک در صفات یعنی اینکه صفات ذات را جدای از ذات دانستن .
وشرک در طاعت یعنی آنکه غیر خدا را اطاعت نمودن واز او فرمان بردن .
وشرک در عبودیت یعنی غیر خدا را پرستیدن .
اصولا اهل شرک در سه تای آخر مشرکند ودربند اول دارای توحیدند . زیرا مشرکان خود اعتراف به توحید در خالقیت دارند .
وَلَاِن سَئِلتَهُم مَن خَلَقَ السَّماواتِ وَالاَرضَ لَیَقُولُنَّ اللهُ . (سوره لقمان ، آیه 25)
اگر از مشرکین به پرسی که چه کسی آسمان وزمین را آفرید قطعا خواهند گفت خدا .
کُمَیت بشر در توحید ذاتی وتوحید در خالقیت لنگ نیست بلکه لنگی او در توحید اقسام بعدی است .یعنی بشر همواره در در طاعت وربوبیت وامثال آن گرفتار بود .
لذا حضرت زهرا (س) به تو حید در ربوبیت می پردازد ونفی شرک را در در نفی شرک ربوبی می داند .
یعنی بشر شرک در خالقیت ندارد بلکه مهمترین شرک همان شرک ربوبی است وخداوند چنین شرکی را حرام وممنوع کرد تا توحید ربوبی خالص وزلال ودست نخورده باقی بماند .
وبدین جهت فاطمه زهرا (س)فرمود:
وَ حَرَّمَ اللّهُ الشِّرْکَ إخْلاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ.
و حُرمت شرک را برای اخلاص در توحید و وحدانیت در ربوبیت وپروردگاری قرار داد.
حضرت فاطمه (س) :
… وَتَرکَ السِّرقَهِ ایجاباً لِلعِفَّهِ . (ریاحین الشّریعة، ج ۱، ص ۳۱۲. )
خداوند متعال ترک دزدی را بخاطر عفت وپاک شکمی قرار داد .
عفت چهار قسم است : عفت چشم وعفت زبان وعفت دامن وعفت شکم.
وکسی که دنبال سرقت است به عفت شکم آسیب می رساند وانسان سارق مال نامشروع به خانه می برد. هم خود می خورد پس شکم او آلوده می شود وهم اهل خانه می خورند پس شکم شان آلوده می شود وهم مهمانان می خورند آنها هم آلوده می گردند وهم با این پول سرقتی خرید می کند و وجه سرقتی به بازار می برد پس بازار آلوده می شود.
یعنی اگر در یک آبادی دوتا سارق باشند کافی است که آن آبادی در مدت کوتاه آلوده شود وعفت وپاک شکمی را از دست بدهد .
لذا خداوند متعال سرقت را منع نمود وفرمود همه آحاد جامعه باید سرقت را ترک کنند واصلا به آن نزدیک نشوند چراکه جامعه باید باترک سرقت به عفت وپاکی خود برسد واز گزند مال نا مشروع وآلودگی به مال حرام ودر نتیجه آلودگی شکم به مال حرام مصون ماند .
آری ترَکَ الِّسرقَهِ ایجاباً لِلعِفَّهِ . خداوند متعال ترک دزدی را باعث فراگیر شدن عفت عمومی قرار داد.
حضرت فاطمه (س) :
… وَتَوفِیَهَ المَکاییل َ وَالمَوازینَ تَغییراً لِلبَخسِ . (ریاحین الشّریعة، ج ۱، ص ۳۱۲.)
وخداوند متعال تکمیل کیل و وزن را بخاطر از بین بردن بخس وکم دهی حق دیگران قرار داد .
در داد وستد” بَخس “به عنوان یک آسیب مطرح است . بَخس یعنی کم دادن حق دیگری. یعنی هنگام دریافت، پیمانه کامل ودر هنگام پرداخت پیمانه ناقص وکم است .این کم دادن را بَخس گویند .
بَخس نوعی تعدی به حقوق دیگران است . وتعدی وتجاوز به حقوق دیگران ممنوع وحرام است . وهمچنین بخس نوعی ظلم به شمار می آید که ظلم هم حرام وممنوع است .
پس بخس از دو جهت کار قبیح وزشت وممنوع است یکی تعدی به حقوق دیگران ودیگری ظلم به دیگران .
بخس زیان بزرگی برای بخش اقتصاد جامعه است چراکه همواره بخشی از مردم افزایش ناروا دارند وبخش دیگر زیان ناروا می دهند . یعنی اقتصاد دچار آسیب وبیماری شده وجامعه اقتصادی از تعادل خارج می گردد چراکه جمعی انباشته ناروا دارند وجمعی هم خسارت وزیان ناروا .
از این رو است که خداوند “توفیه کیل و وزن” را واجب نمود . “توفیه” یعنی پرداخت کامل . فرمود هرگاه خواستید پرداخت کنید با کیل و وزن کامل پرداخت نمایید واز بخس پرهیز نمایید . در حقیقت خداوند با تشریع “توفیه” خواست “بخس” را از جامعه اقتصادی واز بازار بردارد .
حضرت فاطمه (س) :
… وَبِرَّالوالِدَینِ وِقایَهً مِنَ السَّخَطِ. (ریاحین الشّریعة، ج ۱، ص ۳۱۲.)
خداوند متعال نیکی به والدین را برای صیانت از خشم وعذاب الهی قرار داد.
نسبت به والدین سه وظیفه است اطاعت ، اکرام واحترام ونیکی واحسان .
نیکی به والدین در اینجا شامل هر سه قسمت می شود یعنی اطاعت واکرام خود نوعی نیکی به شمار می آید پس همچنانکه نیکی موجب صیانت از خشم الهی است احترام واطاعت هم موجب صیانت از خشم الهی است .
خداوند متعال اراده اش این است که انسان به والدین توجه ویژه داشته باشد و والدین را در زندگی مهم بشمارد واز جهات مختلف به آنان رسیدگی نماید . اگرنیازشان به معیشت است کمک کند وبرای شان معیشت فراهم نماید واگر نیاز شان به اطاعت است اطاعت کند واگر نیازشان به اکرام واحترام است اکرام واحترام داشته باشد .
کسی که به وضع والدین رسیدگی می کند گویا به وضع خود رسیدگی می کند وهمچنانکه زندگی شان را اصلاح می نماید وبهبود می بخشد در حقیقت زندگی خود را اصلاح می کند وبهبود می بخشد .
چراکه خداوند متعال اینگونه مقرر داشت تا رسیدگی به والدین موجب خیر دنیا وآخرت شود . وچنین هم خواهد شد . البته این همه در برابر آن همه زحماتی است که والدین کشیدند .
والدین همه گونه رسیدگی را نسبت به فرزند داشتند. از حمل وزایمان وهزینه تاتعلیم وتربیت وامثال آن . آری چه هزینه هایی که تحمل نمودند وچه خسته گی هایی را که به جان خریدند وچه غمهایی را که به دل انباشته نمودند وچه توهین وتحقیر هایی را که دراین مسیر دیدند وچه فشارهای روحی وجسمی که تحمل نمودند.
وخلاصه والدین پا به پای بچه خیلی چیز ها را قربانی نمودند ؛ سلامتی را ، جوانی را ، قدرت وانرژی را ، گاه آبرو و وجاهت اجتماعی را تا بچه بزر گ شد وحتی در بزرگی هم گاه قربانی می دهند. این همه کار وزحمت وده ها وصدها مثل این را فقط خدا می دا ند که چه بود وچه گذشت .
از این رو فرزند پس از بزرگ شدن باید به پاس آن همه خدمات وزحمات کمر همت به بندد وبا تمام ظرفیت در خدمت والدین باشد وکمترین مسامحه وکمترین ضعف وسستی وکمترین بی اعتنایی وبی حرمتی نداشته باشدکه خداوند متعال آن را برنمی تابد وقطعا خشم خدا را بر می انگیزاند وسخط پروردگار عالم را به جوش می آورد .
انسان در زندگی بخاطر معاصی وگناهها وتمردهادر برابر خداوند متعال خدا را خشمگین می کند وموجب سخط خدا می گردد. اما همین انسان اگر اهل نیکی به والدین باشد خشم خدا نسبت به او کاسته می شود واصلا نیکی به والدین مانع وسپر خشم خدا است
پس خدمت به والدین ونیکی به پدر ومادر باعث می شود تا خشم وسخط پروردگار دفع شود وفرزند از سخط الهی در امان بماند واز عذاب الهی مصون شود .
حضرت فاطمه (س) :
وأصلِح لی دُنیایَ الَّتی فیها مَعاشی. (حکمت نامه فاطمی، ص 374)
خدایا دنیایم که معیشت و زندگی ام در آن قرار دارد را اصلاح فرما.
منظور از دنیا طبیعت دنیا نظیر آسمان ، زمین ، ماه ، ستارگان ، دریا ، کوه ها ، جنگل ،فضا وهوا وامثال آن نیست چراکه همه آنها اصلاح شده وکامل اند بل منظور از دنیا زندگی دنیا است یعنی آنچه را که شبانه روز توسط انسان صورت می پذیرد وکارهایی که از انسان صادر می شود مانند کار وکاسبی ، هزینه وخرج ، سفر وحضر ، معاملات ومعاهدات، امور خانوادگی، امور اجتماعی، امور سیاسی ، رفتار با اعضای خانواده ، رفتار با همسایه ، رفتار باعامه مردم ، رفتار با ما فوق ورفتار با مادون ، رفتار با دوست ، رفتار با دشمن ، چگونگی تصمیم ، چگونگی انجام ، چگونگی قضاوت ، ،چگونگی ارزشیابی ، ودهها مقوله کارهای فردی واجتماعی ، خانوادگی ، سیاسی ، مادی ومعنوی همه وهمه از از امور دنیایی اند که قطعا نیاز به اصلاح دارند زیرا این امور اموری هستند که هم ممکن است درست انجام شوند وهم ممکن است غلط انجام شوند وهم ممکن است صحیح انجام شوند وهم باطل وهم ممکن است به حق باشند وهم ممکن است ناحق .
واین دنیا در اختیارانسان است وانسان ممکن است دنیای خوب وسالم وصحیح ومفید وحکیمانه برای خود بسازد وهم ممکن است بد ونا سالم ومضر وجاهلانه به سازد . اینجا است که انسان باید از خدا در اصلاح دنیای خود کمک بگیرد .
واز این رو است که زهرای اطهر (س) از خدا می خواهد که دنیای او را یعنی زندگی دنیا یی او را اصلاح نماید . ولذا فرمود:
وَأصلِح لی دُنیایَ الَّتی فیها مَعاشی. خدایا دنیایم که معیشت و زندگی ام در آن قرار دارد را اصلاح فرما. یعنی خدایا توفیق اصلاح به من بده ودر اصلاح هم مرا کمک کن.
چراکه زندگی ام در آن قراردارد یعنی زندگی ام در چنین دنیایی تعریف شده ومن باید در این کادر حرکت کنم وزندگی نمایم .
برجستگی های حضرت خدیجه(س) از خانواده بزرگ دینی و فرهنگی از چهار زن برگزیده تاریخ…
دعای افتتاح چیست وچه پیامی دارد؟ دعای افتتاح سه بخش دارد: بخش اول به چگونگی…
همسفره شدن با عیال محبوبترین چیز نزد خدا پیامبر (ص) فرمود: إنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُؤمِنَ…
انفاق برای خانواده انفاق برای خانواده به قصد خدا باشد پیامبر (ص) فرمود: اِذا…
هزینه عیال برترین هزینه پیامبر خدا (ص) فرمودند: أفضَلُ دینارٍ یُنفِقُهُ الرَّجُلُ، دینارٌ یُنفِقُهُ عَلى…
نخستین چیز در ترازوی اعمال ، انفاق به خانواده پیامبر (ص) فرمود: أوَّلُ ما یوضَعُ…