ویژه

شجاعت و رشادت امام سجاد (ع)

شجاعت و رشادت امام سجاد (ع)
امام سجاد (ع) انسانی شجاع، رشید، نترس وقدرتمند بود.
اگرچه ممکن است در دیدگاه آنهایی که زندگی آن حضرت را مطالعه ندارند وتنها از آن بزرگوار عبادت ، سجده واشگ به یاد دارندچنین تلقی کنند که آن حضرت از آنجایی که دائم عبادت می کرد وسجده می نمود ، روزه می گرفته وسفر حج می رفت وبرای سید الشهداء گریه می نمود پس فردی گوشه گیر ، بی توجه به مسائل اجتماعی و بی اعتناءبه مسائل سیاسی وبی تفاوت نسبت به ستم وستم گران وحاکمان جائراست در حالی که امام سجاد (ع) چنین نبود .
آن بزرگوار از همه توان وامکان خود در جهت مسائل سیاسی واجتماعی استفاده می کرد وبا قدرت وقوت در عرصه ها حضور داشت ودر برابر حاکمان وستم پیشگان مثل شیر حمله می نمود و استوار وآهنین و راست قامت می ایستاد و هر گز نمی توان او را ضعیف شمرد چراکه :
اولا او از نسل علی (ع) و فرزند امام حسین (ع) است که در رشادت شهره آفاقند وآن ژن شجات ورشادت را به ارث برده است .
چون فرزندان علی (ع) وفرزندان امام حسین (ع) یکی از دیگری شجاعتر ، رشیدتر وقدرتمندتر بوده ودر این خانواده ترس راه ندارد ، ضعف وزبونی ، ذلت وخواری ، مسامحه وبی تفاوتی مصداق ندارد . آنها در شجاعت ضرب المثل اند ، کانون وخاستگاه رشادتند چنانکه خود امام سجاد(ع) در آن خطبه معروفش فرمود : …اُعطینَا العِلمَ وَالحِلمَ وَ الفَصاحَهَ وَ السَّخاوَهَ وَ الشَّجاعَهَ وَ المَحَبَّهَ فی قُلُوبِ المُؤمِنینَ .
به هر حال او ازهمین ژن ، همین خمیر مایه رشادت وشجاعت که در خانواده اش هست حظ وبهره دارد واز آن شجاعت ذاتی وموروثی برخوردار خواهد بود .
تازه صورت وچهره اش جوری بود که مهابت وهیبت از او متجلی بود یعنی خداوند متعال او را چنان آفرید که وقتی او را نگاه می کردی هیبت او شما را منفعل می کرد وتحت تاثیر قرار می دادوحالت انکسار وسر افکندگی در تو پدید می آمد .
نه تنها افراد عادی بلکه افراد ذی قدرت وخشن وسنگدل هم با نگاه به حضرت احساس خوف وبیم داشتند وهیبت وسطوت او آنها را منکسر وخاضع می نمود .
نقل است که عبد الملک مروان واسماعیل ابن هشام که از حاکمان وفرمانروایان خشن و جائر وسنگدل بودند مکرر اعلام می نمودند که از امام سجاد (ع) می تر سند .
زُهَری گوید : عبد الملک مروان به من گفت : وجودم از ترس علی ابن الحسین (ع)لبریز است به خدا سوگند ازاومی ترسم .
هشام ابن اسماعیل که فرماندار مدینه بود وخیلی آدم خشن ، ستمگر وزور گو بود می گفت: از کسی نمی ترسم جز علی ابن الحسین (ع)
برخورد او با ابن زیاد در مجلس ابن زیاد هم جلوه دیگری از این رشادت است . وقتی ابن زیاد او را تهدید به قتل کرد وبه جلاد دستور داد تا حضرت را به قتل برساند حضرت خشمگین می شود وفریاد می زند :
اَ بِالقَتلِ تُهَدِّدُنی یَابنَ زِیادٍ ! اَما عَلِمتَ اَنَّ القَتلَ لَنا عادَهٌ وَکَرامَتَناَ الشَّهادَهُ ؟
ای پسر زیاد ! آیا مرا به قتل تهدید می کنی ؟ آیا نمیدانی که قتل وشهادت در راه خدا عادت وسیره ما است؟ وآیا نمی دانی که شهادت کرامت ما است ؟
این سخن را زمانی بیان می دارد که ابن زیاد در اوج قدرت است وخود را پیروز ، حاکم ومسلط بر همه جا می بیند واحساس می کند قهار علی الاطلاق است وکسی را یارای نفس کشیدن در برابر او نیست .
وزمانی این سخن را بیان می کند که خود اسیر است و به زنجیر بسته شد ، لباس مندرس به تن دارد ، داغ شهیدان (آن هم بهترین شهیدان) در دل دارد ، خانواده اسیرهم به همراه دارد ، خستگی راه به تن وگرسنگی وتشنگی در درون وغمهای گوناگون در جان خود حس می کند .
اما در عین حال نه قدرت ابن زیاد او را مقهور می کند ونه ضعف وغم واسارت او را منفعل ومنکسر می نماید بل چون رادمردی بی بدیل ، شجاع ، مردی بی همتا ، قهرمانی سرشار از قدرت قد علم می کند وبه ابن زیاد تشر می زند .
در مجلس یزید آن رشادت وشجاعت تاریخی را به یادگار می گذارد وبا خطبه غراء یزید را مفتضح و رسوا می نماید . آری رشادت امام سجاد (ع) در عصر خود نمونه ندارد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا