مرام پزشکی
مرام پزشکی
سید محسن پاکنهاد
بسم الله الرحمن الرحیم
بخش اول : کلیات
بخش دوم : پزشک و پروردگار
بخش سوم : پزشک و حرفه پزشکی
بخش چهارم : پزشک و بیمار
بخش پنجم : پزشک و همکاران
بخش ششم : پزشک و امور شرعی
مقدمه
بخش اول: کلیات
جایگاه پزشکی
مسؤلیت پزشکی
حکومت وسیستم پزشکی
مرام پزشکی
بخش دوم : پزشک و پروردگار
- شفا را از خدا دانستن
- به خدا اتکال واعتمادداشتن
- کارخود با نام خدا آغاز نمودن
- پایان کار را باحمد خدا آراستن
- تقوا را در حرفه خود مراعات نمودن
بخش سوم : پزشک و حرفه پزشکی
- قداست پزشکی
- حذاقت در تشخیص
- مهارت درشناخت دارو
- بصیرت پزشکی
- به روز بودن
- فاخر وبالنده
- تلاش مجاهدانه
- انصاف در اجرت
- تقدم پرهیز
- تجویز در حد ضرورت
- داروی داخلی
بخش چهارم : پزشک و بیمار
- خوش رویی
- رازداری
- امیدبخشی
- توضیح
- پاسخ به سؤالات
- خیرخواهی
- طبیب شفیق
- وثوق و اعتماد
- توجه دادن دل بیمار به خداوند
- طبیب سیار
- پزشک عامل
- موعظه بیمار
- پیگیری حال بیمار
بخش پنجم : پزشک و همکاران
- مشاوره در صورت نیاز
- ارایه علم خود به همکاران
فصل ششم : پزشک و امور شرعی
ضرورت شناخت ورعایت امور شرعی
- ـ معاینه جنس مخالف
- تغییر جنسیت
- کالبد شکافی
- سقط جنین
- عقیم نمودن
- بستن لوله رحم
- انتقال عضوی از بدن به بدن دیگر
- زیبا سازی
- کاشت مو
- ضمانت در صورت خسارت
- غسل مس میت
- نوشتن دارو در دفترچه بیمه دیگران
- داروی حرام
- حق الناس
- معاینه جنس مخالف
- تغییر جنسیت
- عقیم نمودن
- تغییر اجزای بدن
- ضمانت در صورت خسارت
- داروی حرام
- حق الناس
مقدمه
واژه “زِیّ” اگرچه تا کنون برای اهالی دین ، به ویژه برای طلاب علوم دینی مطرح بود و از گذشته دور طلاب علوم دینی به« زیّ طلبگی » موعظه می شدند و اگرچه از علماء دین علاوه بر انتظار علوم دینی ، انتظار رفتار دینی و زیّ طلبگی می رفت اما حقیقت این است که این عنوان زیبنده پزشکان هم هست یعنی پزشک علاوه بر علم پزشکی و آراستگی به فن پزشکی ، به” زیّ پزشکی” هم باید آراسته شود.
چراکه علم به دو قسم تقسیم شد علم ادیان و علم ابدان .علم ادیان به شناخت دین وچگونگی عمل به آن می پردازد وعلم ابدان به سلامت بدن وچگونگی حفظ آن . پس چنانکه در کنار علم دین ، زِیّ آن هم تعریف شد ، بایدکنار علم بدن هم این زیّ تعریف شود و این نوشتار عهده دار بیان این زیّ هست که تحت عنوان “مرام پزشکی” مطرح می گردد .
امیدوارم بتوانم گوشه ای از زیّ بسیار ارزشمند پزشکی را که ازآیات و روایات ونیز نخبگان وبرجستگان پزشکی تاریخ به دست می آید به نمایش بگذارم ،و قطعا خداوند متعال را در این مهم ، یار و مدد کار خود می جویم و از بارگاه کبریایی اش استمداد و استنصار دارم .
وَ مَا النَّصرُإلّا مِن عِندِاللهِ
سید محسن پاکنهاد
بخش اول کلیات:
1-جایگاه پزشکی
2-مسؤلیت پزشک
3-حکومت وسیستم پزشکی
4-مرام پزشکی
1- جایگاه پزشکی
پزشک که در متون روایی از آن تعبیر به “معالج” ، “متطبب” و “طبیب” می شود ارزش وجایگاه مهمی درنزد دین دارد و وجودش درجامعه ضروری ولازم به شمار آمده است ؛ چرا که پزشک درجامعه تامین کننده سلامت جامعه است و شأن و قدر او ، هم شأن و هم قدر نیروی امنیتی است ؛ یعنی هم چنانکه قوای امنیتی بخاطر تامین امنیت از جایگاه والایی برخوردارند ، پزشک ها هم که تامین کننده سلامت اند از جایگاه والا برخوردارند.
پیامبر (ص) فرمودند : اَلصِّحَةُ وَ الفَراغُ نِعمَتانِ مَکفُورَتانِ.[1]
سلامتی وآرامش دونعمتی هستند که مورد توجه و تقدیر قرارنمی گیرند .
یعنی این دونعمت بزرگ ، قدروارزش شان مجهول است ومردم درحالیکه از آن بهره مندند اما نسبت به ارزش وجایگاه شان بی تفاوت وبی خیال اند ؛ درحالیکه این دوخیلی مهم اند ؛ به نحوی که اگر نباشند شیرازه جامعه می پاشد وازبین می رود واین پزشک است که تامین کننده چنین سلامتی است .
حفظ جان انسان به مثابه حفظ جان همه انسانها شمرده شد وپزشک که سلامت انسان را برعهده دارد، درواقع سلامت همه انسانها را برعهده دارد ونقش او در احیاءیک فرد گویا نقش احیای همه ی آحاد مردم است به دلیل (مَن أحیا ها فَکَأنَّما أحیَ النّاسَ جَمیعاً .[2]
علم طب درمنابع دین درکنار علم دین قرار گرفته وارزش آن همتراز ارزش علم دین قرار گرفت . پیامبر ( ص ) فرمود : اَلعِلمُ عِلمانِ عِلمُ الأدیانِ وَعِلمُ الأبدانِ.[3]
علم دوقسم است: علم ادیان وعلم ابدان (علم پزشکی )
شغل پزشکی از پاداش دنیایی هم برخوردار است . منظور از پاداش دنیایی ، پول و مال نیست هرچند پاداش مالی به نوبه خود هم ارزشمند است بلکه منظور از پاداش دنیایی ، همان تعریف ، توصیف و تمجید دنیایی است . یعنی مردم پزشک و پزشکی را ، بزرگ می شمارند و آن را می ستایند .
وبه عبارتی دیگر ، شغل پزشکی محبوب مردم بوده و مورد احترام و تکریم آحاد جامعه است و مردم برای پزشک بخاطر شغل پزشکی اش حرمت قائل اند و او را تکریم می کنند ، کاراو را قدر می نهند و به سپاس از کار او، از او تمجید می نمایند .
بسیاری از امور هم در زندگی به طبیب قیاس می شود. یعنی مَثَلاً گفته می شود که دستور خدا مثل دستور پزشک است ویا دستور پیامبر و امام مثل دستور پزشک لازم الإتّباع است وچنانکه از پزشک باید گوش کرد و از او اطاعت نمود و سخن او را نصب العین قرار داد ، کلام خدا و اهل بیت را هم باید نصب العین خود قرار داد .
خلاصه سخن آنکه پزشک بخاطر نقش گوناگون و تاثیر بسزایی که در جامعه دارد ، برای جامعه ضروری بوده و همتای سلامت و صحت شمرده شده و همردیف عالم دین به شمار آمده و باعث حیات انسان و جامعه گردیده است .
توصیف مردم، ثنا و ستایش مردم ، از مصادیق پاداش دنیایی است و شاید از بهترین نوع پاداش دنیایی باشد ؛ چراکه انسان لذتی را که از تــعریف و تمجید دیگران می برد از غذا و لباس نمی برد، از مسکن و مرکب نمی برد. انسان وقتی حس می کند محبوب مردم است و مردم از او راضی اند و از او تعریف و توصیف می کنند لذت می برد به ویژه که این توصیف همگانی شود و عموم مردم از او تمجید کنند ؛ چراکه انسان از شهرت همگانی خوشحال می گردد و از آن لذت می برد .
2- مسؤلیت پزشکی
پزشک نسبت به جامعه بیماران مسؤل است آن هم مسؤلیت ذاتی والهی . او نمی تواند بی تفاوت وبی خیال نسبت به بیمار باشد و اگر به او نیازی شد باید اعمال وظیفه کند ونسبت به معاینه ودرمان مریض اقدام نماید ؛ حتی اگر اجرت نگیرد وحتی به اجرت نیازی نداشته باشد وحتی اگر برای درمان ناچار شود راه طولانی طی کند و یا از استراحت خود کم کند ویا خسته ورنجور گردد ؛ چون طبابت وپزشکی مسؤلیتی است الهی که بردوش او نهاده شد ونمی تواند نسبت به آن سرباز زند وخود داری نماید ؛ زیرا مسؤلیت او انتصابی از سوی کسی نیست تا نپذیرد ویا استعفا دهد بلکه مسؤلیت او الهی وذاتی است واگر دریغ ورزد قطعا مسؤل بوده وگاه مجرم به شمار آمده ومؤاخذه خواهد شد .
حضرت مسیح(ع) فرمود : اِنَّ تارِکَ شِفاءِ المَجروحِ مِن جُرحِهِ شَریکٌ لِجارِحِهِ لامَحالَةَ [4] پزشکی که درمان مجروح را نپذیرد به ناچار شریک جرم مجروح کننده است .
آن کسی که آسیب وجراحت رساند مجرم است چون سلامتی را با آسیبش از شخص گرفته است و پزشکی که نسبت به درمان جراحت دریغ ورزد درواقع نمی خواهد سلامتی او به او برگردد پس او هم مجرم است . سلامت انسان امانت است و همه باید در صیانت آن تلاش نمایند .
آن که آسیب می رساند مجرم ومسؤل است وآن کسی که آسیب را هم رفع نمی کند نیز مجرم ومسؤل است ؛ هرچند ممکن است میزان جرم متفاوت باشد.
پس معلوم می شود مسؤلیت پزشک ذاتی والهی است ؛ عُهده یی است که بر دوش او نهاده شد و نمی توان نسبت به آن بی خیال شد . مفاد این حدیث اگرچه مربوط به مجروح است اما نسبت به هر بیماری وهر آسیبی مصداق دارد .
3-حکومت وسیستم پزشکی
سلامتی جامعه موضوعی است که حکومت ناچاراست به آن به پردازد ؛ هم به بهداشت توجه کند وهم به درمان عنایت ویژه نماید.
وحکومت در این راستا باید سیستم پزشکی فعال راه اندازی کند ، علوم پزشکی را تقویت نماید وپزشکان ماهر تربیت نماید وبهره گیری از پزشکان را سامان بخشد به نحوی که همه آحاد جامعه ومناطق کشور از نعمت پزشک برخوردار شوند واز پزشک نماها جلوگیری نماید واگرکسی خواست با نفوذ خود آسیبی به پزشکان وسیستم پزشکی برساند اورا تنبیه کند وجامعه پزشکان را سالم وپاک نگهدارد .
امام علی (ع) فرمود : یَجِبُ عَلَی الاِمامِ اَن یَحبِسَ الفُسّاقَ مِنَ العُلَماءِوَالجُهّالَ مِنَ الاَطِبّاءِ[5] برحاکم لازم است که عالمان فاسق وپزشکان نادان را بازداشت نماید وشرشان را از سر جامعه کوتاه نماید .
بله حکومت باید چتر نظارتی خود را بر جامعه پزشکی نگه دارد وبرجستگان را تشویق وپزشک نماها را بازداشت وتنبیه نماید و به آنان جواز ندهد واگر داد لغوکند تا جامعه پزشکی را از پزشک نماها پاک ومنزه نگه دارد .
4- مرام پزشکی
در این نوشتار سخن از اقدامات و کارهای جاری و متداول پزشکی از قبیل معاینه ، تجویز دارو، جراحی ، نظارت و اشراف بر درمان و امثال آن نیست ، بلکه مقصود امور رفتاری و شیوه های برخورد پزشک است . چراکه پزشک پس از آن که عنوان پزشک را گرفت و وارد حریم شغل پزشکی شد رفتارهایی برای او تعریف می گردد و خصائص و خصلتهایی از او مورد انتظار است که اهمیت آن اگر بیشتر از شغل او نباشد کمتر نیست ؛ یعنی پزشک آنگاه که پزشک می شود علاوه بر شغل پزشکی او ، چگونگی سلوک و چگونگی مرام و منش هم برایش متصور است و به تعبیری علاوه بر انتظار شغل پزشکی ، ادبیات رفتاری هم از او مورد انتظار است . مثلا در ملاقات با پزشک علاوه بر انتظار معاینه دقیق و تجویز درست دارو چگونگی سخن او ، نگاه او ، نشست و برخاست او ، چهره باز یا بسته او ، روی عبوس یا گشاده ی او حتی اشاره بلکه عزم و اراده او هم مورد توجه است ؛ چراکه این اموراست که شخصیت پزشک را شکل می دهد .
نه تنها چگونگی رفتار او با بیمار ، بلکه چگونگی سلوک او با شغل خود بلکه چگونگی مرام و مسلک او با پروردگارخود هم تعریف مستقل و جدا دارد . در حقیقت باید گفت انسان وقتی که کسوت پزشکی به تن می کند و مفتخر به عنوان « پزشک »می گردد . چند سلوک و مرام و چند منش و زِیّ برای او خودنمایی می کند وبه عبارتی کنار شغل پزشکی اش چند رفتارمهم وچند نوع سلوک برایش تعریف می شود مانند:
- پزشک و پروردگار
- پزشک و حرفه پزشکی
- پزشک و بیمار
- پزشک و همکاران
- پزشک و امور شرعی
بخش اول : پزشک و پروردگار
طبیب در سلوک با پروردگار چند امر را باید مراعات کند :
1-شفا را از خدا دانستن
2-به خدا اتکال واعتمادداشتن
3-کارخود با نام خدا آغاز نمودن
4-پایان کار را باحمد خدا آراستن
5-تقوا را در حرفه خود مراعات کردن
1- شفاء را از خدا دانستن
انسان که بیمار می شود ، به قصد درمان و سالم شدن به پزشک مراجعه می کند و پزشک هم به قصد عافیت و سلامتی بیمار ، معاینه می کند و دارو تجویز می نماید.
خود به خود این تصور ، حاصل می شود که درد و مرض از بیمار و شفا ودرمان از پزشک است.
این پزشک است که شفاء می دهد و سلامتی می بخشد ، اماپزشک نباید این توهم را داشته باشد بلکه باید باور کند که شفا ودرمان در حقیقت از خداوند متعال است، خودش و حتی دارو وسیله و ابزار است.
یعنی پزشک ، باید خود را وسیله بداند و خداوند متعال را شفا دهنده .
قرآن مجید از قول حضرت موسی (ع) نقل می کند: اِذا مَرِضتُ فَهُوَ یَشفینِ . [6] هر گاه بیمار شوم اوست که شفایم می دهد.
پیامبر (ص) فرمودند : اَلدَّواءُ مِنَ القَدَرِ وَقَد یَنفَعُ بِاِذنِ اللهِ تَعالی[7]
دارو از مقدرات الهی است و با اذن و اجازه ی خداوند متعال مفید می افتد.
ودر عبارتی دیگر فرمود: اَلدَّواءُ مِنَ القَدَرِ وَ هُوَ یَنفَعُ مَن یَشاءُ بِما یَشاءُ. [8]
دارو از مقدرات الهی است و به حال کسی مفید می افتد که خدا بخواهد آن هم به اندازه ای که خدا بخواهد.
البته در نزد اولیاء حق ، درد و درمان ، مرض و شفا هر دو از سوی خداوند متعال است چنانکه پیامبراکرم (ص) فرمودند: اِنَّ اللهَ اَنزَلَ الدّاءَ وَالدَّواءَ .[9]
خداوند درد و درمان هر دو را فرستاد .
ولکن از باب ادب بیماری که نقص است ، به خود نسبت می دهند و شفا که کمال است به خداوند منسوب می سازند. آنگونه که حضرت موسی چنین کرد و فرمود: اِذا مَرِضتُ فَهُوَ یَشفینِ . [10]
ویا پیامبر(ص) فرمودند : اِنَّ لِکُلِّ داءٍ دَواءًا فَاِذا اُصیبَ الدَّواءُ الدّاءَ بَرِءَ بِاذنِ اللهِ تَعالی . [11] برای هر دردی داروئی است. پس هر گاه داروئی به دردی برسد ، آن بیماری به اذن خداوند متعال سالم می گردد.
خلاصه سخن آنکه آنچه را که پزشک باید به آن توجه کند آن است که شفاء را از خدا بداند و تاثیر دارو را منوط به اذن پروردگار تلقی نماید واین یک باور درست و عقیده صحیح است.
گویند کسی بچه اش بیمار شد وخودش هم طبابت می دانست وتشخیص او این شد که از نیشتر استفاده کند واستفاه کرد ، از قضا بچه مرد . شیعیان به او ایراد گرفتند که شما سبب قتل بچه شدی و او ناراحت شد وجریان را برای امام صادق (ع) نوشت. حضرت در جواب فرمود : یا اَحمَدُ لَیسَ عَلَیکَ فیما فَعَلتَ شَیءٌ . اِنَّما اِلتَمَستَ الدَّواءَ وَکانَ اَجَلُهُ فیما فَعَلتَ . [12]
احمد! نسبت به کاری که کردی جرمی مرتکب نشدی چون شما به قصد درمان اقدام به نیشتر زدن کردی اما خداوند متعال مرگ او را در همین اقدام شما مقرر کرد.
ملاحظه می شود که تاثیر دارو ها ، تاثیر جراحیها وتاثیر نیشترها گاه مثبت است چون اذن خداوند متعال بالای آن است وگاه منفی است چون اذن خدا در نقطه مقابل آن است وبه همین جهت است که پزشک ضامن نیست .
حاصل آنکه شفا ازخدا است وطبیب و دارو وسیله اند واین معنا را پزشک باید بداند وباور کند .
2- به خدا اتکال واعتماد داشتن
وقتی که دانستیم شفا از خدا و پزشک وسیله است ، شایسته است پزشک ، در تمام حالات ، اعم از معاینه و تجویز دارو و حتی پرهیز غذایی که دستور صادر می کند ،توکل به خدا کند. به او اعتماد نماید و از او مدد بجوید به نحوی که گویا این خداوند متعال است که تشخیص بیماری را به دل او الهام می کند و این خداوند متعال است که تجویز نوع دارو را به ذهن او القاء می نماید وحتی این خداوند متعال است که حقیقت تشخیص بیماری و تجویز دارو را ، بر قلم او جاری می سازد.
اگر پزشک محترم این گونه فکر کند و این گونه باور داشته باشد به راحتی و آسانی توکل می نماید و خداوند را درتمام فرایند شغلی خود مشاهده می کند و بی گمان تشخیص او هم به ثواب نزدیکتر خواهد بود و تجویز دارویش هم اثر بخش تر؛ چرا که به قول فلاسفه: “لا مُؤَثِّرَ فِی الوُجُودِ اِلَّا اللهُ.”
چون تمام کارها به خدا برمی گردد و خداوند متعال منشأ تمام کارها است ودیگران وسیله و ابزارند و از این رو باید باور کرد و به او توکل نمود.
وَ اِلَیهِ یَرجِعُ الاَمرُ کُلُّهُ فَاعبُدهُ وَ تَوَکَّل عَلَیهِ . [13]
تمام کار به خداوند متعال برمی گردد. پس اورا به پرست و به او توکل کن .
البته نباید در معاینه و انتخاب دارو مسامحه نمود بلکه باید با رعایت تمام جوانب کار و استفاده از معاینه دقیق و مطالعه نتیجه آزمایش و امثال آن ونیز با ملاحظه دقیق در شناخت و گزینش دارو ، توکل به خدا نمود ؛ زیرا توکل به معنای نادیده گرفتن ابزار و وسائل وکنار گذاشتن عقل و امور عقلی نیست بلکه به عکس با استفاده از تمهیدات و رعایت دقیق فرایند هر کار باید توکل نمود وبه اصطلاح معروف ” هم زانوی شتر بست وهم توکل نمود.”
کسی به پیامبر (ص) عرض کرد یا رسول الله: اُرسِلُ وَاَتَوَکَّلُ ؟ شترم را به حال خود واگذارم و آنگاه توکل نمایم ؟ حضرت فرمودند : قَیِّدها وَ تَوَکَّل . [14] آن را به بند و آنگاه توکل کن
پس باید علم و ابزار را دقیق به کار گرفت و به خداوند متعال هم توکل نمود . علم و ابزار بدون توکل کافی نیست. امام امیر المومنین (ع) فرمود: مَن تَوَکَّلَ عَلَی العِلمِ ضَلَّ … وَمَن تَوَکَّلَ عَلَی اللهِ ظَلَّ .[15]
هرکس به علم اعتماد کند گم می شود و هر کس به خدا توکل نماید ماندگار می گردد.
حاصل کلام آنکه هر کس از جمله پزشک در کارش باید علاوه بر رعایت فرایند و فرمول ها ، توکل داشته باشد و به خود و علم و ابزار و تخصص خود اعتماد ننماید ؛ چرا که هر گاه من و ابزار من مطرح شد ، شیطان وارد صحنه می شود و انسان را از مدار خارج می نماید.
امیر المومینن علی (ع) فرمودند : اِیّاکَ وَالثِّقَةَ بِنَفسِکَ فَاِنَّ ذالِکَ مِن اَکبَرِ مَصائِدِ الشَیطانِ . [16]
از اعتماد به خود ومن-من نمودن بپرهیز چرا که این مَنیّت از بزرگترین کمینگاهای شیطان است.
3- کار خود با نام خدا آغاز نمودن
اگر چه هر کاری شایسته است با نام خدا شروع شود اما کار طبابت که با جان وسلامت انسان سروکار دارد بسیار مهم است و با عنایت به قداست شغل و ضرورت توکل به خدا دراین امر ، زیبنده است در آغاز کار «بسم الله » گفته شود .
بسم الله یعنی استمداد از نام خدا ، بدیهی است با توجه به اینکه پزشک در تشخیص بیماری و تجویز دارو و شفای بیمار به خداوند متعال محتاج است لازم است این جمله را بر زبان جاری کند و در آغاز کار مبارک خود بگوید: ” بسم الله الرحمن الرحیم” ؛ چرا که اولا یک ادب است و ثانیا اثر گذار ونتیجه بخش.
مرحوم علامه طباطبائی در اینکه کتاب خدا ( قرآن مجید )، با بسم الله شروع شد می فرماید : لِیَکُونَ اَدَباً یُؤَدَّبُ العِبادُ بِهِ فِی الاَعمالِ وَالاَفعالِ وَالاَ قوالِ …. فَلایَکُونُ العَمَلُ هالِکاً باطِلاً مُبتَراً . [17]
تا بندگان خدا به این ادب ، مؤدب شوند و اعمال و اقوال خود را با نام خدا شروع کنند وهم اینکه کارشان بی نتیجه وتباه نگردد . یعنی اگر کاری با نام خدا شروع نگردد. تباه و بی نتیجه خواهدشد.
حضرت امیرالمومنین علی (ع) فرمودند: کُلُّ عَمَلٍ یَعمَلُهُ یَبدَءُ فیهِ بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ فَاِنَّهُ مُبارَکٌ فیهِ . [18]
هر کاری که انسان انجام می دهد اگر با « بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ » ، آغاز کند ، آن کار مبارک است.
آری چنین است . اگر پزشک معاینه خود و تجویز داروی خود را با”بسم الله” شروع کند، بطور قطع اثر گذار و مبارک خواهد بود و نسخه اش شفا بخش خواهد شد، انشاالله.
4-پایان کار را با حمد خدا آراستن
وهمین طور در پایان کار خود بگوید : اَلحَمدُلِلهِ ؛ چرا که به همان میزان که استمداد درآغاز کار مؤثر است، حمد و سپاس در پایان کارهم مؤثراست. کار و خدمت در فرهنگ دین ، نوعی نعمت الهی است ؛ چرا که نعمت فقط مال ومنال نیست بلکه توفیق انجام کار مثبت و انجام حسنه ، هم نعمت است.
پزشکی که به سلامت انسان می پردازد و با معاینه وتجویز دارو ، شادی را به بیمار برمی گرداند، نهال امید را در او زنده می کند و لحظه لحظه های کارش خدمت به شمار می آید ، بی شک تلاش و خدماتش ، نعمت است ؛ آن هم نعمت بزرگی که هم در دنیا برایش مفیداست وهم در آخرت .
جواب چنین نعمت الهی شکر خدا وحمد پروردگار است و بدون شکر نوعی کفران نعمت است بلکه زوال نعمت است. چون پیامبراکرم (ص) فرمودند : اَلحَمدُعَلَی النِّعمَةِ اَمانٌ لِزَ والِها. [19]
شکر نعمت ، از زوال آن صیانت می کند.
نه تنها از زوال جلوگیری می کند که باعث افزایش آن نعمت هم می گردد .امام امیرالمومنین علی (ع) فرمودند : مَن جَعَلَ الحَمدَ خِتامَ النِّعمَةِ جَعَلَهُ اللهُ سُبحانَهُ مِفتاحَ المَزیدِ[20] هر کس در پایان هرنعمت شکر گوید خداوند متعال همان شکر را سبب افزایش آن نعمت قرار می دهد.
کار پزشک نوعی احسان است وجواب احسان شکر است چنانکه امام صادق (ع) فرمودند : اِذا اَحسَنتُم فَاحمَدُوا اللهَ . [21] اگر توفیق احسان پیدا کردید شکر خدا گویید.
کار پزشک نوعی عمل صالح است و توفیق عمل صالح ، سپاس دارد. پیامبراکرم (ص) فرمودند: مَن لَم یَحمَدِاللهَ عَلی ما عَمِلَ مِن عَمَلٍ صالِحٍ وَحَمِدَ نَفسَهُ فَقَد کَفَرَهُ وَ حَبِطَ ما عَمِلَ . [22]
هر کس پس از عمل صالح ، شکر خدا نگوید و به ستایش خود به پردازد مرتکب کفر نعمت شد و عمل صالح اش محو می گردد.
همه افراد ازجمله پزشکان باید در پایان کارشان شکرخدا گویند و جمله مقدس اَلحَمدُلِلّهِ را بر زبان جاری سازند.
5-تقوا را در حرفه خود مراعات نمودن
تقوا یعنی خود پائی و داشتن زندگی محتاطانه تا در سایه خود پائی و احتیاط ، کار ناشایستی را مرتکب نگردد و عمل شایسته را ترک ننماید.
حضرت امیرالمومنین علی (ع) اولین صفت بایسته ای که برای پزشک بر می شمارد «تقوا» است ؛ یعنی اینکه پزشک علاوه بر رعایت تقوا درمسائل غیرحرفه ای باید درمسائل حرفه ای هم تقوا را مراعات کند ودررابطه با حرفه وشغلش ، آن “باید و نباید” هایی که برایش مطرح است ، به آن ملتزم گردد.
اگر چه تقوا یک سفارش عام برای عموم مردم و عموم آحاد جامعه وهمه اربابان مشاغل وحِرَف است اما برای حرفه پزشکی به صورت ویژه ذکر شده و شخص پزشک ملزم به رعایت آن گردیده است.امام علی (ع) فرمودند : مَن تَطَبَّبَ فَلیَتَّقِ اللهَ . [23]
هر کس پزشک شد باید پروای الهی داشته باشد ، یعنی باید خدا ترس ، پروا پیشه باشد و زندگی محتاطانه داشته باشد یعنی احتیاط کند تادچار لغزش نگردد ؛ چه لغزش دینی ، چه لغزش انسانی و معرفتی وچه لغزش شغلی .
بقراط در سفارش به شاگردان خود گفت :
“پزشک بایدمتواضع، معتقد ، با ایمان ، پاکدامن وباحوصله باشد تا وظایف خود را با خوشحالی ودلگرمی انجام دهد واز صفات زشتی که موجب بی آبرویی صنفی می شود دوری کند .”[24]
بی شک شغل پزشکی بخاطر شغل بودنش و بخاطر رفتار با بیمار و به خاطر جایگاه وشخصیت اجتماعی اش که در جامعه دارد همواره مستعد لغزش وتخلف است و پزشک باید مواظبت کند تا دچار لغزش و تخلفات نگردد خواه تخلفات دینی ، یا تخلفات حرفه ای و یا تخلفات اجتماعی.
واگر احیاناً دچار خطا شد به همان میزان از تقوای او کاسته می گردد ؛ چراکه تقوا همان ” انجام باید ها و ترک نباید های زندگی ” است . امام صادق (ع) در تفسیر تقوا فرمودند : اَن لایَفقَدَکَ اللهُ حَیثُ اَمَرَکَ وَلایَراکَ حَیثُ یَنهاکَ .[25]
تقوا آن است که درعرصه ماموریتهای الهی آنجایی که باید حاضر باشی ترا غایب نبیند ودرمحدوده منهیات الهی که باید غایب باشی ترا حاضر نبیند ؛ یعنی هیچ بایدی را ترک نکنی ونیز به ترک نبایدهای او پایبند باشی و خداوند شما را در اماکن گناه غایب ببیند.
پزشک علاوه بر زندگی شخصی که لازم است به ” باید و نباید های” آن پایبند باشد در زندگی شغلی هم که بی شک دارای بایدها ونبایدها است ، به ناچار باید متعهد باشد و بیشتر به تقوا و احتیاط توجه نماید .
پزشک در جامعه از مکانت و کرامتی برخوردار است وبی شک با رعایت تقوا این مکانت و کرامت افزایش می یابد که پیامبراکرم (ص) فرمودند: اَلتـَقوی کَرَمٌ . [26]
تقوا کرامت است .
تازه پزشک متقی ، قلم او، کلام او و حتی قصد وعزم او اثر بخش تر بلکه شفا بخش تر است. امام امیر المومنین علی (ع) فرمودند : داوُوا بِالتَّقوی الأسقامَ. [27]
بیماریها را با تقوا درمان کنید .
اگر چه مفاد روایت ممکن است مربوط به بیماریهای روحی ومعنوی باشد اما شک نیست پزشک پرهیزگار نسخه اش وقلم مبارکش به خاطر همین تقوا هم شفابخش است.
بقراط خطاب به شاگردانش می گفت : “پزشک باید قلبی سالم ونظری پاک وزبانی راست داشته باشد”[28]
ودرسوگندنامه اش گفت: ” با پرهیزگاری وتقدس ، زندگی وحرفه خود را نجات خواهم داد .”[29]
بخش سوم : پزشک و حرفه پزشکی
- قداست پزشکی
- حذاقت در تشخیص
- مهارت درشناخت دارو
- بصیرت پزشکی
- به روز بودن
- فاخر وبالنده
- تلاش مجاهدانه
- انصاف در اجرت
- تقدم پرهیز
- تجویز در حد ضرورت
- داروی داخلی
- قداست پزشکی
پزشکی شغل مقدس و محترمی است ، چراکه علم پزشکی در ردیف علم دین قرار گرفته و پیامبر (ص) فرمودند : اَلعِلمُ عِلمانِ عِلمُ الأدیانِ وَ عِلمُ الأبدانِ . [30]
علم دو قسم است : علم دین ها و علم بدن ها .
ملاحظه می شود ، علم بدن که همان علم پزشکی باشد در ردیف علم دین قرار گرفت. و در روایت دیگر پزشک در ردیف عالم فقیه قرار گرفته و وجودش برای جامعه و مردم ضروری شمرده شد .
امام صادق (ع) فرمود : لا یَستَغنی اَهلُ کُلِّ بَلَدٍ عَن ثَلاثَةٍ یَفزَعُ اِلَیهِم فی اَمرِ دُنیاهُم وَ آخِرَتِهِم فَاِن عَدَمُوا ذالِکَ کانُوا هَمَجاً : فَقیهٌ عالِمٌ وَرِعٌ وَ اَمیرٌ خَــیِّـرٌ مُطاعٌ وَ طَبیبٌ بَصیرٌ ثِقَةٌ.[31]
اهالی هر آبادی از سه گروه بی نیاز نیستند و در امور دنیا و آخرت خود به آنها به ناچار باید پناه ببرند که اگر از این طائفه سه گانه محروم گردند ، شور بخت و بدبخت خواهند شد . فقیه عالم با ورع و فرمانروای خیر خواه مطاع و پزشک آگاه مورد اعتماد .
تازه پزشک عهده دار امر سلامت- این نعمت بزرگ الهی – است و بالطبع علم مربوط به سلامت هم از جایگاه بالایی برخوردار است .
امام باقر (ع) در سفارش خود به جابر جعفی فرمودند : وَاعلَم اَنَّهُ لاعِلمَ کَطَلَبِ السَّلامَةِ [32]
بدان هیچ علمی مانند علمی که در جستجوی سلامت باشد نیست .
پزشکی عهده دار امر سلامت و جان انسان است و در نتیجه به اندازه سلامت و به اندازه جان انسان قیمت و قداست دارد .
تازه از جمله علومی که خداوند در همان آغاز خلقت انسان ، به حضرت آدم آموزش داد ودر روایت بر آن تصریح شد همین علم پزشکی است. فَکانَ مِمّا عَرَّفَهُ النُّجُومَ وَ الطِّبَّ .[33]
از جمله علومی که خداوند به حضرت آدم معرفی کرده و او را بدان آشنا کرد علم نجوم و “علم پزشکی” است .
مضاف بر این امور ، پزشک خدمتگزار مردم و مایه آرامش روحی مردم است و این به نوبه خود ارزش و قداست کار را بالاتر می برد . خداوند متعال در گفتگو با حضرت موسی فرمود : ….وَ سُمِّیَ الطَّبیبُ لِذالِکَ . [34]
…اینکه به پزشک «طبیب» گویند به همین خاطر است یعنی به خاطر آرامش وآسایش بیمار است .
همین معنا در عبارت دیگری از مکالمه حضرت موسی با خداوندمتعال چنین نقل گردید : یَأکُلُونَ اَرزاقَهُم وَیَطیبُونَ نُفُوسَ عِبادی . [35].
پزشکان روزی خودشان را می خورند و به جان بندگان آرامش می بخشند .
از این توضیحات معلوم شد که پزشکی شغل مقدس و علم عزیزی است که هر پزشک نخست باید آن را مقدس و محترم بشمارد و آنگاه به عمل و استفاده از آن به پردازد.
2-حذاقت در تشخیص
پزشک باید درتشخیص بیماری مهارت داشته باشد به نحوی که بامعاینه ودیدن علائم ، به بیماری مربوطه پی به برد ومرض را دقیقا بفهمد .عدم درک بیماری باعث می شود تابیماری رفع نگردد. بلکه ماندگارشود وگاه باتشخیص بی جا وتجویز داروی نامناسب ، موجب قتل بیمارهم بشود.
ازاین رو حاذق بودن طبیب ازهمان آغاز پیدایش شغل پزشکی مدنظر بوده و اساساٌ عنوان حاذق باطبیب همزاد هست. پس به طور قطع پزشک درفهم بیماری باتوجه به علائم وآثار باید تلاش کند وخود را به پایه فهم وتشخیص برساند و دراین تشخیص صاحب مهارت وصداقت شود.
پیامبر(ص) به “شمردل پزشک “فرمودند : لاتُداوِ اَحَداً حَتّی تَعرِفَ دائَهُ .[36]
به دارو و درمان کسی نپرداز جز آنکه نخست درد و مرض اورا فهمیده باشی .
یعنی اول ، فهم درد وبیماری سپس دارو ودرمان ، اول تشخیص درست و دقیق سپس تجویز دارو ؛ تا درد مشخص نشود دستور به دارو روا نیست چراکه بسا ممکن است داروی نامناسب نه تنها درد را درمان نکند بلکه ممکن است باعث مرگ بیمار هم بشود . امام سجاد (ع) فرمود : مَن لَم یُعرَف دائُهُ اَفسَدَهُ دَوائُهُ . [37]
آنکس که درد و بیماری اش شناخته نشود و بدون فهم درد ، دارو تجویز گردد همین دارو او را تباه خواهد کرد .
آری دارو برای درد ناشناخته نه تنها سودمند نیست که زیانمند هم هست .
اینکه در کلام امام باقر (ع) از پزشک تعبیر به” طبیب بصیر “شده است شاید اشاره به همین معرفت و بصیرت باشد . بصیرت پزشک یعنی عمیق شدن ، دقیق شدن ، عمق و درون را نگریستن و با فهم دقیق و بصیرت لازم ، کنجکاوی نمودن و با ابزار و امکانات موجود و با معاینه دقیق ، بیماری را کشف نمودن و با مهارت خویش مرض را تشخیص دادن .
3- مهارت درشناخت دارو
نه تنها شناخت درد لازم است بلکه شناخت دارو هم لازم است . قطعا پزشک دردشناس ، دارو شناس هم باید باشد . منظور از شناخت دارو شناخت هر دارو نیست بلکه شناخت داروی همان درد مربوط است . هنر پزشک همین است ؛ یعنی اینکه بتواند ارتباط درد و درمان را بفهمد و رابطه بیماری و دوای مربوطه را درک کند .
به تعبیری باید بداند خداوند دانا وتوانا برای هر دردی درمان آن را هم آفرید و بی شک درد بی درمان وجود ندارد، هرکجا درد هست بی گمان درمان هم هست و هنر طبیب در این است که پس از شناخت آن درد درمان و داروی آن درد را هم پیدا و همان را هم تجویز کند .
پیامبر (ص ) فرمودند : اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ اَنزَلَ الدّاءَوَ الدَّواءَ و َجَعَلَ لِکُلِّ داءٍ دَواءاً [38]
خداوند عزیز و جلیل ، درد و درمان را با هم فرستاد و برای هر دردی دارو قرار داد.
این گونه نیست که دردی باشد اما درمانی نباشد باید نهایتِ تلاش را نمود تا آن دارو را شناخت و به آن دست یازید.
همان بزگوار فرمودند : لِکُلِّ داءٍ دَواءٌ فَاِذا اُصیبَ دَواءٌ الدَّاءَ بَرِءَ بِاِذنِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ . [39]
برای هر دردی ، دارویی است . پس آنگاه که این دارو به آن درد برسد ، به اذن خداوند عزیزو جلیل ، سلامتی حاصل می شود .
ملاحظه می شود که هر دردی داروی خاصی دارد و همان داروی خاص باید به آن درد برسد و هنر پزشک همین است که داروی هر درد را به همان درد برساند نه چیز دیگری .
امام رضا (ع) همین معنا را بیشتر توضیح داد و فرمود : لِکُلِّ صِنفٍ مِنَ الدّاءِ صِنفٌ مِنَ الدَّواءِ وَ تَدبیرٌ وَ نَعتٌ .[40]
برای هر نوع از درد نوعی دارو و نوعی چاره و نوعی نسخه است .
پزشک تاداروی دردی را نفهمید نباید نسخه بنویسد چون چه بسا که داروی غیر مربوط زیان داشته باشد وفساد بار آورد . حضرت مسیح (ع) می فرمود: اَلطَّبیبُ المُداوِی اِن رَای مَوضِعاً لِدَوائِهِ وَاِلّا فَاَمسَکَ .[41] پزشک معالج اگر به تشخیص رسید (که دارو برای بیمار مفید و مؤثر است) نسخه بنویسد وگر نه خود داری کند ونسخه ننویسد .
4-بصیرت پزشکی
از ویژگی هایی که سفارش شد ه تا پزشک از آن برخوردار باشد موضوع “بصیرت” است. اگر چه بصیرت برای هر مومنی وبرای هر عالمی وبرای هر انسان صاحب حرفه یی لازم است اما برای پزشک به صورت ویژه ذکرشد وپزشک باید به آن متصف گردد . بصیرت واژه عامی است که شامل بصیرت سیاسی ، اجتماعی ، دینی وو… می شود اما به نظر می رسد مقصود از بصیرت پزشک همان بصیرت حرفه یی باشد ؛ یعنی اینکه پزشک هم در معاینه وهم در تجویز دارو به ویژه بررسی علت بیماریها واینکه بیماری جدیدالورود است یا دارای سابقه است ؟ آیا منشأ خارجی دارد یا داخلی ؟ قابلیت توسعه وتسری به دیگران دارد ویا محدود است ؟ و برای درمان آن وپیشگیری آن در جامعه چه اقدامی باید بشود و از چه ظرفیتهایی باید استفاده گردد ؟ لازم است تلاش نماید.
ازاینکه طبیب بصیر در ردیف فقیه وحاکم عادل قرار گرفت معلوم می شود که بصیرت پزشک باید ناظر به یک موضوع اجتماعی که همان سلامت جامعه هست باشد . پزشک نمی تواند فقط به کشف بیماری یک بیمار بسنده کند وداروی مر بوطه را نسخه کند بلکه باید نگاه اجتماعی داشته باشد وبیماری شایع وغیر شایع در جامعه را بشناسد وآن را علت یابی کند وچگونگی درمان آن و یا به چگونگی جلوگیری از آن به پردازد وهشدارهای لازم را به مسئولین امر گوشزد نماید.
حضرت امام صادق (ع) فرمود : جامعه به سه گروه محتاج است که از جمله آنها : … طَبیبٌ بَصیرٌ ثِقَهٌ . [42] پزشک بصیر مورد اعتماد .
یعنی حضرت بصیرت را از صفات لاینفک پزشک می داند وجزءهویت حرفه او می شمارد به نحوی که پزشک اگر بصیرت نداشته باشد گویا چیزی کم دارد.
5- به روز بودن پزشک
بدیهی است علم بشر رو به پیشرفت است و هر چه برزمان می گذرد دایره علم وسیع تر و بازار کشف و اختراع پر رونق تر می شود . دانش ها تخصصی تر و معلومات به مهارت ها نزدیکتر می گردند.
روزانه علمی جدید و کشفی نو ارائه و تخصصی ویژه رو نمائی می گردد.
از این رو هر متخصصی باید خود را “به روز” کند و با پیشرفت روز خود را تطبیق دهد. به روز فکر کند و به روز اقدام نماید و با جدیدترین علم و اختراع ، خود را مجهز نماید.
علم پزشکی که امروز حرکتی شتابنده دارد و هر روز کشف جدیدی و تخصصی نو به جهان بشر ارائه می گردد ، پزشک نمی تواند به معلومات گذشته اش بسنده کند و حتی به سابقه تخصصی اش دل خوش کند بلکه باید به علم جدید و تخصصی جدید خود را مجهز کند و آنی آرام و قرار نداشته باشد.
امام علی (ع) فرمود : عَلَی المُتَعَلِّمِ اَن یَدأبَ نَفسَهُ فی طَلَبِ العِلمِ وَلا یَمِلَّ مِن تَعَلُّمِهِ وَلا یَستَکثِرَ ماعَلِمَ .[43]
بر دانشجو لازم است که خود را در راه کسب علم ودانش به رنج اندازد واز یادگیری خسته نشود ومعلومات موجود وداشته های علمی خود را زیاد نشمارد
ویا در سخن دیگری فرمود : مِن فَضلِ عِلمِکَ اِستِقلالُکَ لِعِلمِکَ.[44] از فزونی دانش تو است کم شمردن دانشت . یعنی آنگاه که علم خودت را کم بشماری خود این کم شماری نشان ازدیاد وفزونی علم توست. چون وقتی حس می کنی علمت کم است به دنبال آن می روی تا زیاد کنی وهمین یعنی زیادی دانش .
ویا فرمود : مَن اَکثَرَ مُدارَسَهَ العِلمِ لَم یَنسَ ماعَلِمَ وَ استَفادَ ما لَم یَعلَم .[45] هرکس بر فراگیری دانش وعلم خود مداومت وممارست ورزد هم معلومات ودانش موجود خود را فراموش نمی کند وهم بر علم ودانش خود می افزاید.
ملاحظه می شود که حضرت تأکید دارند که هیچ عالمی از جمله عالم پزشکی نباید به معلومات موجود خود دل خوش کند و به آن بسنده نماید وخود را ازعلم جدید وکشف نو بی نیاز بشمارد .
باید بدانیم شعار پیامبرما در زندگی افزایش دانش بود وخداوند متعال به او سفارش فرمود که از خدا افزایش علم بخواهد : رَبِّ زِدنی عِلماً. [46] خدا یا بر دانشم بیفزا .
اینکه حضرت امیر المومنین (ع) از جمله چیزهائی که بر طبیب لازم می شمارد ، « اجتهاد» است . شاید اشاره به همین داشته باشد ؛ یعنی اینکه طبیب تلاش و جدیت را آنی از خود دور نکند .
طبیب باید زمان خود را به سه قسم تقسیم کند : یکی آنکه به دیدن بیمار و معاینه به پردازد ودیگرآنکه به عبادت و معشیت خود وعیال خویش هم توجه نماید و سوم آنکه به یادگیری وافزایش معلومات و مهارت خود اهتمام داشته باشد تا “به روز” باشد.
6-فاخر و بالنده
مقصود ازاین عنوان ، پزشکی است که تنها به مهارت وحذاقت پزشکی خود نمی اندیشد بلکه بر آن است تا در تخصص خود حرف اول را بزند وپاسخگوی نیازهای مربوطه بوده وبا تعصب وغیرت ملی ،جامعه وکشور را از نیاز به “پزشک بیگانه” بی نیاز نماید .
پزشک فاخر وبالنده کسی است که درتخصص برای جامعه خود بالندگی وافتخار می آفریند وجامعه را در رشته خود اشباع و با این کارش ید بیگانه را قطع می نماید ونیاز به اجانب را بر طرف می سازد .
البته برای حفظ سلامت وجان هموطن اگر لازم شد تا به بیگانه مراجعه شود باید مراجعه شود چراکه جان انسان بسیار مهم است اما پزشک غیرتمند وفاخر از جمله اهداف خود را استقلال پزشکی قرار می دهد به گونه یی که هر پزشک در هر جای میهن با هر تخصصی که دارد بر آن باشد تا استقلال پزشکی را حفظ کند و جامعه وحکومت را از وابستگی به بیگانه حفظ نماید واز این طریق سلطه اجانب را قطع نماید .
چون امام علی (ع)فرمود:
کُلُّ عَزیزٍ داخِلٌ تَحتَ القُدرَهِ فَذَلیلٌ.[47] هر عزیز که تحت سلطه قدرتی قرار گیرد خوار خواهدشد . هر شخص ویا هرجامعه وکشوری به خاطر نیاز وابسته شود ومحتاج به قدرتمند غنی گردد ذلت وخواری او حتمی خواهد شد. زمانی عزیز خواهند بود که از غیر وغریبه مایوس وناامید شوند زیرا اَلعِزُّ مَعَ الیَأسِ .[48] امام علی (ع) فرمود: عزت وغرور وشکوهمندی همزاد یأس از غیر است .
حاتم طایی می گفت : اِذا ما عَزَمتَ الیَأسَ اَلفَیتَهُ غِنیً [49]آنگاه که اراده می کنی تا از بیگانه واغیار نا امید شوی در همان لحظه بی نیازی را حس خواهی کرد .
آری باید به داشت خود قانع بود وبه نحوی با آن سرکرد تا عزت محفوظ بماند.
امام امیر المومنین فرمود: اِقنَع تُعَزُّ.[50] قانع باش که اگر قانع بودی عزیزخواهی بود .حاصل آنکه باید به داشته های خود هرچند کم وضعیف بهره برد وبه آن اکتفا نمود تا به تدریج به زیاد وقوت وقدرت رسید وتا کمبود وضعف بستر نیاز به غیر ودر نتیجه سلطه غیر را فراهم نسازد.
امام کاظم(ع) فرمود: لا تُمَکِّنِ النّاسَ مِن قِیادِکَ فَتَذِلَّ رَقَبَتُکَ.[51] زمام اختیار خویش را به دست دیگری مسپار که خوار وذلیل می شوی ( وتمهیدات سلطه غیر برخود ت را فراهم نساز که اسیر وگرفتار خواهی گردید. )
7-تلاش مجاهدانه
مقصود از تلاش مجاهدانه همان تلاش بسیار زیاد ، کار شبانه روزی وخستگی ناپذیر است . از پزشک به خاطر مسئولیت سنگینی که دارد انتظار می رود تلاش مجاهدانه داشته باشد واز هیچ کوششی دریغ نورزد .
و به همین معنی یعنی “تلاش مجاهدانه” اشاره دارد سخن امیر المومنین (ع) آنگاه که در توصیف پزشک فرموده بود : مَن تَطَبَّبَ فَلیَتَّقِ اللهَ وَ لِیَنصَح وَ لِیَجتَهِد.[52] هرکس طبابت می کند باید تقوای الهی داشته وخیرخواه باشد ونیز اهل مجاهده وتلاش باشد.
به تعبیر آن بزرگوار : اَلعَمَلَ اَلعَمَلَ ثُمَّ النِّهایَهَ اَلنِّهایَهَ وَالاِستِقامَهَ اَلاِستِقامَهَ ثُمَّ الصَّبرَ اَلصَّبرَ . [53] کار کار ، پایان کار پایان کار ، مقاومت مقاومت ، خویشتن داری خویشتن داری.
و این معنای کار مجاهدانه است .یعنی هیچ وقت از کار خسته نشدن وبر هرکاری استوار ماندن وهر کاری را به پایان رساندن وخلاصه چنان تلاش شود وهمت به عمل آید که هیچ کار بزرگی را بزرگ نشمارد وهرکار زیاد ومهم وبزرگی را که انجام داد همچنان اصرار بر کار داشته باشد وگویا کاری انجام نداده است
امام امیر المومنین (ع) می فرمود : اِذا فَعَلتَ کُلَّ شَیئٍ فَکُن کَمَن لَم یَفعَل شَیئاً .[54] هرگاه همه کار ها را انجام دادی مانند کسی باش که گویا هیچکاری انجام نداده است .یعنی هیچوقت کارت را زیاد مشمار وهمواره فکرکن که کاری انجام ندادی تا تلاش نمایی که مدام در کار باشی .
پزشک بخاطر مسئولیتهای متعدد وکارهای زیادی که برعهده دارد ناچار است دائما فعال باشد تا خود را مدام مجهز به تخصص ومهارت وحذاقت نگهدارد وهم به خاطر مراجعه بیماران زیاد به او وقت طولانی را با بیماران سپری نماید وهم در معاینات وتشخیص بیماری فرصت زیادی را همراه با دقت وظرافت صرف کند وحتی در درک ، فهم وتجویز نسخه که ناچار است توجه عمیقانه داشته باشد تا اشتباه نکند وخلاصه اینها وامثال اینها نیاز به کار زیاد وتلاش مدام وهمت چشمگیر وتلاش مجاهدانه دارد که پزشک ناچار است تن به تلاش زیاد بدهد .
این است که گفته می شود :پزشک باید “تلاش مجاهدانه” داشته باشد وبه تعبیر پیامبر عظیم الشان اسلام ،کار خود را لباس مجاهدانه به پوشاند .
می فرمود: اِجتَهِدُوا فِی العَمَلِ.[55] در کار مجاهدت به خرج دهید.
راستی اگر پزشک چنین تلاشی نداشته باشد بعدا غمگین می شود که چرا با آنکه می توانستم کار زیاد بکنم نکردم .
امام علی (ع) فرمود : مَن قَصَّرَ فِی العَمَلِ اُبتُلِیَ بِالهَمِّ .[56] هرکس در عمل وکار کم بگذارد دچار غم واندوه می گردد.
8-انصاف در اجرت
طبابت حرفه یِ ارزشمند است و کسب درآمد از طریق آن ، مباح و مجاز است ونه تنها مباح بلکه ستوده است و هر طبیبی فارغ از مقررات نظام و اتحادیه مربوطه و حتی فارغ از مقررات صنفی می تواند اجرت خاص خود و حق القلم ویژه خویش را داشته باشد و این هیچ منعی ندارد ؛ اما این اجرت نباید به دور از انصاف باشد.
اصول سه گانه انصاف ومدارا وترحم ایجاب می کند تا مراعات حال بیمار نموده ومشکلات مالی اورا مد نظر داشته باشد.
ومدارا یعنی با طرف مقابل کنار آمدن وملاحظه گرفتاری اونمودن تا به عسر وحرج نیفتد. امام صادق (ع)می فرماید که : جبرئیل از سوی خداوند متعال نازل شده بود وفقط یک پیام آورده بود وآن مدارا بود. جاءَ جَبرَئیلُ اِلَی النَّبِیِّ (ص) فَقالَ یامُحَمَّدُ رَبُّکَ یُقرِئُکَ السَّلامَ وَ یَقُولُ لَکَ : دارِ خَلقی .[57] جبرئیل محضر پیامبر (ع) رسید وعرض کرد ای محمد ! خداوند متعال سلام می رساند ومی فرماید : با خلق من “مدارا” کن .
و اصل ترحم ودلسوزی هم همین معنی را تذکر می دهد تا نسبت به مردم ارفاق ومهربانی ودلسوزی شود و معروف است کهامیر المومنین (ع) فرمود: اِرحَم تُرحَم . [58]به مردم مهر ورحم داشته باش تا به تو مهربانی ورحم شود.
به ویژه اصل انصاف که انسان را وا می دارد تا تامراعات حال دیگران شود.البته اصل انصاف برای همه واز جمله پزشکان عزیزاست به ویژه زمانی که بیمار در تنگنا باشد و عدد پزشکان محدود به نحوی که بیمار نتواند به هر کس که بخواهد، مراجعه کند و مجبور و مضطر باشد که به پزشک خاص مراجعه نماید ، زیرا بیمار اگر مضطر به پزشک خاص باشد و اجرت معاینه ویا احیانا اجرت جراحی او هم زیاد گردد و بیمار با پرداخت آن به عسر و حرج بیفتد خالی از اشکال نخواهد بود .
یعنی اگر بیمار از پرداخت ویزیت واجرت جراحی ناتوان باشد و به ناچار از مراجعه به پزشک دریغ کند تا بمیرد و یا بیماری او تشدیدگردد بی شک چنین پزشکی مورد ملامت ومؤاخذه است ودر چنین صورتی ، حتی درخواست اجرت به ویژه اجرت زیاد بی اشکال نخواهد بود . اگر در چنین شرائطی پزشک به انصاف عمل نکند مورد مؤاخذه الهی قرار می گیرد . امام علی (ع) فرمود:
مَن مَنَعَ الاِنصافَ سَلَبَهُ اللهُ الاِمکانَ .[59] هرکس به انصاف عمل نکند خداوند متعال آن مکنت وظرفیت را از او می گیرد . آری انسان تا بر سر قدرت ومکنت وتوان وظرفیت است باید قدر بداند واز این امکان در خدمت به دیگران استفاده نماید ودر واقع زکات قدرت وظرفیت خود را به پردازد .امام امیر المومنین (ع) فرمود: زَکاهُ القُدرَهِ الاِنصافُ .[60] زکات قدرت ومکنت انصاف است
خلاصه سخن آنکه اخذ اجرت بلامانع ، بلکه مباح و ممدوح است ؛ اما باید مواظب بود تا این کار به بی انصافی وبه بی رحمی واحیانا به “طبابت فروشی” منجر نگردد . چراکه شغل پزشکی فراتر از معامله و کاسبی است و نمی شود گفت که پزشکی مثل بقالی و معماری یک ابزار کسب است ، نه بلکه شغل پزشکی شغل مقدس ، شریف و والایی است که فراتر از قیمت گذاری است .
اگر طبیبی اجرت می گیرد به خاطر ضرورت گذران زندگی است و گرنه طبابت برای کسب وکاسبی خلق نگردید ، شغل پزشکی همسنگی در ترازوی ارزش گذاری ندارد و هیچ پولی نمی تواند موازی نجات جان انسان قرار گیرد .
موضوع کار پزشک ، انسان و جان انسان است و نجات یک انسان از مرگ نجات همه انسانها از مرگ است . چطور این می تواند با ریال و تومان هم سنگ گردد؟
لذا اگر کسی پزشکی را وسیله کاسبی قرار دهد و در انجام کار پزشکی چیزی به جز پول فکر نکند ،خسارت نموده است و قطعاً زیانکار است .
از این رو پزشک عزیز و محترم باید بداند اخذ حق القلم و اخذ اجرت پسندیده است به نحوی که کار طبابت را بخاطر خدا ، بخاطر شرافت طبابت و بخاطر خدمت به انسان انجام دهد و در این راستا اگر چهار نفر از پرداخت اجرت معذور بودند ناراحت نشود و احیانا معاینه رایگان و نسخه مجانی هم بنویسد و احیاناً جراحی رایگان هم انجام دهد ، و از کسری اجرت و کمی حق القلم ناراحت نشود .
حال این کجا و آن کسی که همه ی همّ و غم و فکر و تلاش او در آمد از طریق طبابت است کجا و همه قداست و شرافت پزشکی را با ریال و تومان معاوضه می کند و اگر ریالی نباشد طبابتی هم نخواهد بود؟ و این همان طبابت فروشی است که قطعا به دور از شأن پزشک است .
9-تقدم پرهیز
مقصود از پرهیز همان درمان غذایی است . بدیهی است آن نقشی را که غذا در درمان دارد دارو ندارد ؛ به عبارتی باید گفت هم دارو درمان می کند وهم غذا اما کفه درمان غذا سنگین تر از دارو است اسلام پرهیز غذایی را بر استفاده از دارو ترجیح می دهد وشخص بیمار بجای آنکه دارو مصرف کند اگرغذای خود را تعدیل نماید یعنی آنچه از غذا که لازم است استفاده کند ، استفاده نماید وآن غذایی که نباید بخورد نخورد و اگر این تعدیل وتنظیم را درست انجام دهد قطعا شفا می یابد ونیازی به دارو ندارد .
لذا بر پزشک لازم است تا ممکن است ” پرهیز غذایی” را تجویز نماید ودر صورت ضرورت ، نسخه دارو بنویسد . امام امیر المومنین(ع) فرمود:
اَلحِمیَهُ رَأسُ کُلِّ دَواءٍ . [61] پرهیز سر سلسله همه داروها است.
امام کاظم (ع) فرمود :
لَیسَ مِن دَواءٍ اِلّا وَهُوَ یُهَیِّجُ داءاً وَلَیسَ شَیءٌ فِی البَدَنِ اَنفَعَ مِن اِمساکِ البَدَنِ اِلّا عَمّا یَحتاجُ اِلَیهِ .[62] هیچ دارویی نیست جز اینکه خود منشأ دردی شده ودردجدیدی را تحریک وتولید می کند ودر بدن هیچ چیز سودمندتر از این نیست که از غیر ضروری ها منع گردد.
امام صادق (ع) فرمود : وَاَعلَمُ اَنَّ المِعدَهَ بَیتُ الدّاءِ وَالحِمیَهَ هِیَ الدَّواءُ.[63]
ومی دانم که معده مرکز درد وپرهیز خود درمان و دارو است .
امام امیر المومنین (ع) فرمود: اِنَّ فِی القُرآنِ لَآیَهً تَجمَعُ الطِّبَّ کُلَّهُ : کُلوُا وَاشرَبوُ وَلا تُسرِفُوا.[64] به راستی در قرآن آیه ئی است که جامع همه طبابت وپزشکی است . و آن این است که : “بخورید وبیاشامید واسراف وزیاده روی نکنید.”
از مجموع این روایات استفاده می شود که پرهیز غذایی مقدم بردارو است وطبیب حاذق تا می تواند باید پرهیز غذایی را سرلوحه دستور پزشکی خود قرار دهد وهمواره آن را مقدم شمارد وازتجویز داروی زیاد برحذر شود.
پزشک عظیم الشان ذکریای رازی در سفارش به پزشکان می فرماید: اِنِ استَطاعَ الحَکیمُ اَن یُعالِجَ بِالاَغذِیَهِ دُونَ الاَدوِیَهِ فَقَد وافَقَ السِعادَهَ . [65] اگر پزشک تا بتواند بیمار را از طریق غذا درمان نماید نه دارو قطعا مایه خوشبختی است .
حقیقتا مایه خوشبختی است هم خوشبختی بیمار وهم پزشک چراکه بیمار ، دارو مصرف نکرد تا دچار عارضه دیگر شود و وجدان پزشک هم آسوده تر است که از دو شیوه درمان ، شیوه کم زیان را برگزید .
10- تجویز درحد ضرورت
اگرچه کار پزشک تشخیص درد و تجویز دارو است واگرچه او مجاز هست داروی لازم را تجویز نماید و اگر چه تشخیص او سند و دستور او لازم العمل است و در این دو موضوع تردیدی نیست اما در عین حال باید از تجویز داروی زیاد اجتناب نمایدواز نسخه نمودن کیسه کیسه دارو خود داری کند .
برخی از پزشکان در هنگام نسخه هر چه به ذهن شان می رسد می نویسند وهر دارویی که که احتمال تاثیر می دهند تجویز می کنند واین از اموری است که منع شده ودر مقابل سفارش شده در نسخه نمودن دارو تلاش شود کمتر نوشته شود ودر این کار به حکم ضرورت و لزوم اکتفا گردد .
چراکه بدیهی است دارو همان گونه که درمان یک بیماری است، زیانبار هم هست و اگر برای موضعی مفید است برای موضع دیگر مضر است . از این رو ، اولیاءدین تذکر می دهد که تا می شود دردی را تحمل کرد باید تحمل کرد و سراغ دارو نرفت و اگر ناچار شد باید به کفایت و ضرورت آن اکتفا نمود .
امام کاظم (ع) فرمود : لَیسَ مِن دَواءٍ اِلّا وَ هُوَ یُهَیِّجُ داءاً وَ لَیسَ شَییءٌ فِی البَدَنِ اَنفَعَ مِن اِمساکِ البَدَنِ اِلّاعَمّا یَحتاجُ اِلَیهِ . [66]
هیچ دارویی نیست جز اینکه خود ، دردی را تحریک و تهییج می کند و هیچ چیزی جز پرهیز و امساک برای بدن مفید نیست مگر اینکه بدن واقعاً به آن محتاج باشد .
پیامبر (ص) با توضیح روشن تری می فرماید : تَجَنَّبِ الدَّواءَ مَا احتَمَلَ بَدَنُکَ الدّاءَ فَاِذا لَم یَحتَمِلِ الدّاءَ فَالدَّواءَ .[67]
از استفاده دارو اجتناب کن تا مادامی که بدنت قادر به تحمل درد هست و آنگاه که معلوم شد درد را بر نمی تابد از دارو استفاده کن .
و مجدداً امام کاظم (ع) همین مفهوم را با توضیح بیشتر و شفافتر بیان می دارد و می فرماید : اِدفَعُوا مُعالَجَةَ الأطِبّاءِ مَا اندَفَعَ الدّاءُ عَنکُم فَاِنَّهُ بِمَنزَلَةِ البَناءِ قَلیلُهُ یَجُرُّ اِلی کَثیرِهِ .[68]
تا مادامی که درد (بخاطر سیستم دفاعی بدن ) ممکن است خود به خود دفع شود از مراجعه به پزشک پرهیز کنید چراکه مراجعه به پزشک به مثابه ساختمان سازی است که با کم شروع می شود اما در نهایت به زیاد ختم می گردد.
ملاحظه می شود که بدن به خاطر سیستم دفاعی می تواند تا حدودی در مقابل دردها از خود دفاع کند ، پس اگر تحمل شود به تدریج آن درد دفع خواهد گردید ،واگر معلوم شود که قابل دفع نیست و باید سراغ دارو رفت در این صورت حتما باید به سوی دارو رفت اما کم و قلیل ؛ چرا که همین قلیل و اندک اگر مهار نشود به کثیر و زیاد منتهی می گردد.
11-داروی داخلی
پزشک با توجه به اجتهاد واستقلال رأی می تواند هر دارویی را چه داخلی وچه خارجی نسخه کند وداروی خارجی را به ویژه اگر بهتر وبرتر باشد تجویز نماید ؛ اما اگر روآوردن به داروی خارجی و بی اعتنایی به داروی داخلی موجب شود ، کشور وابسته گردد وبه تدریج حاکمیت بیگانه را برکشور رقم زند باید پرهیز نماید .
یعنی در اینجا وظیفه سیاسی واجتماعی ونیز استقلال وتقویت کشور وثروت ملی ایجاب می کند تا داروی داخلی را نسخه کند ؛ نهایت دارویی که خاصیت همان داروی خارجی را داشته باشد هرچند با تفاوتی اندک.
البته بدیهی است دارویی که مشابه داخلی ندارد ضروری است که از خارجی استفاده کند اما اگر بداند که با فحص بیشتر مشابه داخلی به دست خواهد آمد از خارجی پرهیز نماید . موضوع استقلال داخلی ونفی سلطه بیگانه امری است که باید همه از جمله پزشک به آن به پردازند وخدای ناکرده کسی با اندک مسامحه سبب وابستگی به بیگانه نگردد.
امام علی (ع) می فرمود : اَلمَنیَّهَ لَا الدَّنیَّهَ وَالتَّقَلُّلَ لَا التَّوَسُّلَ .[69] مرگ بله اما حقارت وپستی نه . برخورداری از اندک وکم بله اما وابستگی ومتوسل شدن هرگز .
جمله کوتاه اما بسیار اساسی ومهم . انسان اگر بنا است زندگی کند باید زندگی شکوهمند وعزتمند وپر افتخار داشته باشد نه زندگی پست وحقیرانه همراه با ذلت وخواری .وهرگاه زندگی می رودکه آمیخته با ذلت وخواری شود همان به که نباشد ومرگ در این صورت بهتر است . چراکه “مرگ بله اما پستی وخواری نه”
وهمچنین اگر انسان قناعت کند به چیز کم که مال خودش باشد بهتر از زیادتر وبالاتری است که وابستگی آورد وانسان وجامعه را متوسل به بیگانه نماید.
به ویژه که بیگانه بد وعنود وناسازگار باشد که به شدت باید برحذر شد امام علی (ع) در دعای خود می فرمود :
اَلّلهُمَّ لا تُحوِجنی اِلی شِرارِ خَلقِکَ . [70]
خداوندا مرا به مخلوق شرور وبدت محتاج نکن . اگر کشوری به یک کشور عنود وشرور وبدخواه وابسته شود باید فاتحه آن کشور را خواند . این است که در منابع روایی سفارش شد به کم خود بسازید وبستر وابستگی به بیگانه را فراهم نکنید تا به تدریج بتوانید مایحتاج خود را خود تامین نموده وذلیل بیگانه نشوید.
حاصل آنکه پزشک محترم وعزیز با نسخه نمودن داروی داخلی می تواند گامی در جهت عزت واستقلال کشور بردارد وبا ندید گرفتن داروی خارجی میهن خود را از وابستگی برهاند.
بخش چهارم : پزشک و بیمار
در این فصل اراده برآن است تا چگونگی رفتارپزشک بابیمار را مطرح نموده و مرام پزشک نسبت به بیمار را به نمایش بگذاریم . ازقبیل:
1-خوش رویی
2-رازداری
3-امیدبخشی
4-توضیح
5-پاسخ به سؤالات
6-خیرخواهی
7-طبیب شفیق
8-وثوق واعتماد
9 – توجه دادن دل بیمار به خدا
10-طبیب سیار
11-پزشک عامل
12-موعظه بیمار
13پیگیری حال بیمار
1- خوشروئی
هرچند خوشروئی درهمه جا و در همه حال و برای همه کس خوب و پسندیده است اما برای پزشک در مواجهه با بیمار پسندیده تر است . چون بیمار ، افسرده است ودر ابهام و پریشانی وحیرت به سر می برد و از سرنوشت بیماری خود بی خبر است . وقتی روی گشاده پزشک را می بیند ، روحیه می گیرد و نشاط پیدا می کند و جان دوباره در او دمیده می شود ؛ به ویژه اگر پزشک معالج به خندد ، شوخی کند و با خنده و شوخی غم دل اورا بیرون بریزد و او را از سنگینی غم و افسردگی ، سبک سازد .
پیامبر(ص) این اقدام را محبوبترینِ اعمال در نزد خدا برشمرده و فرمودند: اَحَبُّ الأعمالِ اِلَی اللهِ سُرُورٌ تُدخِلُهُ عَلَی المُومِنِ تَطرُدُ عَنهُ جُوعَتَهُ اَو تَکشِفُ عَنهُ کُربَتَهُ .[71]
محبوبترین کارها در نزد خداوند متعال ، شادیی است که بر دل مومن وارد می سازی ؛ خواه این شادی ، ناشی از رفع گرسنگی اش باشد یا ناشی از برطرف نمودن غم و اندوه او .
و پزشک با غم زدایی که از دل بیمار خواهد داشت وبا سرور وشادمانی که در قلب او پدید خواهد آورد ، محبت الهی را برای خود جذب می کند.
اساسا لبخند زدن به چهره مومن خود یک “حسنه” است چنانکه امام باقر(ع) فرمودند: تَبَسُّمُ المُومِنِ فی وَجهِ اَخیهِ حَسَنَةٌ .[72]
لبخند مومن به صورت برادر دینی اش خود “حسنه” است.
وپزشک با لبخندخود به چهره بیمار هم یک “حسنه” در پرونده خود ثبت می کند وهم در پیشگاه الهی محبوبترین میگردد.
2-راز داری
پزشکان مانند عالمان دین گاه با اسرار زندگی افراد ، با خبر می شوند چرا که افراد همچنانکه به عالم دینی مراجعه می کنند و مسائل داخلی زندگی خود را با او در میان می گذارند و حتی راز مگوی خود را برای وی مطرح می سازند هم چنین اسرار خود را با پزشکان هم درمیان می گذارند .
ویااگر هم مطرح نکنند خود پزشکان احیانا در گذر تشخیص بیماری به بیماریهائی ومسائلی واقف می شوند که برای بیمار یک راز است و او دوست ندارد که آن برملا گردد.
از این رو پزشک باید مواظب باشد تا راز بیمار را رو نکند و با دیگران مطرح نسازد . سینه پزشک باید صندوق سربه مُهر اسرار بیمار باشد و تا آخر عمر همچون امانتی گران سنگ از آن صیانت کند وبرای کسی حتی نزدیکترین کس عنوان نسازد .
امام امیر المومنین علی (ع) فرمودند : اِیّاکَ وَ کُلَّ عَمَلٍ اِذا ذُکِرَ لِصاحِبِهِ اَنکَرَهُ . [73]
از بیان هر عمل و چیزی که صاحب آن ، ذکرش را زشت می شمارد اجتناب کن.
یعنی آن را بر زبان جاری نساز و برای کسی بازگو نکن و خلاصه نگذار از طریق شما ، کسی از آن با خبر گردد.
راز داری در امور پزشکی ، امر مهمی است و اگر چه راز داری در همه وقت و همه جا خوب و پسندیده اما در پزشکی ، بیشتر باید مورد توجه قرار گیرد و به پزشک هم خیلی سفارش شد که راز بیمار را برملا نکند و اسرار او را افشاء نسازد.
این راز داری پزشک ، مورد سفارش پزشکان بزرگ تاریخ بوده و آنان هم به نحوی همواره بر آن تاکید نمودند و در سفارش و وصیت نامه های تاریخی خود هم ثبت نموده اند.
وحتی در سوگند نامه پزشکان که در آغاز ورود به دنیای پزشکی ، سوگند می خورند و خود را با آن متعهد می سازند هم ذکر شده که راز دار باشند و اسرار بیمار را بر ملا نکنند. اینک چند سفارش و گفته ای از پزشکان معروف و شهیر تاریخ نقل می شود تا بیشتر به اهمیت موضوع توجه گردد.
رازی پزشک معروف ونامدار تاریخ ما فرمود :
سزوار است پزشک با بیمار خود رفیق و نگهدار اسرار وی باشد زیرا رفتار دوستانه طبیب مایه آرامش و راحتی روان بیمار است.[74]
حکیم معروف بقراط درسوگند نامه اش فرمود :
آنچه رادرحین انجام وظیفه و حتی خارج از آن درباره زندگی مردم خواهم دید یا خواهم شنید به هیچ کس نخواهم گفت زیرا اینگونه مطالب را باید به گنجینه سپرد.[75]
در سوگند نامه حکیم مونتیله که برگرفته از سوگند نامه بقراطاست آمد:
چشمان من اسرار خانه هائی را که در آن وارد می شوم نخواهند دید و زبان من اسراری را که به من بسپارند فاش نخواهد ساخت.[76]
در سوگند نامه دانشکده های پزشکی آمده : به خداوند تبارک و تعالی و قرآن کریم سوگند یاد می کنم و شرف و وجدان خویش را گواه می گیرم که راز بیماران را هیچ گاه فاش ننمایم.[77]
3- امید بخشی
بیماران ، اصولا ، بستر ناامیدی شان خود به خود فراهم هست ؛ مخصوصا اگر بیماری شان سخت و امکان درمانش هم اندک باشد که در این صورت ، خیلی نا امید شده و احساس می کنند به سمت خطر می روند ویا احساس می کنند بیماری شان ، دیر درمان می گردد.
و همین ناامیدی بستر ساز تشدید بیماری و گاه بستر ساز مرگ و موت می گردد. در چنین شرائطی امید ،کار ساز است و حتی آنگونه که امید مؤثر است ، شاید دارو آن گونه مؤثر نباشد. از این رو اولین انتظار از طبیب ، امید دادن مریض است . به این معنا که با او مذاکره کند و در سایه مذاکره بیماری او را سهل العلاج عنوان نماید وبا تعابیر و عناوین گوناگون ، شفای او را آسان قلمداد نموده و آن را قریب الوقوع بشمارد
حتی اگر بیماریش قابل درمان نباشد ، باز هم در سایه امید دادن ، حداقل حیات او را طولانی و مرگ اورا به تاخیر می اندازد .
پزشک نامورایران حکیم ذکریای رازی در این رابطه می گوید:
“شایسته است پزشک ، صحت وسلامتی را به ذهن بیمار القاء نماید و اورا به سلامتی امیدوار سازد حتی اگر خودش به سلامت بیمار مطمأن نگردد ؛ چرا که همین القای امید مبنای درمان او می شود ؛ زیرا وضعیت جسم تابع وضعیت روح است . اگر حس سلامتی در روح انسان پدید آید همین حس سلامتی در جسم هم پدیدار خواهد شد .” [78]
اگر پزشک بتواند امید را در دل بیمار، زنده کند خداوند متعال این امید را نا امید نمی کند و همان را که بیمار در دل خود امیدوار شد به همانش می رساند . پیامبر (ص) کنار بیماری که در حال جان دادن بود وارد شد و فرمود خود را چطور می انگاری و از خود چه تصوری داری؟ عرض کرد از گناهانم می ترسم و به رحمت پروردگارم امیدوارم . پیامبر(ص)فرمودند: مَااجتَمَعا فی قَلبِ عَبدٍ فی هذَا المَوطِنِ اِلّا اَعطاهُ اللهُ مارَجی وَ آمَنَهُ مِمّایَخافُ . [79]
بیم و امید در چنین شرایطی در قلب مومنی وارد نمی شوند مگر آنکه خداوند متعال ، همان چیز مورد امید را عطا می کند و از همان چیز مورد بیم ، هم ایمن می سازد.
ملاحظه می شود که اگر امید در دل قرار یابد خداوندمتعال هم همان را عطا می کند .
پس پزشک اگر بتواند امید شفا را در دل بیمار زنده کند خداوند متعال هم همان را عنایت می کند . پزشک باید بیمار را امیدوار کند و چیزی نگوید که او نا امید شود چرا که نا امید کردن بسیار بد است . امام باقر(ع)فرمودند: اِیّاکَ اَن تَقنُطَ المُومِنینَ مِن رَحمَةِ اللهِ[80]
از نا امید نمودن مومنین نسبت به رحمت پروردگار اجتناب کن .
4-توضیح
منظور از توضیح ، تشریح بیماری و علت پیدایش آن و احیانا چگونگی درمان آن ، درضمن معاینه است . یعنی در حالیکه دست و چشم پزشک در حال معاینه است و در حال بررسی وضعیت بیماری و یافتن علائم و آثار آن است زبان در حال پرداختن به توضیح و تشریح آن بیماری است.
توضیح و تشریح بیماری توسط پزشک ، گاه از تجویز دارویش مهم تر است چنانکه قبلا اشاره شد، شخص بیمار بخاطر جهل نسبت به علت بیماری و جهل نوع درمان و جهل آینده بیماری در ابهام وحتی در اضطراب وپریشانی به سر می برد و خود به خود سئوالات و شبهاتی هم در او زنده می شود و می خواهد روشن شود و ابهامات خود را رفع کند.
از این رو توضیح پزشک بسیار دل چسب ، گوارا و شنیدنی است. کمترین سخن پزشک برای بیمار، فرصت طلائی است که باهمه وجود آن را بشنود و بر آن می شود تا از آن استفاده کند و خود را هر چند اندک از ابهام و جهل در آورد ، علت بیماری را بفهمد و دارو و درمان آن را بشناسد و تاریخ شفا را بداند.
با توضیح پزشک ، شخص مریض هم بیماری را خوب حس می کند و هم به درمان آن اهتمام ویژه پیدا می کند و هم قلب او به نوعی آرامش می یابد و خود پزشک هم با این کارش ثواب و پاداش می برد و گناهش بخشیده می شود.
پیامبر (ص) فرمود: مَن فَرَّجَ عَن مَغمُومٍ …. غَفَرَ اللهُ لَهُ ثَلاثاً وَسَبعینَ مَغفِرَهً .[81]
هرکس غم و هَمِّ اندوهگینی را رفع نماید خداوند متعال هفتادوسه مغفرت نصیب او می سازد.
قطعا رفع اندوه بیمار با توضیحات خوب ، عکس العمل خوب دنیائی و آخرتی خواهد داشت و شخص برطرف کننده اندوه علاوه بر آنکه از پاداش دنیایی بهره مند می شود از پاداش آخرتی که همان رفع اندوه آخرت باشد ، برخوردار خواهد گردید.
امام رضا(ع) فرمود: مَن فَرَّجَ عَن مُومِنٍ کُربَهً مِن کُرَبِ الدُّنیا فَرَّجَ اللهُ عَنهُ کُربَهً مِن کُرَبِ الآخِرَهِ .[82]
هر کس اندوهی از اندوههای مومن دردنیا را برطرف نماید خداوند متعال در عوض اندوهی از اندوههای آخرت را از او رفع خواهد نمود.
بله پزشک با سخن خود ، با کلام شیرین خود و با توضیح و تشریح بجا و بحق خود هم ابهام بیمار را برطرف و هم قدرت مدیریت بر بیماری را در او افزایش و هم چگونگی درمان را برای شان ، آسان می سازد.
5-پاسخ به سوالات
پزشک نباید از سؤال بیمار خسته شود یا نا خوشایندی نشان دهد. چنانکه در بحث پیشین مطرح شد ، بیمار به جهات گوناگون سئوالاتی دارد ومی خواهد جواب آن را بگیرد .مثلا چه غذائی بخورد یا نخورد ؟ چه کاری انجام دهد یا انجام ندهد. تاچند روز بیماری اش طول می کشد ؟ آیا بیماری اش مسری هست ؟ آیا به جراحی نیاز دارد؟ آیا دوباره مراجعه کند؟ و ده ها مسئله دیگر که برای بیمار مطرح است و دوست دارد که پزشک آن را پاسخ دهد و یا لااقل به تعدادی از آن جواب دهد.
انسان محتاج علم مثل محتاج به مال نباید به او بی اعتنا بود و نباید اورا نادیده انگاشت عالم مثل متمول باید ازدارائی علمی خود به نیاز مند بدهد چنانکه متمول به نیازمند می دهد . همانگونه که متمول از زکات مال خود به محتاج مال می دهد ، عالم هم باید از زکات علمش به محتاج علم بدهد و او را بهره مند کند که زَکاهُ العِلمِ نَشرُهُ .[83] زکات علم نشر آن به دیگری است.
طبیب که عالم در امور پزشکی است باید به سئوالات بیمار پاسخ دهد و نباید دریغ کند و نباید کراهت و ناخوشایندی نشان دهد و نباید با بی اعتنائی سئوال او را رد کند. قرآن مجید این اقدام را منع می کند و می فرماید: وَاَمَّا السّائِلَ فَلاتَنهَر. [84]
سئوال کننده را رد نکن ، پیامبر (ص) هم هیچ سئوال کننده ای را بی پاسخ نمی گذاشت.
امام صادق (ع)فرمودند : ما سُئِلَ رَسُولُ اللهِ (ص) شَیئاً قَطُّ فَقالَ لا .[85]
پیامبر خدا (ص) هرگز از چیزی سئوال نشده بود که بگوید نه ؛ بل هر کس هر درخواستی داشت چه علمی و چه مالی او را بی جواب نمی گذاشت.
تازه هماهنطور که قبلا گذشت جواب پزشک به سئوال بیمار نه تنها رفع ابهام می کند بلکه دل اورا آرام و خاطر اورا جمع و عقده دلش را وا می کند و اورا شاد می سازد و این هم به نوبه خود را پاداش زیاد دارد.
پیامبر(ص)فرمودند : اَحَبُّ الأعمالِ اِلَی اللهِ عَزَّوَجَلَّ اِدخالُ السُّرورِ عَلَی المُومِنینَ .[86]
محبوبترین عمل پیش خداوند عزیز و جلیل شاد نمودن دل مومنین است.
بله شاد نمودن دل مومن را خدا دوست دارد، بویژه اگر این دل ، دل بیمار باشد و با توضیح طبیب آرام و قرار گیرد و با جواب طبیب شاد گردد.
6-خیرخواهی
پیامبر (ص)مردم را به ” بیمار” و خداوند متعال را به “طبیب ” تشبیه می کند ودستور می دهد که از خداوند متعال اطاعت نمایند آنگونه که از طبیب اطاعت می نمایند. آنگاه می فرماید : فَصَلاحُ المَریضِ فیما یَعلَمُهُ الطَّبیبُ وَ یُدَبِّرُهُ بِهِ لا فی ما یَشتَهیهِ المَریضُ وَ یَقتَرِحُهُ.[87] مصلحت بیمار در همان است که طبیب می داند ونسخه می کند نه آنچه را که بیمار میل دارد وانتخاب می کند .
اگرچه این کلام نورانی تاکید بر اطاعت بیمار از طبیب بخاطر مصلحت اندیشی طبیب دارد اما از سویی دیگر هشدار به طبیب است که باید مصلحت بیمار را منظور کندوخیر خواه او باشد وبا روح خیر خواهی که دارد تمام همتش را مصروف مصلحت بیمار نماید وداروی مؤثر ونافع را نسخه نماید .
7- طبیب شفیق
مقصود از طبیب شفیق ، دلسوزی وحس وضعیت بیمار است ؛ یعنی پزشک بتواند شرایط اورا حس کند وپاسخ حس اورا با حس بدهد . بیمار با حس درد وغم به پزشک مراجعه می کند واحساس او این است که با مراجعه به پزشک بیماری او درمان می شود ، غم وکدورت او رفع می گردد ودر واقع اورا پناهگاه خود می داند ولذا با همه وجودش به او مراجعه ودرد خود را مطرح می کند وانتظار دارد پزشک با همین حس او را تحویل بگیرد ، گویا پزشک در نگاه او کسی است که با دلسوزی فقط بیماری اورا رفع نماید ؛ لذا با همان حسی که بیمار به او مراجعه می کند ، او هم با همان احساس در صدد پاسخگویی باشد هر چند آن حس در او به وجود نیاید .
گویند پزشک را از آن جهت طبیب گویند که او دلسوز وشفیق بیمار است (یا این که باید باشد) ؛ چون طبیب در لغت به معنای دلسوز ومهربان است . حاصل آنکه از طبیب انتظار می رود تا نسبت به مریض دلسوز ومهربان باشد .
امام علی (ع) فرمود : کُن کَالطَّبیبِ الرَّفیقِ الشَّفیقِ الَّذی یَضَعُ الدَّواءَبِحَیثُ یَنفَعُ .[88] مثل پزشک مهربان ودلسوز باش که دارو را با توجه به منفعت واثربخشی، نسخه می کند .
اگرچه خطاب حدیث شخص عالم است واز عالم می خواهد که مثل طبیب باشد اما از سوی دیگر برجستگی وصفت فاخر پزشک را متذکر می شود که پزشک با توجه به روح مهربانی ودلسوزی که دارد بر آن است تا به خاطر منافع بیمار دارو تجویز کند وبا دقت وظرافت ، آن دارویی که مؤثر ومفید است را نسخه کند . او به فکر نفع بیمار است ودغدغه یی جز منفعت بیمار ندارد .
نتیجه آن که از پزشک اتنظار میرود شفیق ودلسوز باشد و در سایه این روح شفیق رفیق و روح رئوف و رحیم به کار بیمار به پردازد.
8- وثوق و اعتماد
پزشک باید مورد وثوق واعتماد باشد ومردم اورا موثق ومعتمد بیابند . موثق ومعتمد به کسی گویند که قول وفعل او ، سخن وعملش مورد اعتماد باشد . وبه عبارتی مردم سخن اورا صادق وعمل اورا درست ونگاه اورا پاک بدانند .
اصولا کسی که در جامعه دارای شغلی است آن هم شغلی که با مال وناموس وآبروی مردم ارتباط داشته باشد ، باید او شخصی مورد وثوق واعتماد باشد و اگرمعتمد وموثق نباشد ممکن است به مال یا آبرو وناموس مردم آسیب برساند.
وشغل پزشکی از این مقوله است ؛ یعنی پزشک در گذر کار خود گاهی به اموری می رسد وچیزهایی را از بیمار می فهمد که جزء اسرار بیمار به شمار می آید وبیمار مایل نیست کسی آن را بفهمد ودر واقع اطلاعاتی است که در نزد پزشک باید به عنوان امانت بماند و به دیگران که بیگانه اند نرسد .
والبته هر پزشکی هم نمی تواند این امانت را حفظ کند مگرآنکه امین ومعتمد باشد و تنها پزشک مورد وثوق واعتماد می تواند این امانت را صیانت نماید وبه کسی منتقل نکند حتی به نزدیکترین کس وحتی امین ترین وی .
به ویژه طبیبی که به خانه ها می رود و بیماران شخصی دارد که قطعا باید مورد وثوق باشد تا مال وناموس کسی چشم اورا نگیرد و در آمد وشُدها و انجام معاینات ، چشمی امین وقلبی مطمئن ، طینت وسرشتی سالم داشته باشد .
وهم چنین علم او ، طبابت او ، معاینه ونسخه او هم مورد وثوق باشد ومردم با خاطری آسوده به معاینات او اعتماد نمایند ونسخه اورا باور داشته باشند و داروی تجویزی اورا شفابخش بدانند .
بقراط خطاب به شاگردانش می گفت : “پزشک باید قلبی سالم ونظری پاک وزبانی راست داشته باشد”[89]
چنین پزشکی در جامعه از مکانت بالایی برخوردار و وجود او هم برای مردم منشأ اثر و منشأ حیات واعتبار است وهمین است که امام صادق (ع) فرمود :
لا یَستَغنی اَهلُ کُلِّ بَلَدٍ عَن ثَلاثَةٍ یَفزَعُ اِلَیهِم فی اَمرِ دُنیاهُم وَ آخِرَتِهِم فَاِن عَدَمُوا ذالِکَ کانُوا هَمَجاً : فَقیهٌ عالِمٌ وَرِعٌ وَ اَمیرٌ خَــیِّـرٌ مُطاعٌ وَ طَبیبٌ بَصیرٌ ثِقَةٌ.[90]
اهالی هر آبادی از سه گروه بی نیاز نیستند و در امور دنیا و آخرت خود به آنها به ناچار باید پناهنده شوند که اگر از این طائفه سه گانه محروم گردند ، شور بخت و بدبخت خواهند شد . فقیه عالم با ورع و فرمانروای خیر خواه مطاع و پزشک آگاه مورد اعتماد .
9- توجه دادن دل بیمار به خداوند
لحظه معاینه فرصت مناسبی است برای پیوند دل بیمار به خدا . بیمار پریشان و غمگین که تقریبا ازخیلی چیزها دل می کند و دل را فقط به بیماری و فضای آن می سپارد به ویژه لحظه ملاقات با طبیب ، حس نزدیکی به شفا و درمان گل می کند ، موعظه طبیب در این لحظه بسیار موثر و کارساز است وقتی پزشک از سر صدق و صفا خود را وسیله خدا برای شفا می شمارد و دارو و درمان را ابزار الهی برای سلامت او قلمداد می نماید بی شک قلب بیمار، به خدا متوجه می شود، و به او عشق پیدا می کند و به او امیدوار می گردد و خود را و سلامتی خود را به خدا واگذار می کند.
پس طبیب مومن و متعهد ، از این فرصت طلائی برای پیوند انسان بیمار به خدا استفاده کند و با سخن خوب خود او را متوجه خدا سازد.
چه قدر زیباست که انسان ضمن پزشک جسم بودن ، پزشک روح هم باشد و از یک کار دو نتیجه بگیرد و با یک معاینه هم اقدام به درمان جسم کند و هم با مذاکره و موعظه و نصیحت (ضمن معاینه)به درمان جان و روح به پردازد . پزشکانی که در تاریخ ضمن معاینه ، موعظه هم می کردند ، موفق بودند ولذا هم محبوبیت دنیائی کسب نمودند و هم بهشت آخرتی را خریدند.
بیماری مانند سایر مصیبتها وغم ها ، بستر خوبی است برای توجه انسان به خدا و پزشک می تواند از این فرصت استفاده نماید و دل بیمار را به خدا متوجه سازد وبه او بگوید :ذکر خدا شفاء و نام خدا دوا است.یا مَنِ اسمُهُ دَواءٌوَذِکرُهُ شِفاءٌ .[91] وبه تعبیرامیر المومنین (ع) : ذِکرُ اللهِ دَواءُ اَعلالِ النُّفُوسِ .[92]
یادخدا داروی بیماریهای جانها است.
پزشکان که در حال معاینه مریض وتجویز نسخه وسفارش غذایی ، او را به خدا هم توجه دهند و به او بگویند که دعا هم نوعی درمان است وضمن استفاده از دارو دعا هم داشته باشد کار خود راتکمیل نموده و دو وظیفه طبابتی وهدایتی را هم زمان انجام داده اند .
چرا که امام صادق (ع) فرمودند : عَلَیکَ بِالدُّعاءِ فَاِنَّهُ شِفاءٌ مِن کُلِّ داءٍ .[93]
به دعا به پرداز چرا که دعا درمان هر درد است.
و یا اینکه قرآن شفاء است ، صدقه شفاء است و امثال اینها که پزشک با این تذکرات دل بیمار را به خدا و امور معنوی جلب می کند واین به نوبه خود خیلی ارزشمنداست.
امام صادق (ع) به بیمار سفارش می کرد و می فرمود : اِشرِبهُ وَسَمِّ اللهَ تَعالی .[94] دارو را بخور و(هم زمان) نام خداوند متعال را ببر و “بسم الله” بگو
یعنی هم زمان با درمان ، تذکر وتوجه به خدا هم کنارش رعایت شد.
10-طبیب سیار
از عناوین معروف در عرف پزشکی ، عنوان « طبیب دوار » است . طبیب دوار یعنی پزشک سیار . در گذشته پزشکان دو گروه بودند گروهی در خانه یا در مطب خود مستقر بودند و بیماران به آنها مراجعه می نمودند و برخی دیگر جای ثابت نداشتند بلکه به صورت سیار در آبادی ها به بیماران مراجعه می نمودند و بیماران را معاینه و درمان می کردند. به چنین پزشکی ، « طبیب دوار » یعنی « پزشک سیار» می گفتند.
اگر چه پزشک در مطب خود مستقر باشد و بیمار ببیند مانعی ندارد بلکه خوب ، پسندیده و شایسته است اما اگر علاوه بر استقرار به شیوه سیار هم عمل کند پسندیده تراست.
امروزه پزشکان متعهد فراوانی وجود دارند که به شهرهای نیازمند سفر می کنند تامردم از تخصص و حذاقت و مهارت شان استفاده کنند و حتی گاه به روستاها بلکه به مرز نشین ها ومناطق محروم می روند تا آنان که برای درمان خود امکان مسافرت ندارند از وجودشان استفاده کنند.
پیامبر (ص) اگر چه پزشک متداول نبود و طبیب جسم آن گونه که پزشکان متعارف هستند نبود بلکه طبیب روح و جانها بود و با گفتار و رفتار خود بیماران را شفا می داد و آنها را به راه درست هدایت می فرمود اما به او « طبیب دوار » می گفتند.
یعنی او که طبیب جان بود این طبابت را توسعه می داد تاهمه استفاده کنند و به استقرار در جای ثابت اکتفا نمی کرد بل به طبابت سیار هم می پرداخت و علاوه بر استقرار ، سیار هم بود و خود دنبال بیماران می رفت و آنها رادرمان می نمود.
در نقل آمده که بیماران در مراجعه به حضرت عیسی (ع) هر کس توان داشت خودش مراجعه می نمود وآنهایی که توان رفتن نداشتند حضرت عیسی (ع) نزد آنها می رفت.
مَن اَطاقَ مِنهُم یَبلُغُهُ بَلَغَهُ وَمَن لَم یُطِق مَشی اِلَیهِ عیسی (ع) .[95] هرکس که می توانست خود را به حضرت عیسی (ع) برساند ، می رساند وحضرت هم کار او را می رسید وهرکس که ناتوان بود حضرت خود پیش او می رفت .
- پزشک عامل
سفارش معروفی است به علماءکه به علم شان عمل کنند؛ یعنی عالم عامل باشند . چون اگر به علم خود عمل نکنند سخن شان در دل مردم اثر نمیگذارد . علماء ، طبیب جان و روح مردم اند وقتی برای درمان روح مردم سفارشی دارند ونسخه می نویسند نخست خود باید به آن عامل باشند وگرنه تاثیر نمی کند چراکه ” عِلمٌ بِلاعَمَلٍ کَقَوسٍ بِلا وَتَرٍ” . [96] علم بدون عمل مثل کمان بدون زه است . اگر کمان زه نداشته باشد تیرش به مقصد نمی رسد وعالم هم اگر عمل نداشته باشد حرف او به دل مخاطب نمی رسد و تاثیر نمی کند .
عینا همین سفارش به طبیب هم هست . یعنی طبیبی که کنار نسخه اش سفارش غذایی می دهد وامر به پرهیز می کند ونظم وانضباطی برای او در استفاده دارو تعیین می نماید خودش هم باید منضبط باشد و سفارش غذایی وحتی مقررات استفاده ازدارو را مراعات نماید .
معروف است : طَبیبٌ یُداوِی النّاسَ وَهُوَ عَلیلٌ .[97] پزشکی که مردم را درمان می کند اما خود بیمار است .چون خود پایبند به ضوابط دارو ومقررات غذایی نیست .
در این کلام یک نوع تقبیح است . یعنی اینکه بیماران با رعایت فرمول وروشی که دکتر گفته عمل می کنند و درمان می شوند اما خودطبیب بخاطر عدم مراعات هم چنان بیمار باقی می ماند ودرمان نمی گردد چرا که خود برای درمان یا پیشگیری درد خود به امور پیشگیری ودرمان آن پایبند نمی باشد .
13- موعظه بیمار
هر چند کار طبیب ، همان طبابت است و از پزشک انتظاری جز اقدام پزشکی نمی رود اما موعظه ونصحیت ، اختصاص به قوم خاصی و قشر ویژه یی ندارد بلکه موعظه برای عموم آدم ها است ؛ یعنی هر انسان فهمیده ای و هر آدم خیرخواهی وحتی هر انسان کم تجربه و کم دانشی هم می تواند تذکر بدهد ، نصحیت کند، ضوابط و اصول زندگی را که خود به دست آورده ، به دیگران بیاموزد.
گاه نصحیت یک پزشک از سخنرانی یک عالم دینی اثر بخش تر است و گاه موعظه یک طبیب از کلاس درس یک آموزگار کاری تر است . و حتی گاه با سخن یک پزشک تحولی در زندگی یک بیمار پدید می آید کم نظیرکه شخص را از انحراف به استقامت و از گمراهی به هدایت می کشد ؛ چنانکه امام علی (ع) فرمود : ثَمَرَهُ الوَعظِ الإنتِباهُ[98] نتیجه موعظه بیدار شدن است .
آری بیمار با موعظه طبیب از خواب غفلت بیدار می شود و راه درست را برمی گزیند. لذا فرصت معاینه یک فرصت طلائی برای موعظه و اصلاح است و شایسته است ، پزشک دریغ نورزد و مسامحه نکند و در کنار اقدام پزشکی ، اقدام هدایتی و موعظه ای هم داشته باشد.
موعظه و هدایت هم نوعی احیاءیک انسان است و هم هدیه خوبی به برادر دینی و هم بهترین ذخیره انسان برای عالم آخرت.کار پزشک حیات جسم انسان است و اگرهمین پزشک کنار احیاء جسم ، به احیاء جان هم به پردازد وبا یک کلمه هدایتی و موعظه ای او را از فساد بازدارد و به راه درست رهنمون شود، بی شک اورا احیاء نموده است . حضرت امیر المومنین (ع)فرمود: اَلمَواعِظُ حَیاهُ القُلُوبِ .[99] موعظه ها مایه احیای دلها است
امام صادق (ع)فرمودند : مَن اَخرَجَها مِن ضَلالٍ اِلی هُدًی فَکَاَنَّما اَحیاها . [100]هر کس انسانی را از گمراهی به هدایت بکشد گویا اورا زنده کرده و احیاء نموده است .
امام امیر المومنین (ع)چنین موعظه ای را هدیه می شمارد ؛ آنهم هدیه ای خوب وزیبا و می فرماید : نِعمَ الهَدِیَّهُ اَلمَوعِظَهُ .[101]
موعظه هدیه ی خوبی است.
پزشک عزیز ومحترم که با داروی خود ، سلامت جسمانی را به بیمار هدیه می دهد ، برآن شود که با کلمات هدایت بخش خود ، موعظه را هم به او هدیه دهد که بی شک این هدیه نسبت به آن هدیه برتر و بهتر است
12- پیگیری حال بیمار
پزشک علاوه برمعاینه و تجویز دارو و حتی علاوه بر سفارش به “باید و نباید های” مربوط به بیماری کار دیگری هم شایسته است انجام دهد و آن پیگیری حال بیمار پس از چند روز است . هر چند امروزه با کثرت بیماران و احیانا بیمارهای شهرستانی و ناآشنا، انجام این کار دشوار و گاه به دور از ذهن و گاه ممکن است خنده دار باشد اما حقیقت این است که این یک اقدام خیرخواهانه و ناصحانه است . پزشک خیرخواه تنها به معاینه دقیق و تجویز درست دارو اکتفا نمی کند بلکه ، بیماری او را تا حصول سلامتی پیگیری می کند . و این کار علاوه بر پاداش اخروی و افزایش محبوبیت و کرامت پزشک ، در روان بیمار هم تاثیر گذاشته و حتی او را به درست کاری و درست منشی وا می دارد و این درس والگوئی برای بیمار می شود.
بیمار وقتی چنین کار بزرگی را از طبیب مشاهده می کند تحت تاثیر قرار می گیرد و احیانا مسیر خیر خواهی ، بزرگواری و انسان دوستی را شیوه کار خود قرار می دهد . خلاصه سخن آنکه تعقیب حال بیمار و احوالپرسی پس از مدتی یک شیوه پسندیده و یک اقدام اثر گذار و یک رفتار بزرگوارانه است.
ممکن است پرسیده شود که با کثرت بیماران و احیانا ناآشنا بودن وشهرستانی بودن شان پیگیری سلامت آنها کاری دشوار، وقت بر ومجال خواه است و این برای پزشکان پُرمشغله به ویژه پزشکان متخصص و دقیق چگونه خواهد بود؟
جوابش این است که لازم نیست که به آنهاسر بزند و یا شخصا به آنها تلفن بزند بلکه به منشی اش بسپارد تا از طرف دکتر سلام برساند و احوال به پرسد و هم چنین اگر از طریق منشی پیام احوالپرسی ارسال نماید باز هم کافی است.
در مجموع اگر پزشکی اراده کند که چنین کار بزرگی را انجام دهد، و جزء دستور کار سیستم پزشکی اش قرار دهد، ده ها شیوه آسان و روان فراهم می شود تا بتواند این اقدام مقدس ومؤثر را صورت دهد.(جریان دکتر ….)
.
بخش پنجم : پزشک و همکاران
مقصود از همکاران همان پزشکان مشابه اند که با او هم حرفه وهم شغل اند وهمچون او درجای دیگر به درمان بیماران می پردازند وبه شغل پزشکی مشغولند . اصولا آنهایی که هم حرفه اند در گذر کار به هم محتاج می شوند وباید به کمک هم بشتابند ودر مبادله تجربه وعلم وامکانات وامثال آن به تعاون ویاری هم به پردازند. و پزشک نسبت به همکاران خیلی می تواند کمک و یار باشدکه شاخص ترین شان امور زیرند :
1- مشاوره در صورت نیاز
- – ارائه علم خود به همکاران
– مشاوره در صورت نیاز
مشورت یعنی نظرخواهی از دیگران . هر انسانی در کار خود نیاز به مشورت دارد ؛ چون عقل آدمها متفاوت ودارای قوت وضعف است . هرکس در هر مرتبه علمی وسنی وتجربی که باشد نسبت به بالاتر از خود کم دارد که باید مشورت کند ونسبت به پایین تر که بیشتر وزیادتر دارد باید مشورت بدهد .
جامعه پزشکی هم از این قاعده مستثنی نیست وقطعا به مشورت یکدیگر محتاجند به ویژه که مسئله سلامت واحیانا جان افراد مطرح است که نمی توان چشم پوشی کرد ونمی توان مسامحه نمود .اگر پزشک اتفاقا با معاینه کافی نتوانست در تشخیص درد ویا فهم دارو به نتیجه مطمئن برسد لازم است مشورت کند زیرا مشورت به تصمیم گیری کمک می کند . چنانچه با کمک مشورت به نتیجه درست رسید خاطر جمع خواهد شد ومردم اورا می ستایند واگراحیانا مشورت مفید نبود پشیمان نیست ومردم اورا ملامت نمی کنند.
چه زیبا فرمود امام کاظم (ع) مَنِ استَشارَ لَم یُعدِم عِندَ الصَّوابِ مادِحاً وَعِندَالخَطاءِعاذِراً .[102] هرکس با مشورت به نتیجه مثبت رسید از ستایش برخوردار خواهد شد واگرنتیجه منفی گرفت معذور شمرده خواهد شد .
در مجموع مشورت لازم است وهر انسان دور اندیشی در امور خود چه شخصی وچه صنفی مشورت خواهد نمود ومشورت نتیجه دور اندیشی یک انسان در زندگی است ؛ یعنی انسان دور اندیش در امور خود مشورت می کند واز تکروی وتک فکری برحذر می شود .
ازاین رو است که امام علی (ع)فرمود : عَلَیکَ بِالمُشاوَرَهِ فَاِنَّها نَتیجَهُ الحَزمِ . [103] اهل مشورت باش چراکه مشورت نتیجه دور اندیشی است . حاصل آنکه هر انسان صاحب حرفه یی به ویژه پزشک باید از خودخواهی وخود رأیی پرهیز نماید وبامشورت از دیگران وعقل وتجربه همکاران پشتوانه محکم برای کار خود قرار دهد . حضرت علی (ع) انسان را از عجب وخود پسندی وخود رأیی برحذر می دارد وآن را تنهایی وحشتناک قلمداد می کند ومی فرماید : لامُظاهَرَهَ اَوثَقُ مِنَ المُشاوَرَهِ وَلاوَحدَهَ اَوحَشُ مِنَ العُجبِ . [104] هیچ پشتوانه یی محکمتر از مشورت وهیچ تنهایی وحشتناکتر از عجب وخود پسندی نیست .
- ارائه علم خود به همکاران
البته هر کسی هر چه دارد، در ارائه به دیگران نباید دریغ کند . اگر کسی مال زیاد دارد باید دیگران را از آن بهره مند کند واگر کسی مقامی دارد باید از آن برای خدمت به دیگران هزینه کند واگر کسی آبرو و وجاهت مردمی دارد باید از آن در مسیر خدمت به خلق ، استفاده نماید و اگر کسی مهارت و تخصص مورد نیاز مردم دارد باید از آن در جهت رشد و رفاه مردم بهره گیرد و همچنین اگر کسی علمی دارد هر نوع علمی چه پزشکی ، چه حقوقی ، مهندسی ، دینی و فقهی و امثال آن باید به محتاج آن ارائه نماید.
پزشک باید تجارب و معلومات خود را چه کسبی وچه اختراعی وکشفی در اختیار دیگران به ویژه هم حرفه یی های خود بگذارد و از بذل آن دریغ نکند و در چنین فرصتی که آنان محتاجند نباید بخل به ورزد و از بذل علم و مهارت خویش خود داری نماید.
پزشکها از نظر علم ومهارت دارای مراتب متفاوتند وهر کدام رتبه یی دارند که دیگری ندارد ؛ ازاین رو کسی که مهارت بیشتر وعلم افزونتری دارد باید به پزشک دیگر که این علم ومهارت را ندارد یا کم دارد ارایه نماید واز تجربه ، حذاقت ومهارت خود دیگران را بهره مند کند .
واگرچنین کند هم علم ودانش خود را ماندگار نموده وهم عقل خود را محکم ومتقن نموده است .
امام امیرالمومنین (ع) فرمود : اَلعِلمُ لایُفنیهِ الأِقتِباسُ لکِنَّ بُخلَ الحامِلینَ لَهُ سَبَبُ عَدَمِهِ.[105] دریافت دانش از کسی باعث کم شدن علم ودانش آن کس نمی شود اما بخل صاحب علم موجب می شود تا علمش معدوم وفنا گردد.
مَثَل علم مَثَل آتش است هرچه از آتش گرفته شود آن آتش کسر نخواهد شد وعلم هم همین طور است. هرچه از علم به دیگری بذل شود کم نخواهد شد .پس عالم ودانشمند هرچه از علم ودانش او اخذ شود کم نخواهد شدو همچنانکه آتش با تمام شدن حطب وهیمه تمام می گردد علم هم با فقد مخاطب وعدم ارائه به آن فانی ونابود می گردد.
پس پزشک عزیز نباید از انفاق وارائه علم وتجربه خود به دیگران دریغ ورزد ودچار بخل گردد بلکه باید همواره مثل چشمه جوشان جاری وساری باشد وبه شایستگان دانش وتجربه ، بذل وبخشش نماید.
در فرهنگ دینی که برای همه چیز زکات قائل است برای علم هم زکات تعیین نمود وزکات علم انتقال آن به دیگری است. امام امیر المومین (ع) فرمود: زَکاهُ العِلمِ نَشرُهُ .[106] زکات دانش ، نشروانتقال آن به دیگری است .
بخش ششم : پزشک و امور شرعی
شناخت ورعایت احکام شرعی
پزشک مومن ، بر خلاف پزشک غیر مومن ، محدودیت های شرعی دارد که باید به آن مقید و پایبند باشد . پزشک در رابطه با شغلش به ویژه وجاهت اجتماعی اش و اینکه با حقوق بیمار در ارتباط است ، احکام شرعی ویژه دارد که تحت عنوان « احکام پزشکی» مطرح است.
اگر چه این کتاب ، مرام پزشکی را تعقیب می کند نه احکام پزشکی را اما برای نهادینه شدن رفتار صحیح پزشکی به ناچار باید مقداری از احکام وموضوعات مربوطه که “مبتلا به” است مطرح گردد ؛ مانند:
- معاینه جنس مخالف
- تغییر جنسیت
- استفاده از اجزاءبدن مرگ مغزی
- کالبد شکافی وتشریح بدن میت
- تلقیح مصنوعی
- سقط جنین
- عقیم نمودن
- بستن لوله رحم
- انتقال عضوی از بدن به بدن دیگر
- زیبا سازی
- کاشت مو
- ضمانت در صورت خسارت
- غسل مس میت
- نوشتن دارو در دفترچه بیمه دیگران
- داروی حرام
- حق الناس
که این امور پزشک را وا می دارد تا به آن به پردازد و احکام مربوط را شناسائی و یاد بگیرد و(مانند هر صاحب حرفه دیگر) به احکام شغل خود واقف گردد.
- معاینه جنس مخالف
الف : معاینه جنس مخالف جایز نیست مگر در حال ضرورت وضرورت جایی است که سلامتی وجان بیمار در خطر باشد ودسترسی به پزشک معالج همجنس ممکن نباشد یا بسیار سخت باشد (عسر وحرج) ویا مهارت جنس مخالف بیشتر باشد[107]
ب: معاینه جنس مخالف توسط دانشجویان پسر یا دختر در ایام آموزشی جایز نیست مگر در حال ضرورت وضرورت جایی است که :
1-حفظ سلامتی یا جان بیمار منوط به این آموزش باشد هرچند در آینده .
2-حفظ فرهنگ طب در جامعه اسلامی و رفع نیاز پزشکی کشور وپیشرفت آن منوط و متوقف به آن باشد . آن هم در حد رفع نیاز نه بیشتر وصرف آموزش ، مجوز این امر نمی شود[108]
حکم آموزش پزشکی با استفاده از عکسهای عریان محکوم به همین حکم است . یعنی جایز نیست مگر در حال ضرورت که در بند 2 مصادیق آن ذکر شد وبدون قصد لذت وافتادن در حرام.[109]
منظور از معاینه ضروری آن است که تشخیص بیماری ودرمان آن متوقف به لمس یا نگاه و یا هردو باشد .[110]
اگرمعاینه با لمس تنها قابل انجام است نباید نگاه صورت پذیرد وهمچنین اگر با نگاه قابل انجام باشد باید به همان اکتفا نمود ونباید لمس کرد .
معاینه با لمس از روی لباس ذاتا حرام نیست واشکال ندارد مگر آنکه آمیخته با تلذذ ویا مفسده باشد که در این صورت اشکال دارد .[111]
واگر بتوان به معاینه از روی لباس اکتفا نمود ونتیجه گرفت باید به آن بسنده کرد و نباید معاینه در برهنگی صورت پذیرد .[112]
- تغییر جنسیت
حقوق دانان سنی و کلیسای مسیحی با این نوع تغییر جنسیت مخالف اند، اما امام خمینی (قدس سره) در کتاب “تحریرالوسیلة” معتقد است که تغییر جنسیت حرام نیست. علاوه بر این، بیش از ده تن از فقیهان معاصر شیعه؛ معتقدند تغییر جنسیت جایز است. به اعتقاد این عده از فقیهان شیعه، تغییر جنسیت، تغییر در خلقت خدا نیست. به عبارت دیگر، هیچ دلیلی بر حرمت این عمل جراحی وجود ندارد.
عمل جراحی برای تغییر جنسیت برای کشف و آشکار نمودن واقعیت جنسی آنان اشکال ندارد به شرطی که این کار مستلزم فعل حرام وترتب مفسده ئی نباشد .
این کار فی نفسه اشکال ندارد ولی واجب است از مقدمات حرام پرهیز شود.[113]
ظاهر آن است که تغییر جنس مرد به زن به واسطه عمل جراحی وبالعکس حرام نیست.[114]
استفاده از اجزاء بدن مرگ مغزی
1 – قطع عضو ی از اعضاء مرگ مغزی جایز نیست مگر باشرائط زیر :
الف : باعث تسریع در فوت او نشود.
ب : با اذن واجازه او در زمان حیاتش باشد.
ج : یا با اجازه مجتهد جامع الشرائط باشد .
د : یقین به عدم برگشت مجدد جان به بدن حاصل شود .
ه : نجات جان انسانی متوقف ومنوط به آن باشد. [115]
و : قطع عضو میت اگر در زمان حیاتش وصیت نکرده باشد دیه دارد ودیه به وراث نمی رسد بلکه به نیت او برای امور خیریه هزینه می شود .[116]
ز: خرید وفروش اعضاء بلا مانع است البته باید وجهی که پرداخت می شود در مقابل اجازه برداشتن اعضاء باشد. [117]
ح : پیوند اعضای غیر مسلمان به بدن مسلمان بلا مانع است .[118]
3-کالبد شکافی و تشریح بدن میت
با وجود بدن غیر مسلمان ، کالبد شکافی وتشریح بدن میت مسلمان جایز نیست مگر درحال ضرورت[119] . وضرورت جایی است که :
الف : برای کشف حقیقت باشد
ب: کشف مطالب جدید علم پزشکی که مورد نیاز جامعه باشد
ج : دستیابی به اطلاعاتی راجع به بیماری ای که زندگی مردم را تهدید می کند .
د : نجات نفس محترمی منوط به آن باشد .
ه : برای استخراج پلاتین ذیقیمت با فرض عدم بی احترامی به میت
و : رفع نیاز مبرم پزشکی کشور .[120]
ز : برای کشف جرائم وشناسایی قاتل [121]
ح : عرفا هتک حرمت به میت نباشد
ط :کالبد شکافی به مثله شدن میت منجرنگردد. [122]
ی : برای آموزش ، آن هم برای نجات جان وسلامت مسلمان.[123]
تلقیح مصنوعی
تلقیح با نطفه شوهر بلامانع است به شرط پر هیز از مقدمات حرام مانند نگاه ولمس[124]
تقویت اسپرم شوهر با استفاده از اسپرم غیر شوهر وتلقیح این اسپرم تقویت شده به رحم زن چه حکمی دارد ؟ جواب آنکه اصل این اقدام بلا اشکال است به شرط پرهیز از مقدمات حرام مانند نگاه ولمس .[125]
5-سقط جنین
الف : سقط جنین جایز نیست ودر صورت سقط ، دیه دارد ودیه آن بر عهده قاتل وسقط کننده مباشر است که البته دیه قبل از دمیده شدن روح با بعد از آن متفاوت است .[126]
ب : جنین به صرف انعقاد نطفه ، سقطش حرام است فرقی نمی کند که چند ماهه باشد هرچند دیه آن بر اساس ماهها تفاوت می کند .[127]
ج : سقط جنین در صورت ناقص الخلقه بودن بچه هم جایز نیست حتی قبل از دمیده شدن روح باشد .اما اگر نگهداری بچه ناقص الخلقه موجب عسر وحرج شود سقط کردن بلا مانع است البته قبل از دمیدن روح نه پس از دمیده شدن روح واحتیاطا دیه هم باید پرداخت شود .[128]
د : در حرمت سقط فرقی بین جنین مشروع ونامشروع نیست .[129]
- عقیم نمودن
اکثر فقها در این باره میگویند: اقدام پزشکی، در صورتیکه موجب عقیم شدن دائم نشود و امکان بازگشت داشته باشد، مانعی ندارد. اما برخی از ایشان با وجود عقیم شدن دائم نیز، آنرا جایز می دانند. در هر حال اگر این عمل، مستلزم نظر و لمس نامشروع باشد، تنها در صورت ضرورت فردی یا اجتماعی جایز است.
س۵۲. بستن لوله های منی مرد برای جلوگیری از افزایش جمعیت چه حکمی دارد؟
ج. اگر این کار با یک غرض عقلائی صورت بگیرد و ضرر قابل ملاحظه ای هم نداشته باشد، فی نفسه اشکال ندارد. اما انجام این عمل برای جلوگیری از افزایش جمعیت امر مذمومی است.[130]
9-بستن لوله رحم
بستن لوله ی رحم جهت کنترل جمعیت درفرض وجود غرض عقلایی وبه شرط اذن شوهر بلامانع است . [131]
4-زیبا سازی
عمل جراحی برای زیباسازی ذاتا مانعی ندارد .[132]
عمل زیبا سازی توسط جنس مخالف جایز نیست ؛ چرا که زیباسازی درمان به شمار نمی آید مگر آنکه برای درمان سوختگی وامثال آن باشد آنهم با عدم امکان دسترسی به پزشک همجنس .[133]
6-کاشت مو
کاشت مو در سر جایز است به شرط آنکه مو از حیوان حلال گوشت ویا موی انسان باشد .[134]
- – ضمانت در صورت خسارت
پزشک در صورت تقصیر وقصور ومسامحه مسئول است وبه حسب مورد ،گاه محکوم به دیه وگاه محکوم به تعزیر خواهد بود مگر آنکه در صورت قصور قبلا از بیمار و یا اولیاء او برائت گرفته و یا به صورت عام ، برائت جسته باشد که در این صورت محکوم نخواهد بود .
8-غسل مس میت
1-اگرهنگام تشریح وکالبدشکافی وغیر آن دست پزشک ویاران او (بدون دستکش ) به بدن میت برسد نجس می شود ، هم باید تطهیر شود وهم باید غسل مس میت کنند. [135]
در مس میت فرقی بین دست وغیر دست نیست . یعنی هر عضوی از اعضای آدم به بدن مرده برسد باز هم نیاز به تطهیر ونیاز به غسل دارد .
نوشتن دارو در دفترچه بیمه دیگران
نوشتن دارو در دفترچه بیمه غیر بیمار، جایز نیست وضمان دارد ؛ چون خلاف قانون است[136] .
داروی حرام
تجویز چیزی به عنوان دارو که آن چیز شرعا حرام است جایز نیست . یعنی پزشک نباید در درمان یک بیماری ، چیزی را که شارع مقدس استفاده آن را اعم از خوردن وآشامیدن ممنوع نموده است نسخه نماید مگر آنکه هیچ راه درمانی جز همان شیء حرام یافت نشود وهیچ داروی مباحی ودرمان مجازی پیدا نگردد جز همان شیءممنوع وحرام که در این صورت تجویز آن بلا مانع است البته در حد ضرورت ورفع نیاز نه بیشتر.
امام باقر (ع) فرمود:
… ثُمَّ اَحَلَّهُ لِلمُضطَرِّ فِی الوَقتِ الَّذی لا یَقُومُ بَدَنُها اِلّا بِهِ فَاَحَلَّهُ لَهُ بِقَدرِ البُلغَهِ لا غَیرَ ذالکَ.[137] … سپس خداوند متعال داروی مضر وحرام را برای بیمار مضطر مباح نمود. مضطری که بدنش جز باهمین داروی حرام قوام نیابد وجز باآن ، سلا متش حاصل نگردد ؛که در این صورت خداوند آن را مباح وحلال شمرده است ؛ البته به میزان کفاف وکفایت نه بیشتر.
فقهای عظام که استفاده از داروی حرام را در حال ضرورت اجازه می دهند آن هم درحد کفایت نه بیشتر به این نوع روایات وآیات مشابه استناد می کنند .
امامان معصوم (علیهم صلوات الله) همین معنا را بیشتر توضیح می دهند که متاع حرام ، فائده مورد انتظار را ندارند ونمی توان از داروی حرام انتظار شفا ودرمان داشت .
امام صادق (ع) فرمود : ماجَعَلَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ فی حَرامٍ شِفاءاً.[138] خداوند عزیز وجلیل در هیچ حرامی شفا قرار نداده است .
ودر سخن دیگرکه از شراب برای درمان می پرسند حضرت می فرماید : لا یَنبَغی لِاَحَدٍ اَن یَستَشفِیَ بِالحَرامِ.[139] شایسته نیست برای احدی که شفای خود را از طریق حرام جستجوکند .
ویا در عبارتی دیگرفرمود :
اِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَم یَجعَل فی شَیءٍ مِمّا حَرَّمَ شِفاءاً وَلا دَواءاً. [140] خداوند عزیز وجلیل در هیچ یک از محرمات ، درمان ودارو قرار نداده است .
از این روایات چنین استفاده می شود که چیزی به صِرف نسخه نمودن ، دارو نمی شود بل زمانی دارو است که خاصیت دارویی داشته باشد واین خاصیت دارویی فقط در اشیاء مباح تعبیه شد نه اشیاء حرام . یعنی خداوند متعال در هیچ حرامی خاصیت دارویی قرار نداده است. پس انتظار دارو ودرمان داشتن از حرام ، اشتباه است . حاصل آنکه پزشک باید از تجویز داروی حرام پرهیز نماید مگر در حال ضرورت وناچاری.
حق الناس
سخن از “حق الناس” سخنی نیست که در این بحث حرفه یی شایسته طرح باشد چرا که حق الناس برای عموم ناس است نه طیف خاص ویا حرفه وشغل خاص ولی حقیقت این است که کار پزشک مثل کار قاضی پر خطر است که با کمترین مسامحه موجب مسئولیت شده ومدیونی به بار می آورد .
یعنی اگر پزشک در معاینه مسامحه کند ، در تشخیص بیماری ودرد سهل انگاری نماید و یا در شناخت وتجویز دارو کوتاهی نماید مدیون بوده ودر مقابل وظیفه “طبابت” مسئول بوده وباید پاسخگو باشد که مشروح این سخن در بخش “ضمانت پزشک” مطرح گردید. در واقع هم به مردم مدیون خواهد بود وهم به شغل وحرفه طبابت وهم در قیامت باید از عهده حساب وعقاب بر بیاید.
- قرآن مجید
- ابن یعقوب الکلینی، ابوجعفرمحمد، الکافی، صححه وعلق علیه علی اکبرالغفاری، طهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388 ق
- ابومحمد الحسن ابن علی ابن الحسین ابن شعبه الحرانی- تحف العقول- نشر صدوق- تهران – 1377
- احسان بخش، صادق، آثار الصادقین، گیلان: چاپ جاوید، روابط عمومی ستاد برگزاری نماز جمعه، 1371
- التمیمی الامدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1407 ق
- دشتی، علی، ترجمه نهج البلاغه، موسسه فرهنگی تحقیقات امیرالمومنین (ع) ، 1380
- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار فی معرفه ائمه الاطهار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بیروت 1403 ه. ق
- محدث قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، مؤسسه انتشارات فراهانی، تهران، بازار بین الحرمین
- محمد بن المرتضی (المولی محسن الکاشانی ) ، المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، دفتر انتشارات اسلامی وابسته بجامعه مدرسین حوزه علمیه قم. ، 1405 ه. ق
- محمدبن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، بتصحیح وتحقیق وتذییل عبدالرحیم الربانی الشیرازی، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، 1412 ه. ق
- محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم: دارالحدیث، 1377
- النوری الطبرسی، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت، موسسه آل البیت الاحیاء التراث، 1408 ق
- الطوسی، ابوجعفر محمد بن الحسن، تهذیب الاحکام، حققه و علق علیه السید حسن الخرسان، طهران، دارالکتب الاسلامیه1390 ق
- علاءالدین بن حسام الدین المتقی الهندی، کنزالعمال فی احادیث الاقوال والافعال، موئسسه الرساله، بیروت
- ابن حيون، نعمان بن محمد مغربى، دعائم الإسلام – قم، چاپ: دوم، 1385ق.
- بنی هاشمی خمینی ، سید محمد حسن ، توضیح المسائل مراجع، دفتر انتشارات اسلامی ، قم ، 1378
- محمودی ، سید محسن ، مسائل جدید از دیدگاه علماء ومراجع ، ورامین ، 1383
- ابن بابوی القمی(الصدوق) ، ابوجعفر محمد بن علی ابن الحسین ابن موسی، علل الشرایع، مطبعتها فی نجف، المکتبه الحیدریه، ، 1385 ه. ق
- پاینده، ابوالقاسم، ترجمه نهج الفصاحه، قم: سازمان انتشارات جاویدان، 1360
- عزالدین عبدالحمیدبن هبه الله ابن ابی الحدیدالمعتزلی، شرح نهج البلاغه، بتحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، دار احیاءالکتب العربیه، 1378 ق
- محمدبن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، به تصحیح و تحقیق و تذییل عبدالرحیم الربانی الشیرازی، بیروت، داراحیاء التُراث العربی، 1412 ه. ق
- النوری الطبرسی، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت، موسسه آل البیت الاحیاء التراث، 1408 ق
- بحرانی، سیدهاشم ، البرهان فی تفسیرالقرآن ، انتشارات بنیاد بعثت.
- محمدی ری شهری ، محمد ،دانشنامه احادیث پزشکی ، قم ، دارالحدیث.
- پایگاه اطلاع رسانی حوزه مجله طوبی شماره16- فروردین1386 اخلاق پزشکی(2)
- علیاکبر دهخدا و دیگران، سرواژه «سوگندنامه بقراط»، لغتنامه دهخدا
- نجفی -شیخ محمدحسن – جواهر الکلام – المکتبه الاسلامیه – تهران
- شیخ حر عاملی – محمد حسن – الفصول المهمه فی اصول الائمه(تکمله الوسائل)- مؤسسه معارف اسلامی امام رضا(ع) – قم –1376
- رازی – محمد ابن ذکریا – بهداشت روانی(طب روحانی) – مترجم: جمعی ازاستادان حوزه علمیه قم –انجمن اولیاء ومربیان – قم – 1395 .
- امام صادق (ع) – ترجمه حسن مصطفوی – مصباح الشریعه ومفتاح الحقیقه _انجمن اسلامی حکمت وفلسفه ایران – تهران – 1360
- قمی – شیخ عباس – مفاتیح الجنان – انتشارات محمد امین – 1395
- ابن ابی اصیبعه – احمدابن قاسم – عیون الانباء فی طبقات الاطباء- الهیئه المصریه العامه للکتاب – قاهره مصر – 2001
- امام حسن عسکری (ع) – جمعی از شاگردان – تفسیر امام حسن عسکری- عتبه العباسیه المقدسه کربلا.
- ابوجعفر – محمد ابن علی ابن الحسین ابن موسی ابن بابویه القمی – معروف به شیخ صدوق- الامالی – مؤسسه الاعلمی للمطبوعات. بیروت
- حسینی – سید مجتبی – رساله دانشجویی – دفتر نشرمعارف – قم – 1385
- محمدی ری شهری – محمد -گزیده حکمتنامه پیامبر اعظم – مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث- 1389
- موسوی الخمینی – سیدروح الله – تحریر الوسیله- دارالعلم – مؤسسه النشرالاسلامی _ قم –
- سایت خبرگزاری رسمی حوزه
- طباطبایی – سید محمد – المیزان فی تفسیر القرآن- مؤسسه الاعلمی للمطبوعات چاپ دوم – بیروت لبنان1393 قمری.
- الحسینی البحرانی – السید هاشم – البرهان فی تفسیر القرآن –دار الکتب العلمیه – قم- 1394 قمری
- ابو فراس – ورام – تنبیه الخواطر ونزهه النواظر – مکتبه الفقیه – قم ایران
- کلینی – محمد ابن یعقوب – اصول کافی – جهان آرا -تهران – 1387
- قمی – علی ابن ابراهیم- تفسیر القمی- دار الکتاب –قم ایران – 1404قمری
- خامنه یی – سیدعلی- اجوبه الاستفتاءات .
- [1] – نهج الفصاحه – ص394
[2] – مائده – آیه 32
[3] – بحار – ج 1 – ص 220- حدیث 52 و دانشنامه احادیث پزشکی – ج1 – ص 32.
[4] – جواهرالکلام –ج21- ص369 و دانشنامه احادیث پزشکی – ج1- ص66 والفصول المهمه-ج3 ص26
[5] – تهذیب الاحکام – ج6 – ص 319 و دانشنامه احادیث پزشکی – ج1 – ص 68
[6] – شعراء – آیه 80
[7] – کنزل العمال – ج10 – ص5 وآثارالصادقین – ج 6- ص187
[8] – کنزل العمال – ج10 – ص5 وآثارالصادقین – ج 6 – ص187
[9] – سفینه البحار – ج 1 – ص472
[10] – سوره شعراء – آیه88
[11] – سفینه البحار – ج 1 – ص472
[12] – الکافی – ج6 – ص53 وبحارالانوار – ج62 – ص 68
[13] – سوره هود – آیه 123
[14] – کنز العمال – حدیث 5698 والکافی – ج6 – ص53 وبحارالانوار -ج62 – ص 68
[15] – آثارالصادقین – ج 27- ص142
[16] – غررالحکم – حدیث 2742
[17] – المیزان – ج1 – ص5
[18] – تفسیرالبرهان – ج1- ص106
[19] – کنزل العمال – ج3- ص255 – حدیث6421
[21] – آثا رالصادقین – ج 4 – ص222
[22] – همان – ص216
[23] – دعائم الاسلام –ج2 – ص144 – حدیث 503 و بحار الانوار – ج62 – ص74 –حدیث33 .
[24]پایگاه اطلاع رسانی حوزه مجله طوبی شماره16- فروردین1386 اخلاق پزشکی(2)
[25] – بحارالانوار – ج70 – ص285 – حدیث 8
[26] – آثارالصادقین – ج27- ص37.
[27] – غررالحکم -ج4- ص23
[28] پایگاه اطلاع رسانی حوزه مجله طوبی شماره16 فروردین1386 اخلاق پزشکی(2)
[29] لغتنامه دهخدا – واژه : سوگندنامه
[30] – بحارالانوار -ج 1 – ص 281 – حدیث 42 و دانشنامه احادیث پزشکی – ج1- ص 32
[31] – سفینه البحار – ج2 – ص78
[32] – تحف العقول – ج2 – ص 7
[33] بحار الانوار – ج 58 – ص 275 – حدیث 64 ودانشنامه احادیث پزشکی ج1 – ص 44
[34] – علل الشرائع – ص 525 و دانشنامه احادیث پزشکی ج1 – ص 54
[35] – المحجه البیضاء – ج 7 – ص 433 و دانشنامه احادیث پزشکی ج1 – ص 56
[36] – دانشنامه احادیث پزشکی ج 1 ص 68
[37] – دانشنامه احادیث پزشکی ج 1 ص 68
[38] – آثارالصادقین – ج 20 – ص 443
[39] – دانشنامه احادیث پزشکی – ج 1 – ص 46
[40] – دانشنامه احادیث پزشکی – ج 1 – ص 48
[41] – وسائل الشیعه – ج11 – ص 401 –حدیث 5
[42] – سفینه البحار – ج2 – ص78
[43] – آثار الصادقین – ج 13 – ص 479
[44] – غررالحکم – حدیث 9420
[45] – غررالحکم – ج 5 – ص396
[46] – سوره طه – آیه114
[47] – تحف العقول – ج1 – ص 215
[48] – غررالحکم – حدیث 443
[49] – میزان الحکمه – ج7 – ص 368
[50] – غررالحکم – حدیث 8441
[51] – کافی – ج2- ص113 – حدیث4
[52] – دعائم الاسلام – ج2 – ص144
[53] – نهج البلاغه – خطبه 176
[54] – شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید – ج20 – ص258
[55] – گزیده حکمتنامه پیامبر اعظم – حدیث2145
[56] – نهج البلاغه – حکمت 127
[57] – کافی – ج2 – ص116 – حدیث 2
[58] – الامالی للصدوق – ص 278
[59] – غررالحکم – حدیث8394
[60] – مستدرک الوسائل – ج7- ص46
[61] – سفینه البحار – ج2 – ص78
[62] – همان
[63] – همان – ص 77
[64] – همان – ص80
[65] – عیون الانباءفی طبقات الاطباء- ص420
[66] – سفینه البحار- ج 2 – ص 78
[67] – سفینه البحار- ج 2 – ص 78
[68] – سفینه البحار- ج 2 – ص 78
[69] – نهج البلاغه – حکمت 396
[70] – تنبیه الخواطر – ج1 – ص39 و میزان الحکمه – ج3 – ص257
[71] – اصول کافی – ج 3 – ص291
[72] – وسائل الشیعه – ج11 – ص569
[73] – بحارالانوار- ج 72 – ص291 و آثارالصادقین- ج8 – ص414
[74]. – بهداشت روانی طب روحانی- زکریای رازی- مترجم: جمعی از استادان حوزه و دانشگاه الزهراء، ص12
[75] آیین پزشکان مسلمان یا اخلاق پزشکی در اسلام – ابوالحسن فیض، ص49
[76] همان، ص56.
[77] همان ص 40
[78] عیون الانباء فی طبقات الاطباء – ص 420
[79] – المحجه البیضاء 7 – ص253
[80] – اصول کافی – ج 2 – ص434
[81] – المحجه البیضاء – ج 3 – ص404
[82] – بحارالانوار- ج74 – ص321
[83] – غررالحکم – ج1 – ص425
[84] – سوره ضحی – آیه 9
[85] – آثارالصادقین – ج 8 – ص132
[86] – اصول کافی – ج 3 – ص271 – باب ادخال السرور علی المومنین
[87] – تفسیر امام عسکری – ص495
[88] – مصباح الشریعه – ص21
[89] پایگاه اطلاع رسانی حوزه مجله طوبی شماره16 فروردین1386 اخلاق پزشکی(2)
[90] – بحار الانوار – ج78 – ص235
[91] – مفاتیح الجنان – دعای کمیل
[92] – (غررالحکم – حدیث5169
[93] – اصول کافی – ج3 – ص568 – حدیث 1115 – ترجمه لطیف وسعید راشدی
[94] – بحارالانوار –ج 62 – ص66
[95] – سفینه البحار – ج1- ص707
[96] – غررالحکم – ج2 –ص498 و آثار الصادقین –ج13 – ص596
[97] – تفسیر قمی – ج1- ص46
[98] – غررالحکم – حدیث 4588
[99] – همان – ح 321
[100] – همان – حدیث 9884
[101] – غررالحکم – حدیث 9884
[102] – بحار الانوار – ج75 – ص104
[103] – غررالحکم – ج2 – ص 487
[104] – آثار الصادقین – ج10 – ص147
[105] – غررالحکم – حدیث 3520
[106] – آثار الصادقین – ج7 – ص 395
[107] اجوبه الاستفتاءات – جواب سئوال1302
[108] – مسایل جدید ج 2 ص 131 – رساله دانشجوئی پرسش 455
[109] – رساله دانشجویی پرسش 458
[110] – اجوبه الاستفتاءات – جواب سئوال 1295
[111] – رساله دانشجوئی پرسش 453
[112] – رساله دانشجوئی پرسش 454
[113] – ( اجوبه الاستفتاءات – ص284
[114] – تحریر الوسیله ج2 ص626
[115] – رساله دانشجویی – پرسش 465
[116] – همان – پرسش 468
[117] – همان – پرسش467
[118] – همان – پرسش466
[119] – رساله دانشجویی – پرسش 470 تا 472
[120] – اجوبه الاستفتاءات – ص284
[121] – رساله دانشجویی پرسش 473
[122] – اجوبه الاستفتاءات – ص 287
[123] – رساله دانشجویی پرسش 470 تا 472
[124] – همان – پرسش 475
[125] – اجوبه الاستفتاءات – سئوال 1271 و1277
[126] – رساله دانشجویی – پرسش 463
[127] – رساله دانشجویی پرسش 461
[128] – ( اجوبه )
[129] – رساله دانشجویی پرسش 464
[130] – سایت خبرگزاری رسمی حوزه سئوال 52
[131] – سایت خبرگزاری رسمی حوزه سئوال 51
[132] – ( = ص 287)
[133] – ( = ص 288)
[134] – ( اجوبه ص285)
[135] – رساله دانشجویی پرسش 486 تا488
[136] – توضیح المسائل مراجع مسئله 2279 – رساله دانشجویی پرسش 433
[137] – بحارالانوار – ج62 – ص82
[138] – بحارالانوار – ج62 – ص90
[139] – همان – ص87
[140] – همان – ص86