منافع شخصی حج
منافع شخصی حج
- تهذیب نفس
- نورانیت
- حفظ دنیا و آخرت
- مقام شفاعت
- مقام ضیافت الهی
- ادای تکلیف
- تجارت از بازار آخرت
- تقویت روحیه تعبد و تواضع
- گشایش زندگی
- روا شدن حاجت
- آمرزش گناه
- محو سیئات و ثبت حسنات
- بهشت و درجات بهشتی
- پاداش رنج
- تهذیب نفس
همانگونه که جسم انسان آلوده می شود جان و روح آدم هم آلوده می گردد ؛ البته جسم آدم به چرکهای ظاهری آلوده می شود اما روح آدم به چرکهای باطنی مانند تکبر،عجب ، بخل ، حسادت ، حرص ، طمع و امثال آن آغشته می گردد.
پس همچنانکه جسم انسان باید پاک ، نظیف و تمیز شود روح او هم باید پاک و مهذب گردد . و حج و سیله بسیار مناسبی است برای زدودن آلودگی ها ومغسل خوبی است برای شستشوی رذالت ها.
این حج است که تکبر را از دل می زداید و تواضع در برابر خداوند متعال وخضوع در برابر حق را تضمین می کند. قساوت دل را پاک و دل را صاف و زلال می نماید.
اینکه به حاجی هنگام احرام گفته می شود همه مظاهر شخصیتی خود یعنی لباس را بیرون بیاورد و دوقطعه ثیاب و ازار به پوشد و به دور احجار وسنگ ها طواف کند و بین دو کوه صفا و مروه هفت بار تردد کند و در بیابان وقوف نماید و به ستون سنگی سنگ بزند و امثال آن و از قضا او هم بپذیرد وهیچ گونه تمردی از خود نشان ندهد و مطیع محض باشد آن هم تازه با عشق و علاقه وافر و با نهایت خلوص آن را انجام دهد قطعاً برای تهذیب نفس او مؤثراست واین نهایت خضوع و خشوع در برابر حق متعال را نشان می دهد ونشان آن است که او کمترین تکبر و عصیان نخواهد داشت چرا که این همه را به عشق حق متعال و اطاعت محض از رب ذوالجلال انجام می دهد
از این روست که امیرالمومنین علیه السلام فرمود :
خداوند حج بیت خود را بر شما واجب نمود و آن را قبله مردم قرار داده است . مردم همچون تشنه ای که به آب وارد میشود و مثل پرندهای که به آشیانه برمیگردد وارد آن می شوند. خداوند آن را نشانه تواضع شان برابر عظمت خود قرار داده و این که مردم به عزت وعظمت خداوند اعتراف نمایند . آری “عَلامَهً لِتَواضُعِهِم لِعَظَمَتِهِ وَ اِذعانِهِم لِعِزَّتِهِ” ( نهج البلاغه خطبه ۱ )
یعنی حجاج کاری ندارند این خانه چه قداستی دارد که باید دورش طواف کنند و یا بین دو کوه چه حرمتی دارد که باید میان شان سعی نمایند و یا بیابان عرفات و مشعر چه عظمتی دارد که باید در آن دو خاک نشین شوند و امثال آن بل آنچه را که به حاجی عشق و انگیزه می دهد و او را به طواف و سعی و وقوف وا می دارد همان دستور پروردگار و فرمان حق متعال و اطاعت از مقام الوهیت و ربوبیت است و این برای او مهم و هدف است نه چیزدیگر حضرت امیرالمومنین علیه السلام همین معنا را بیشتر شرح می دهد و می فرماید :
” آیا مشاهده نمی کنید که همانا خداوند سبحان انسانهای پیشین از آدم علیه السلام تا آیندگان این جهان را با سنگ هایی درمکه آزمایش کرد که نه زیان می رسانند ونه نفعی دارند . نه می بینند ونه می شنوند؟
این سنگها را خانه محترم خود قرار داده و آن را عامل پایداری مردم گردانید سپس کعبه را در سنگلاخ ترین مکان ها، بی گیاه ترین زمین ها ، و کم فاصله ترین دره ها ، در میان کوه های خشن ، سنگریزهای فراوان ، و چشمه های کم آب و آبادیهای از هم دور قرار داد که نه شتر و نه اسب وگاو و گوسفند هیچ کدام در آن سرزمین آسایش ندارند سپس آدم (ع) و فرزندانش را فرمان داد که به سوی کعبه برگردند و آن را مرکز اجتماع و سر منزل مقصود و بارانداز شان گردانید تا مردم با عشق قلب ها به سرعت از میان فلات ها و دشت های دور و از درون شهرها ، روستاها ، دره های عمیق و جزائر از هم پراکنده دریاها به مکه روی آورند ، شانه های خود را به جنبانندو گرداگردکعبه لا اله الا الله بر زبان جاری سازند و در اطراف خانه طواف کنند و با موهای آشفته و بدن های پر گرد و غبار در حرکت باشند و لباس های خود را که نشانه ی شخصیت هر فرد است در آورند و با اصلاح نکردن موهای سر قیافه خود را تغییر دهند که آزمونی بزرگ و امتحانی سخت و آزمایشی آشکار است برای پاکسازی وخالص شدن.” اِبتَلاءاً عَظیماً وَ اِمتِحاناً شَدیداً وَ اِختِباراً مُبیناً وَ تَمحیصاً بَلیغاً” ( نهج البلاغه خطبه ۱۹۲ )
یعنی آن فرآیند طولانی برای آزمونی بزرگ و امتحانی سخت و آزمایشی روشن و خالص نمودنی رسا و کامل است .
بله حج و فرآیند آن انسان را خالص می کند و روح او را زلال می سازد و آلودگی ها را می شوید .
حضرت در ادامه مجدداً تصریح می کند : ” اِخراجاً لِلتَّکَبُّرِمِن قُلُوبِهِم وَ اِسکاناً لِلتَّذَلُّلِ فی اَنفُسِهِم: ( نهج البلاغه خطبه ۱۹۲ ) یعنی این همه کارها برای آن است تا تکبر را از دل آنان اخراج نماید و تزلزل و خشوع و تواضع را در جانشان تسکین و تثبیت نماید .
امام رضا علیه السلام در شمارش منافع حج فرمود
وَمِنهُ تَرکُ قَساوَهِ القَلبِ وَخَساسَهِ الاَنفُسِ وَنِسیانُ الذِّکرِوَ اِنقِطاعُ الرَّجاءِ وَالأمَلِ وَ تَجدیدِ الحُقُوقِ وَحَظرِ الأنفُسِ عَن الفَسادِ ( علل الشرایع ص 404 و273 )
از نتایج حج رها ساختن قلب از قساوت و آزاد نمودن از خساست جان و فراموشی یاد دنیا وقطع امید وارزو و تجدید حقوق و منع جان از آلودگی به فساد است .
حاصل آنکه حج نقش مهمی در تهذیب نفس و پاک شدن جان دارد وانسان را در برابر عظمت خداوند متعال خاضع وخاشع وخالص می نماید ونفس وجان اورا مهذب وپاک می سازد
- نورانیت
از منافع حج ” نورانیت ” است یعنی حاجی در این سفر نورانی می شود .
البته یک معنای نورانیت ممکن است این باشد که چهره او نورانی می شود و هاله ای از نور بر صورت او حاکم می گردد و بیننده همواره نور معنویت را از چهره او مشاهده می کند. البته این نور نوری است که هر مومن از آن برخوردار است و هر چه بر درجات ایمان او افزوده می شود مراتب نور او هم افزایش می یابد .
اما یک معنای دیگر نورانیت آن است که حاجی با حج خود فهم بیشتر ، درک بیشتر و آشنایی بیشتری با حقایق پیدا می کند . معارف را بهتر می فهمد ، حقایق را بهتر درک می کند و اساساً روح فرقان پیدا می کند که با آن حق و باطل را تشخیص می دهد و در گذر زندگی کمتر به انحراف کشیده میشود و بر صراط مستقیم حرکت می کند و راه را از بیراهه تمیز می دهد و از تاریکی جهل و غفلت و هوس می رهد و شیطان و دام شیطان را می فهمد و خود را از چنگ آن نجات می دهد .
خلاصه آنکه نورانیت حاجی همان درک و فهم ، روشنایی و فرقان حق و باطل است در واقع حاجی یک هادی و راهنما از درون پیدا میکند که او را به حق و حقیقت راهنمایی می کند و از انحراف و اعوجاج بازمی دارد.
امام صادق علیه السلام فرمود:
اَلحاجُّ لایَزالُ عَلَیهِ نُورُ الحَجِّ ما لَم یُلِمّ بِذَنبٍ. ( الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص 166)
حاجی همواره از نور حج برخوردار است تا آنگاه که مرتکب گناه نشود.
بله آن نور مدام خواهد بود و کار وتاثیرخود را خواهد داشت تا زمانی که مرتکب گناه نشود. پس اگر احیانا مرتکب گناه شد شعاع آن نور ضعیف می شود و هر چه گناه افزایش یابد آن نور کاهش می یابد ورو به تیره گی می رود تا ممکن است انسان به همان ظلمت قبل از حج برگردد .
- حج و حفظ دنیا و آخرت
حج یک عبادت است و چون حج عبادت است برخی تصور می کنند که فقط برای آخرت خوب و مفید است و هر کس که بخواهد آخرتش آباد شود شایسته است به عبادت حج به پردازد.
اما حقیقت این است که حج نه تنها آخرت را آباد می کند بلکه دنیا را هم آباد می کند. یعنی اینکه حج هم معیشت مردم را اصلاح می کند و هم اخلاق و رفتار اجتماعی مردم را تکمیل می نماید و هم ایمان و تقوای مردم را رونق می بخشد و هم حکومت و نظام مملکت را تقویت می نماید.
یعنی حج برکتی است که دنیا و آخرت هر دو را آباد می کند و همه آدم ها و آحاد جامعه و همچنین حکومت و دین از آن بهره میبرند.
اینجاست که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
مَن اَرادَ الدُّنیا وَالأخِرَهَ فَلیَؤُمَّ هذَا البَیتَ . (من لا یحضره الفقیهج2 ص219 )
هرکس طالب دنیا و آخرت هر دو هست باید سراغ بیتالله برود و قصد حج نماید ؛ چرا که آبادانی دنیا و آخرت در بیت الله و در انجام فریضه حج نهفته است و به عبارتی اگر فردی و یا گروهی و یا جامعه و یا حکومتی خیر دنیا و آخرت بخواهد باید به حج رود.
این گونه نیست که حج فقط خیر شخصی داشته باشد و یا فقط برای آخرت مفید باشد بلکه برای عموم فرد وجامعه وحکومت وهمچنین برای دنیا وآخرت هر دو مفید و مؤثر است .
البته ما این منفعت را در شمار منفعت شخصی ذکر نمودیم ولی حقیقت این است که این منفعت هم شخصی است و هم اجتماعی و هم حکومتی و هم دنیائی و هم آخرتی.
- مقام شفاعت
از بهره های حج مقام شفاعت است . می دانیم شفاعت از شئون و حقوق الهی است و خداوند متعال این حق را به هرکس واگذار نمی کند جز آنکه مرضی و مأذون خداوند باشد مثل پیامبران ، امامان ، شهدا ، علماء و از جمله حاجیان.
البته هر کدام به فراخور شأن خود و فراخور اذنی که به او داده میشود شفاعت کنند و البته این مقام مال آن حج گذاری هست که مکرر به حج رفته باشد و به اصطلاح مُدمِن در حج باشد. پس هرکس که حج او اضافه تر انجام شود میزان شفاعت او هم بیشتر می شود.
در کتاب” الحج والعمره فی الکتاب والسنه صفحه ۱۵۵ ” آمده که امام کاظم علیه السلام فرمود:
هرگاه کسی تا ۴۰ حج انجام دهد به او گفته می شود : ” اِشفَع فیمَن اَحبَبتَ ” از هر کس که دوست داشتی شفاعت کن . در ادامه حضرت اضافه فرمود: “وَ یُفتَحُ لَهُ بابٌ مِن اَبواب الجَنَّةِ یَدخُلُ مِنهُ هُوَ وَ مَن یَشفَعُ لَهُ.”
دری از درهای بهشت به رویش باز می شود و او و نیز آن کسی که او از آن شفاعت نمود وارد می شوند .
- مقام ضیافت ومهمانی
هرچند عالم و عالمیان کنار سفره ضیافت خداوند متعال اند وهمه از خوان گسترده او بهره میبرند و کسی نیست که روزی غیر خدا به خورد و هر کس و هر چیز از فیض ضیافت الهی بهره مندند.
اما دو مورد هست که تصریح شد به اینکه بندگان مهمان خدایند: یکی ماه مبارک رمضان و دیگری حج. و از قضا هر دو مورد از مظان استجابت دعا و پذیرش استغفار و آمرزش بندگانند.
در مورد مهمانی بندگان درماه مبارک بحث مفصلی در جای خود شد که باید به آنجا مراجعه شود اما در سفر حج منقول است از معصومین علیهم السلام که حجاج مهمان خدایند و این معنا معروف و مشهور است وحتی در عرف حجاج و عرف حرمین شریفین عنوان “ضیوف الرحمان زیاد به چشم می خورد. و حتی خود حجاج و اهالی مکه هم میدانند که حجاج مهمان خدایند . و به همین خاطراست که متولیان فرهنگ در مکه همواره این شعار را نشر میدهند که “مرحبا بضیوف الرحمان “.
امام صادق علیه السلام از حجاج تعبیر به “مهمان” نموده و فرمود:
اِنَّ ضَیفَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ رَجُلٌ حَجَّ وَاعتَمَرَ فَهُوَ ضَیفُ اللهِ حَتّی یَرجِعَ اِلی مَنزِلِهِ (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص160)
مهمان خدای عزوجل کسی است حج و عمره انجام دهد و او تا زمانی که به منزلش برگردد همچنان مهمان خدا است .
و در حدیث قدسی خداوند متعال به حضرت آدم علیه السلام فرمود :
“اَناَ اللهُ ذُوبَکَّهٍ اَهلُها جیرتی وَ زُوّارُها وَفدی وَاَضیافی” (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص160)
منم ” الله” ، صاحب کعبه ، اهل آن همسایه من هستند و زوار آن مهمان و هیئت دیدار کننده من اند.
در روایات از حاجی هم تعبیر به “مهمان” و هم تعبیر به “وفد” و هم تعبیر به “جوار” شده است که هر کدام توضیح مختصری می یابند.
معنای ضیف و مهمان روشن است و “وفد” به آن هیئت بلند پایه ای گفته می شود که بر سلطان وملوک و بزرگان سیاسی (بهر کار مهمی) وارد می شوند و “جوار” هم به معنای پناه است . هر سه کلمه نشان می دهند که حاجی بر خداوند متعال وارد میشود و در پناه اوست .
امام علی علیه السلام فرمود :
” اَلحاجُّ وَالمُعتَمرُ وَفدُاللهِ” ( تحف العقول ص 123 )
حج گزار و عمر گذار هردو “وفد” خداوند اند و هیئت بلند پایه یی هستند که بر خدا وارد می شوند.
امام سجاد علیه السلام در بیان حق حج فرمود :
” حَقُّ الحَجِّ اَن تَعلَمَ اَنَّهُ وَفادَهٌ اِلی رَبِّکَ .” (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص159)
حق حج آن است که بدانی آن ورود به پروردگار هست.
حجاج اکثراً بل قریب به اتفاق همان افراد عادی و معمولی جامعه هستند و حتی بسیاری از آنها نام و نشان سیاسی و اجتماعی آنچنان ندارند و در محیط زندگی خود شاید غالب مردم روی برخی از آنها حسابی باز نمی کنند و عظمتی قائل نیستند اما همین ها هنگام حج در درگاه الهی و نزد پروردگار عالم چنان عزیز و مقرب و مهم اند که گویا هیئت بلندپایه سیاسی اند و از مکانتی و عظمتی برخوردارند و بر خدا وارد می شوند .
یعنی خداوند متعال آنها را یک ارباب رجوع عادی به شمار نمی آورد و یا یک مهمان معمولی حساب نمیکند بلکه به عنوان “وفد” و هیئت بلند پایه آنها را می پذیرد.
مثل حجاج در سفر حج و بار یافتن نزد پروردگار ، مثل متقین و پرهیزگاران در روز محشر است که نزد پروردگار خود بار می یابند. کلمه “وفد” در قران یک بار ذکر شد وآن هم مربوط به متقین آن هم آنگاه که در محشر نزد پروردگار بار مییابند “یوم نحشر المتقین الی الرحمن وفداً ” (مریم 85)
روزی که جمع می کنیم متقین را نزد پروردگار به صورت وفد و هیئت بلند پایه.
“جوار” به معنای نزدیک و همسایگی و نیز به معنای پناه و حمایت است . این که همسایه را جوار گویند و در روایات به “حسن الجوار” سفارش شد شاید به همین خاطر باشد که آنان هم نزدیک هم اند و هم در حمایت و پناه یکدیگرند .
حاجی جوار خداوند است یعنی در پناه و حمایت پروردگار است . هر چند حاجی مثل دیگران همواره نزدیک خداست و خداوند از کسی دور نیست و به همه نزدیک بل خیلی نزدیک است ” وَ نَحنُ اَقرَبُ اِلَیهِ مِن حَبلِ الوَریدِ” (ق 16) حتی از رگ قلب آدم به آدم نزدیک تر است ؛ اما در سفر حج قُرب حاجی به خدا نوع دیگر است یعنی تحت الحمایه ویژه بودن و مورد عنایت خاص قرار گرفتن و از لطف ویژه برخوردار شدن ا ست و خود حاجی هم از نظر روحی چنان به خداوند نزدیک است که در طول عمرش شاید اینگونه به خدا نزدیک نبود و احساس نزدیکی نمی نمود .
حاصل آنکه حاجی در این سفر جوار و قرب و نزدیک خداوند متعال است آنگونه که مهمان نزدیک صاحب خانه و وفد نزد سلطان است.
امام مجتبی علیه السلام فرمود سه نفر در جوار خداوند متعال اند که یکی شان: ” رَجُلٌ خَرَجَ حاجّاً اَو مُعتَمِراً لایَخرُجُ اِلّا ِللهِ تَعالی” ( الحج والعمره فی الکتاب والسنه صفحه ۱۵۹ )
مردی که به خاطر حج یا عمره از خانه خود خارج شود و در این خروج و سفر جز خداوند متعال را قصد نکند .حاصل آنکه حاجی در سفر حج مهمان خداست و وفد سلطان عالم است و در جوار و پناه پروردگار جهانیان است و از لطف و عنایت ویژه الهی برخوردار است .
در عرف ما انسانها کسی که مهمان کسی می شود صاحب خانه از او پذیرایی میکند ، غذا میدهد و بستر استراحت فراهم میکند مقدمات رفاه و آسایش او را آماده می کند و خلاصه از نظر جسمی وروحی چنان می کند که او آسوده باشد و نه تنها آزار جسمی و روحی نمیبیند بلکه به عکس رفاه روحی و جسمی برایش تمهید میکند.
حال حاجی که مهمان و مجاور و وَفد خدا است خداوند متعال نسبت به آسایش و رفاه او چه می کند چه نوع پذیرایی از او می نماید؟
قطعاً خداوند متعال از نظر روحی و روانی آرامش ویژه به او میدهد و حتی اعلام میکند که او غم اهل و عیال نداشته باشد ؛ چرا که می فرماید: آنها در پناه من هستند و من در غیاب تو مواظب آنها هستم و جایگزین شما در خانهام و از آن ها مواظبت می کنم.
و فرشتگان را به استقبال و همراه ایشان می گمارد و به وحوش و گزندگان دستور میدهد مسیر را خلوت کنند تا باعث آزار شان نگردند و گناهان شان را می بخشد و آنان را اهل بهشت قرار می دهد و برای هر قدم شان حسنه منظور میکند و درجات متعالی در بهشت برای شان ذخیره می سازد و مقام شفاعت به آنان می دهد و پاداش گوناگون و فراوان برای شان ثبت می نماید و آنان را در ضمان و پناه خود قرار می دهد و به زندگی شان گشایش می بخشد وحاجتشان را روا می نماید و دعای شما را مستجاب می کند .
و حتی از نظر پذیرایی و غذایی و حتی لباس و مسکن که ممکن است بسیار ساده و احیاناً سخت به شمار آید و لکن از جاذبه و شیرینی برخوردار می کند و حجاج از این سفر و از این غذا و از این مسکن لذت می برند و احساس رفاه و آسایش می کنند آری این ها و امثال اینها پذیرایی خداوند متعال از مهمان خود است.
اداء تکلیف
حج ، خود یک فریضه و یک تکلیف شرعی است . ذات حج یک واجب کفایی و با حصول شرایط ، یک واجب عینی است ؛ یعنی هیچ وقت نباید ایام حج ، کنار کعبه خالی باشد . واگر کسی واجد شرائط یافت نگردید حکومت باید کسانی را معین کند و بر آنها تکلیف نماید تا به حج بروند و اگر توشه راه نداشتند باید از بیت المال هزینه کند تا این تکلیف صورت پذیرد.
فعلاً به بحث کفایی وعینی پرداخته نمی شود بلکه سخن مربوط به انسانهایی است که واجد شرایط هستند و حج بر آنها واجب عینی است و این افراد باید با قصد ادای تکلیف ، ادای فریضه و انجام واجب به این سفر بروند.
واین افراد علی القاعده هیچ قصد دیگری را به این ضمیمه نمی کنند ؛ یعنی تمام امور حج اعم از ثبت نام ، تهیه مقدمات ، شروع سفر وانجام تمام برنامه ها چه عمره تمتع و چه حج و چه احرام و طواف و سعی و وقوف و قربانی و امثال آن محض انجام وظیفه و فقط به عنوان ادای تکلیف انجام می پذیرد و هیچ قصد دیگری جز امتثال امر الهی وجود ندارد .
البته از” اداء تکلیف” تعابیر دیگری همچون امتثال امر ، اطاعت فرمان الهی و انجام فریضه واجب شد که همه حاوی یک مضمون هستند و آن اطاعت محض از دستور خداوند متعال است.
از بزرگان دین سفارش شد که حج باید با اخلاص انجام شود . اخلاص یعنی آنکه در انجام حج هدفی جز انجام دستور الهی نباشد اهدافی همچون حاجات دنیایی و تجارت و کاسبی و یا ریا و خودنمایی و احیاناً تفریح و گردش وتفرج با آن قاطی نگردد و اهداف حاشیهای با آن ممزوج نشود.
هرچند ذات سفرحج که برای فرمان حق تعالی صورت می پذیرد فوائدی از این دست خواهد داشت ؛ یعنی خداوند متعال برای حاجی گشایش زندگی فراهم خواهد بود وحوائج وخواسته هایی از قبیل شفاء بیماری ، مهمات دنیایی و امثال آن هم حل خواهد شد.
چرا که خداوند مهربان و کریم به مهمانان خود عنایت خواهد داشت و آنان را با حاجتی روا بدرقه خواهد کرد اما خود حاجی نباید حج خود را برای این امور انجام دهد بل باید محض انجام دستور خدا انجام دهد و غیرآن را منظور نداشته باشد.
تجارت از بازار آخرت
حج بازار است اما نه از نوع بازار مادی دنیایی بلکه از نوع بازار معنوی و آخرتی . لذا تعبیر به بازار آخرت شده چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود :
” اَلحَجُّ وَ العُمرَهُ سُوقانِ مِن اَسواقِ الأخِرَهِ ” (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص 161 )
حج و عمره دو بازاراز بازارهای آخرت اند.
بازار اصولاً کانون دادو ستد است ، چیزی داده می شود و چیزی گرفته می شود . ودر بازار بایع و مشتری و فروشنده و خریدار و همچنین کالای مورد خرید و فروش مطرح است.
در بازار کاسبی و تجارت مطرح است و سود و زیان موضوع بازار است. امام امیرالمومنین علیه السلام هم از حج تعبیر به “متجر” نمودند یعنی محل تجارت و کاسبی و فرمودند:
“… یُحرِزُونَ الاَرباحَ فی مَتجَرِعِبادَتِهِ” ( نهج البلاغه خطبه اول و وسائل ج5 ص10 )
و در تجارت گاه عبادت سودهای را به دست می آورند.
بازارکه کانون مبادله کالاها است باید بدانیم حاجی چه چیزی می دهد وچه چیزی دریافت می کند . آن چه که حاجی در این بازار می دهد عبارتند از خستگی ، تحمل دوری راه ، هزینه مال، دوری از وطن ودوری از اهل وعیال.
امام رضا علیه السلام در یک عبارتی فرمودند:
“مَعَ ما فیهِ مین اِخراجِ الاُموالِ وَتَعَبِ الاَبدانِ وَالاِشتِغالِ عَنِ الاَهلِ وَالوَلَدِ وَحَظرِ النَّفسِ عَنِ اللَّذّات شاخِصاً فِی الحَرِّ وَالبَردِ” (وسائل ج5 ص10 )
با سختی و فشار و رنج هایی که در آن هست مانند هزینه اموال ، رنج بدن ، دوری از زن و فرزند ، منع خود از لذت ها به ویژه در گرما و سرما .
پس حاجی در این بازار این امور را پرداخت و در مقابل امور زیر را می خرد مانند: قرب به خدا ، غفران الهی ، جنت رضوان ، سلامت بدن ، گشایش روزی ، اصلاح و آبادانی ایمان ، تامین هزینه زندگی ، درجات و مقامات بهشتی ، آرامش روح ، روح بی نیازی از دیگران و بسیاری مانند آن از مظاهر دنیا و آخرت .
آری حج بازار وسوق خوبی است برای تاجران عرصه ایمان وآنهایی که اهل معامله با خدایند و تجارت به معنای واقعی کلمه را رقم می زنند.
تقویت روحیه تعبد و تواضع
مومن باید خداوند در دل او بزرگ باشد و وقتی می گوید ” الله اکبر” این سخن از عمق قلب او برخیزد واز همه وجود او ناشی شود . ” الله اکبر” زبان حال و زبان قال همه وجود و همه اعضاء و جوارح او و حاکم بر روح و روان او باشد.
“الله اکبر” در تمام عرصه های زندگی او حاکم باشد ، در سختی ها ، در راحتی ها ، در فقرها ، در غناها ، در جنگها ، در صلحها ،دراوج قدرت ها ، درحضیض و خواری ها و خلاصه تکبیر در تمام حالات زندگی او حکمرانی کند و واقعاً چیزی در تمام عرصه های زندگی اش بالاتر از الله اکبر نباشد.
به تعبیر حضرت علی علیه السلام :
عَظُمَ الخالِقُ فی َانفُسِهِم وَصَغُرَ مادونَهُ فی اَعیُنِهِم (نهج البلاغه خطبه 193 )
خداوند خالق جان شان بزرگ است و غیر خدا نه در جان آن بلکه در چشمشان حقیر و کوچک و ناچیز آید.
مومن زمانی میتواند یک ایمان قوی و دیانت محکم داشته باشد و در تمام فراز و نشیب زندگی مستحکم باشد که “الله” در جان او و در زندگی او بزرگ باشد و همواره در برابر خداوند متعال حس کوچکی و تواضع نماید و خود را در مقابل عظمت وکبریایی خداوند ناچیز و حقیر به شمارد .که اگر چنین کند و چنین باشد دنیا با همه کبکبه و دبدبه اش برابر چشمش حقیر و ناچیز است .
کسی نمی تواند به او زور بگوید و کسی نمی تواند او را خوار و حقیر نماید .
مراسم حج و فریضه مبارکه حج این هنر را دارد که عظمت خدا را در دل حاجی بزرگ کند و دل او را مقابل خداوند متعال متواضع نماید.
امام علی علیه السلام همین معنا را در نهج البلاغه اشاره کرد و فرمود :
جَعَلَهُ سُبحانَهُ عَلامَهً لِتَواضُعِهِم لِعَظَمَتِهِ وَاِذعانِهِم لِعِزَّتِهِ . (نهج البلاغه خطبه 1 )
خداوند متعال حج و زیارت خانه خودش را نشان تواضع مردم مقابل عظمت خود و اظهار و اعلام شان به عزت و شکوه خداوند قرار داده است ؛ یعنی حج از سویی عظمت و عزت و کبریایی خداوند متعال را در دل مومن بزرگ می کند و از سویی تواضع آنان و اعتراف شان به عزت و شکوه خدا را در دل شان نهادینه می نماید و این همان چیزی است که مومنین را به اوج می رساند .
گشایش زندگی
از منافع حج گشایش زندگی است یعنی با انجام حج چرخه زندگی روان و آسان می شود و گره از زندگی برداشته می شود ، مشکلات سنگین مالی رفع می گردد و به اصطلاح حاجی به “چه کنم چه کنم” نمی افتد ودر معیشت خود “مات” نمی گردد.
حج از اموری است که هزینه بردار است ؛ هم سفرش و هم بعد از سفر و هم هدایا و سوغاتی که نوعا تهیه می گردد و امثال آن که هزینه متعلق به حج را افزایش می دهد . از این رو اشخاص در تصمیم به حج دچار تردید بل دچار ترس می شوند که آیا از عهده هزینه بر می آیند یا نه ؟
از این رو است که در منابع دینی وارد شده حج نه تنها باعث فشار زندگی نمی شود بلکه باعث گشایش زندگی هم می گردد.
امام سجاد علیه السلام در برشماری منافع حج می فرماید:
حُجُّوا وَاعتَمِرُوا تَصِحُّ اَبدانُکُم وَتَتَّسِع اَرزاقُکُم وَتُکفَوا مَؤناتِ عِیالِکُم. (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص 165 )
حج و عمره انجام دهید که اگر چنین کنید بدن های شما سالم می ماند روزی شما توسعه می یابد و هزینه های عیال شما تامین می گردد .
و نه تنها ارزاق توسعه می یابد بل حاجی به غنی و بی نیازی می رسد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود :
حُجُّوا تَستَغنَوا. (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص 164 )
حج انجام دهید بی نیاز خواهید شد.و یا فرمود : حُجُّوا لَن تَفتَقِرُوا (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص 164 ) حج انجام دهید هرگز فقیر نخواهید شد و به تعبیر امام صادق علیه السلام : اَلحاجُّ لایُملِقُ اَبَدًا (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص 164 ) حاجی هیچ وقت مفلس وتهیدست نمی شود و نه تنها حج باعث فقر نمی گردد بلکه به عکس اگر کسی با خوف اینکه نکند فقیر شود به حج نرود فقیر خواهد شد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
مَعاشرَ النّاسِ حُجُّوا البَیتَ فَما وَرَدَهُ اَهلُ بَیتٍ اِلَّا استَغنَوا وَلا تَخَلَّفُوا عَنهُ اِلَّا افتَقَرُوا (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص 164 ) ای گروه مردم به زیارت بیت الله بروید و حج انجام دهید . که هیچ خانوادهای به زیارت بیت الله نرفت جزآنکه بینیاز شد و هیچ خانوادهای از ترس فقر از رفتن انصراف نداد جزاینکه فقیر شد.
حاصل آنکه حج مایه گشایش زندگی و بسط ارزاق است و نه تنها حاجی فقیر نخواهد شد بلکه غنی گردیده و مال فراوان خواهد یافت .یادآور می شود که حج نباید به قصد گشایش زندگی باشد بلکه باید به قصد قربت به نیت خدایی انجام شود که از آثار آن گشایش زندگی است.
حتی می توان این معنا را تعمیم داد و به حکومت هم توسعه بخشید. یعنی اگرحکومتی که در صدد اقامه حج است وتمهیدات رفتن به حج را فراهم می کند رزق و روزی آن و معیشت مردم آن توسعه می یابد و گشایش پیدا میکند چرا که حج همانگونه که روزی فرد را اضافه می کند توضیح حکومت و هم توسعه می دهد.
اصلاح معیشت مردم
از منافع حج اصلاح معیشت ورونق زندگی مردماست . امام سجاد علیه السلام می فرمود :
حُجُّوا وَاعتَمِرُوا تَصِحُّ اَبدانُکُم وَتَتَّسِع اَرزاقُکُم وَیُصلِح ایمانُکُم وَتُکفَؤ مَؤُنَهَ النّاسِ وَمَؤُنَهَ عِیالِکُم ( وسائل ج5 ص 9 حدیث20 ) حج وعمره انجام دهید که اگر چنین کنید بدن های شما سالم می ماند ، روزی شما گشایش می یابد ، ایمان شما اصلاح می گردد ، هزینه مردم و هزینه عیال شما تامین می شود.
یک زندگی سعادتمند و سالم همین است که بدن سالم باشد و بیماری نداشته باشد ، گردش زندگی و امکانات معیشتی روان و آسان باشد و از نظر فکری و نظری باور سالم و صالح داشته باشد و نیز جامعهای که در آن زندگی می کند و همچنین عیال او زندگیشان تامین است و از نظر مایحتاج کفایت لازم را دارند.
و اینهمه را حج تضمین می کند. آیا این کم چیزی است ؟این یعنی زندگی سالم و زندگی آمیخته با خوشبختی یک نکته باید اضافه شود و آن تامین مایحتاج زندگی مردم است ؛ یعنی جامعهای که تن به حج می دهد و فریضه حج را با همه توان انجام می دهد د ودر ایام حج نمی گذارد که مراسم حج خالی بماند نه تنها زندگی حجاج شان تامین هست بل زندگی آحاد جامعه و مردم هم تأمین است .
و به عبارتی جامعه حج گزار زندگی روان و آسان خواهد داشت و برکت حج همه جا را آباد خواهد کرد و روند زندگی جامعه را بهبود بخشیده و آن را شکوفا خواهد نمود دقیقا نقطه مقابل آنهایی که فکر می کنند اگر به تجارت به پردازند و به حج نروند زندگی شان رونق خواهد یافت. نه این چنین نیست بلکه رونق زندگی در رفتن به حج است .
حج و روای حاجت
از منافع شخصی که می شود برای حج برشمرد “روا شدن حاجت” است . غالباً بلکه همه حجاج که به حج می روند دارای حاجت هستند حاجت خود یا عیال وخویشان و هر کس دیگری که سفارش می کنند والتماس دعا دارند .کم می توان حاجی را پیدا کرد که حامل حاجتی نباشد به ویژه که سفر سفرحج است وحاجی مهمان خدااست ومظان استجابت دعا هم در مسیرحج فراوان .
از این رو موضوع حاجت و روا شدن حاجت و طرح مسئلت و طرح خواسته در این سفر موضوع بسیار جدی است آن گونه که از احادیث استفاده می شود حج بستر بسیار خوبی است تا حاجتی مطرح شود و خداوند متعال آن را اجابت فرماید .در نقلی از امام صادق علیه السلام آمده است که حضرت فرمود تا شش هزار حاجت در این سفر حج براورده می شود به ویژه در گذر انجام طواف و نماز طواف و سعی بین صفا و مروه . فرقی نمی کند که حاجت دنیایی باشد و یا حاجت آخرتی. حضرت فرمود:
وَ قُضِیَ لَهُ سِتَّهُ آلافِ حاجَهٍ لِلدُّنیا وَکَذا وَادَّخَرَلَهُ لِلاخِرَهِ کَذا. (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص 151 )
خداوند متعال ۶ هزار حاجت دنیا و همچنین ۶۰۰۰ حاجت مربوط به آخرت را برآورده می کند .
حاصل آنکه حاجت روایی از جمله منافع این سفر است . و چه فراوان حاجاتی که سالها بر آن گذشت وبرآورده نگردید اما در این سفر برآورده می گردد ودر تاریخ مصادیق فراوانی ازز حاجات رواشده ذکر گردیده و کتاب هایی پیرامون این حاجت های رواشده نوشته شده و به یادگار مانده است .
حج و آمرزش گناه
قطعاً از منافع حج اموزش گناه است. ممکن است این آمرزش پس از حرکت و پیش از شروع حج انجام شود و یا ممکن است این آمرزش هنگام عمل حج و یا پس از اتمام حج صورت پذیرد اما در هر صورت حاجی در حج آمرزیده می شود و گناهش بخشیده می گردد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
حُجُّوا فَاِنَّ الحَجَّ یَغسِلُ الذُّنُوبَ کَما یَغسِلُ الماءَ الدَّرَنَ . (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص 162 ) حج انجام دهید چرا که حج گناه را می شوید آنگونه که آب چرک و آلودگی را . البته حج گناه را پاک می کند به شرط آن که برای خداوند متعال انجام شود و با ریا و خودنمایی و تکبر آلوده نگردد. امام صادق علیه السلام به این شرط تصریح نموده وفرمود:
مَن حَجَّ یُریدُ بِهِ اللهُ وَلا یُریدُ بِهِ رِیاءاً وَلا سُمعَهً غََفَرَ اللهُ لَهُ اَلبَتـَّهَ. (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص 164 )
هر کس حج انجام دهد در حالی که قصد ریا وسُمعه ندارد قطعا مشمول غفران و آمرزش خداوند متعال است و در روایات آمده که گناهان حاجی چنان آمرزیده میشود که گویا تازه از مادر متولد شده است.
آمرزش گناه سود بزرگ و کلانی است که نصیب حاجی می شود چرا که می دانیم آموزش گناه از کسی جز خداوند غفار بر نمی آید و گناه خسارت بزرگی این است که انسان به آن دچار می شود و تاثیر بسیار منفی در زندگی دنیایی و آخرتی دارد و در واقع بار سنگین است که حمل آن بسیار دشوار است و حج فرصت خوبی است که این بار از دوش انسان گرفته شود و آلودگی گناه از صفحه دل او پاک گردد و انسان از هر نوع آلودگی گناه و معصیت پاک شود .
و این منفعت بزرگ و کم نظیر است . امام صادق علیه السلام خطاب به ابوالورد ذیل آیه” لیشهدوا منافع لهم” فرمود : اِنَّهُ لا یَشهَدُهااَحَدٌ اِلّا نَفَعَهُ اللهُ اَمّا اَنتُم فَتَرجِعُونَ مَغفُوراً لَکُم وَ اَمّا غَیرُکُم فَیَحفَظُونَ فی اَهالیهِم وَاَموالِهِم . (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص 135 ) کسی نیست که کنار کعبه برای حج حاضر شود جز اینکه خداوند سودی به او می رساند اما شما که اهل ولایت هستید برمی گردید در حالی که آمرزیده شدید. اما غیر شما که ولایت را قبول ندارند آن ها هم سود می برند و آن این است که خداوند اهل و اموالشان را حفظ میکند . منظور این است که غفران ذنوب در این روایت از منافع شمرده شد.
حج و محو سیئات و ثبت حسنات
حج همچنان که باعث آمرزش گناهان است همچنین موجب محو” سیئات” هم هست . سیئه یعنی بدی ، خطا ، قبیح وکار زشت .سیئه اعم ازمعصیت وذنب وامثال آن است ؛ یعنی هر معصیتی و هر ذنبی سیئه است وچون معصیت نافرمانی مولا است پس بد و قبیح است و ذنب که همان معصیت است ، هم به خاطر عصیان و هم به خاطر عوارض بد آن سیئه است.
از این رو در روایات حج سیئه در کنار ذنب ذکر شد و گفته شد حج هم چنان که باعث غفران گناه هست باعث محو و بدی و خطا هم هست و به همین خاطر امام صادق علیه السلام نسبت به حاجی که حج انجام داد فرمود :
“… وَحُطَّ عَنهُ سِتَّةُآلافِ سَیِّئَهٍ…” (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص 151 )
ششهزار بدی از حاجی میزد و محو می گردد چنان که در جای دیگر فرمود برای هر گام حاجی یک سیئه و بدی محو و نابود می گردد.
حاصل آنکه حج علاوه بر اینکه گناه را پاک میکند بدی و سیئه را هم پاک می کند.
ثبت حسنه
حسنه یعنی کار نیک . و کار نیک آن است که عقل و یا شرع آن را بپسندد و حسن آن را تایید کند مثلاً خدمت به کسی حسنه است ، گره گشایی حسنه است ، ضامن کسی شدن حسنه است و به کسی قرض دادن حسنه است و خلاصه هر کار خیری که نسبت به کسی انجام گیرد و یا احیاناً هر کار مثبتی که صورت پذیرد حسنه است.
حال حاجی که به حج میرود آنچنان کارش ارزشمند است که حتی قدم او که در این مسیر بر میدارد حسنه به شمار می آید یعنی یک قدم یک حسنه دو قدم دو هسنه و همینطور تا آخر. در برخی روایات انجام طواف و نماز طواف و سعی بین صفا و مروه شش هزار حسنه در پی دارد و برای چنین آدمی شش هزار حسنه ثبت می شود که امام صادق علیه السلام فرمود : کَتَبَ اللهُ لَهُ سِتَّةَ آلافِ حَسَنَهٍ (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص 151 ) و در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام است که فرمود:
اِنَّ العَبدَ المُومِنَ حینَ یَخرُجُ مِن بَیتِهِ حاجّاً لا یَخطُو خُطوَهً وَلا یَخطُو بِهِ راحِلَتَهُ اِلّا کَتَبَ اللهُ لَهُ بِها حَسَنَهً (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص 150 ) بنده مومن آنگاه که از خانه خود به قصد حج خارج میشود هیچ گامی خودش ویا چهار پایش بر نمی دارد مگر آنکه مقابل آن قدم یک حسنه برایش نوشته و مرقوم می گردد.
پس حج نه تنها موجب محو سیئات وبدیها می شود بل باعث ثبت حسنات هم میگردد . این گامها در واقع از یک سو ثبت حسنات می کند واز سوئی دیگر محوسیئات.
حج و بهشت و درجات بهشتی
اینکه گفته شود کسی آمرزیده شد کافی نیست برای ورود به بهشت بلکه ورود به بهشت مقوله دومی است که باید مقدمات آن فراهم شود. مَثَل آمرزش و ورود به بهشت مثل انسان بدهکار است . انسان بدهکار به دو چیز احتیاج دارد یکی پرداخت وجهی برای تسویه بدهکاری و دوم پرداخت وجه دیگر برای امرار معاش و گذران زندگیاو .
انسان مدیونی که گرفتار است اگر فقط دَین او که داده شود و اما فکری برای گذران زندگی او نگردد باز مشکل خواهد داشت. یعنی ناچار است که مجدداً وجه قرض کند تا زندگی خود را ادامه دهد.
بخشش گناه به منزله پرداخت دین است اما اگر بخواهد وارد بهشت شود مجدداً لطف جدید و عنایت مجدد نیاز است. و حج این هنر را دارد که هم بستر آمرزش را فراهم کند و هم بستر ورود به بهشت را آماده سازد امام سجاد علیه السلام فرمود :
اَلحاجُّ مَغفُورٌلَهُ وَمَوجُوبٌ لَهُ الجَنَّهُ (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص 163 ) حاجی آمرزیده شده است و حاجی واجب الجنة و بهشتی است .
ملاحظه می شود که آمرزش یک مقوله است و ورود به بهشت مقوله دوم و نه تنها بهشت نصیب حاجی می شود بلکه خداوند متعال درجاتی هم در بهشت به حاجی عطا می کند. و حتی موضوع درجات هم مقوله اش غیر از مقوله ورود بهشت است. در حقیقت ورود به بهشت یکی از منافع حج و دریافت درجات منفعت دیگری است غیر از آن.
کسی است به نام مُشمَعِل گوید خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و حضرت فرمودند کجا بودی عرض کردم سفر حج . فرمود آیا میدانی برای حاجی چه قدر ثواب وپاداش است؟ عرض کردم نه مگر حضرتعالی یادم بدهی حضرت شروع کردنن پاداش حج را برشمردن از جمله فرمود :
” … وَرُفِعَ لَهُ سِتَّهُ آلافِ دَرَجَهٍ …” (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص151 ) خداوند به حاجی شش هزار درجه ارتقا می دهد. ودر حدیث دیگر فرمود حتی در ازاء یک قدم در حج یک درجه بر در جات حاجی اضافه می شود. خداوند متعال مقابل هر گام یک درجه به حاجی ها عطا می کند. این هم منفعت بل منافع دیگری است از ناحیه حج برای حاجی .
از جاذبه های زندگی درجات ومقامات و مراتبی است که انسان آن را به دست میآورد. گاه درجات چندین برابر خوراک و پوشاک و مسکن برای انسان لذت بخش است ، شیرین و با جاذبه است و انسان لذتی که از درجه می برد و حلاوتی که از ناحیه مقام حس می کند از هیچ چیز دیگر حس نمی کند و حاجی در حج نه تنها از منفعت غفران گناه بهره می برد و نه تنها از نعمتهای بهشت حظ می برد بل از درجات متعالی و متکثر هم بهره مند می شود.
پاداش رنج
این سفر از آن اموری است که برای تمام لحظه ها و حرکت ها و قدم ها و حتی رنج هایش ثواب و پاداش است . هر قدمی که بر می دارد یک حسنه برایش ثبت و یک گناه از او بخشیده و یک سیئه از او محوو یک درجه بر درجات او اضافه می شود. چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود:
اِنَّ العَبدَ المُؤمِنَ حینَ یَخرُجُ مِن بّیتِهِ حاجّاً لایَخطُو خُطوَهً وَلایَخطُو بِهِ راحِلَتُهُ ِالّا کَتَبَ اللهُ لَهُ بِها حَسَنَهً وَمَحی عَنهُ سَیِّئَهً وَرَفَعَ لَهُ بِها دَرَجَهً. (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص151 )
بنده مومن آنگاه که از خانه اش به خاطر حج خارج میشود گامی بر نمی دارد و یا مرکب اوگامی او را نمی برد جز آنکه خداوند متعال مقابل هر گام یک حسنه ثبت می کند و یک سیئه از او محو می نماید وهمچنین یک درجه ای بر درجاتش میافزاید .
در نقلی از پیامبر صلی الله علیه و آله آمده آنگاه که حُجاج در عرفات تجمع نمودند و عَلَم حاجت برافراشتند و زبان به درخواست گشودند خداوند به فرشتگان هفت آسمان مباهات می کند و خطاب به فرشتگان و همه ساکنان آسمان می فرماید:
اَما تَرَونَ اِلی عِبادی یَأتُونی مِن کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ شُعثاً غُبراً قَد اَنفَقُوا الاَموالَ وَاَتعَبُوا الاَبدانَ؟ فَوَعِزَّتی وَجَلالی لَأهَبَنَّ مُسیئَهُم بِمُحسِنِهِم وَلَأُخرِجَنَّهُم مِنَ الذُّنُوبِ کَیَومٍ وَلَدَتهُم اُمَّهاتُهُم. (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص148 )
آیا بندگانم را نمی بینید که از راه دور مو پریشان و غبارآلود می آیند در حالی که مال خود را هزینه کردند و بدن خود را به رنج انداختند ؟ به عزت و جلالم قسم که بد شان را در قبال خوب شان می بخشم و آنان را از گناهانشان چنان بیرون میکشم که گویی تازه از مادر متولد شدند .
ملاحظه می شود که هزینه نمودن مال و خسته گی بدن و حتی آشفتگی مو و آلودگی و غبار بر اثر طی طریق هم مورد توجه قرار گرفته و در قبال آن آمرزش گناه به آنان ارزانی شد.
و یا در جای دیگرحضرت فرمود :
اَلحاجُّ فی ضِمانِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ مُقبِلاً وَمُدبِراً فَاِن اَصابَهُ فی سَفَرِهِ تَعَبٌ اَو نَصَبٌ غَفَرَ لَهُ بِذالِکَ سَیِّئاتِهِ وَکانَ لَهُ بِکُلِّ قَدَمٍ یَرفَعُهُ اَلفَ دَرَجَهٍ فِی الجَنَّهِ وَ بِکُلِّ قَطرَهٍ تُصیبُهُ مِن مَطَرٍ اَجرُ شَهیدٍ . (الحج والعمره فی الکتاب والسنه ص161 )
حاجی چه در رفت و چه در برگشت تحت ضمانت الهی است. پس اگر در سفر به رنج یا سختی و بیماری دچار شود خداوند متعال در مقابل آن رنج و سختی ، سیئات و بدی های او را می بخشد ودر قبال هر قدم که برمیدارد درجه ای در بهشت به او عطا می کند و در برابر هر قطره بارانی که به او اصابت می کند پاداش شهید دارد.
حاصل آنکه هر رنجی که حاجی در مسیر حج تحمل می کند بهره ای و پاداشی نصیب او می شود.