رفتار سیاسی حضرت فاطمه (س)
رفتار سیاسی حضرت فاطمه (س)
- اعراض و نفرین
وَاللّهِ! لا كَلَّمْتُكَ أبَداً، وَاللّهِ! لاَدْعُوَنَّ اللّهَ عَلَیْكَ فى كُلِّ صَلوه.
پس از ماجراى هجوم به خانه حضرت، خطاب به ابوبكر فرمود: به خدا سوگند، دیگر با تو سخن نخواهم گفت، سوگند به خدا، در هر نمازى تو را نفرین خواهم كرد.
( صحیح مسلم، ج 2، ص 72)
- عدم رضایت از …
وَاللّهِ! لا كَلَّمْتُكَ أبَداً، وَاللّهِ! لاَدْعُوَنَّ اللّهَ عَلَیْكَ فى كُلِّ صَلوه.
هنگامى كه ابوبكر و عمر به ملاقات حضرت آمدند فرمود: خدا و ملائكه را گواه مى گیرم كه شما مرا خشمناك كرده و آزرده اید، و مرا راضى نكردید.
( بحارالأنوار، ج 28، ص 303)
- شکایت از …
وَ لَئِنْ لَقیتُ النَبِیَّ لأشْكُوَنَّكُما إلَیْهِ.
چنانچه رسول خدا را ملاقات كنم شكایت شما دو نفر را خواهم كرد.
( بحارالأنوار، ج 28، ص 303)
- عدم رضایت از وضعیت اجتماعی
أصْبَحْتُ وَ اللهِ! عاتِقَهً لِدُنْیاكُمْ، قالِیَهً لِرِجالِكُمْ.
بعد از جریان غصب فدك و احتجاج حضرت، بعضى از زنان مهاجر و انصار به منزل حضرت آمدند و احوال وى را جویا شدند، حضرت در پاسخ فرمود: به خداوند سوگند، دنیا را آزاد كردم و هیچ علاقه اى به آن ندارم، همچنین دشمن و مخالف مردان شما خواهم بود.
( بحارالأنوار، ج 43، ص 91، ح 16)
- عدم اجازه نماز میّت بر خود به بعضی
لا تُصَلّى عَلَیَّ اُمَّهٌ نَقَضَتْ عَهْدَ اللّهِ وَ عَهْدَ أبى رَسُولِ اللّهِ فى أمیر الْمُؤمنینَ عَلیّ، وَ ظَلَمُوا لى حَقىّ، وَ أخَذُوا إرْثى، وَ خَرقُوا صَحیفَتى اللّتى كَتَبها لى أبى بِمُلْكِ فَدَك.
افرادى كه عهد خدا و پیامبر خدا را درباره امیرالمؤمنین على(علیه السلام) شكستند، و در حقّ من ظلم كرده و ارثیّه ام را گرفتند و نامه پدرم را نسبت به فدك پاره كردند، نباید بر جنازه من نماز بگذارند.
( بیت الأحزان، ص 113؛ كشف الغمّه، ج 2، ص 494)
- اعتراض به ابابکر
يا اَبابَكرُ ما أَسْرَعَ ما أَغَرْتُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتِ رَسُولِ اللَهِ ! وَ اللَهِ لاَ أُكَلِّمُ عُمَرَ حَتَّى أَلْقَى اللَهَ.
اى ابوبكر! چه زود كينه هاى پنهانى خود را عليه اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه و آله ظاهر كرديد؟
(بحار، ج 28، ص 322، 339)
- عدم تکلم با عمر
وَ اللهِ لا اُكَلِّمُ عُمَرَ حَتّى اَلقَى اللهَ.
سوگند به خدا تا زنده ام با عمر سخن نخواهم گفت.
( بحار، ج 28، ص 322، 339)
- عدم تکلم با ابابکر و عمر
وَ اللهِ لا اُكَلِّمُكُما مِن رَاسى كَلِمَةً حَتّى اَلقى رَبّى.
سوگند بخدا بعد از اين با شما دو نفر حتى يك كلمه نيز سخن نمى گويم، تا به ملاقات خدا بشتابم.
( علل الشرايع، ج 1، ص 185)
- شکایت از ابابکر و عمر
فاَشكُوَنَّكُما اِلَيهِ بِما صَنَعتُما بِهِ وَ بى وَ ارتَكَبتُما مِنّى.
و شكايت شما دو نفر را به خدا مى برم، و توضيح خواهم داد كه شما با خدا (و دين او) و با من چه كرديد و چه اعمالى را مرتكب شديد.
( علل الشرايع، ج 1، ص 185)
- نگاه سیاسی
قالت: اَتَظُنُّ یا اَبَاالْحَسَنِ اَنَّ هَذَا الرَّجُلَ وَحْدَهُ؟! وَاللّه ما هُوَ اِلاّ طَلیعَةَ قَوْمٍ لا یلْبِثُونَ اَنْ یکشَفُوا عَنْ وُجُوهِهِمْ اَقْجنِعَتُها عِنْدَ ما تَلُوحُ لَهُمُ الفُرصةَ.
ای ابوالحسن! آیا گمان می کنی [در مخالفت با غدیر،] این مرد تنهاست؟ سوگند به خدا او پیشگام قومی است که هنوز نقاب چهره هاشان فرو نیفتاده است و آن گاه که فرصت به دست آورند مخالفت خود را آشکار خواهند ساخت.
( سیره حلبی، ج3، ص308و 309 و نزهه المجالس، ج2، ص209)
- شکوه از غصب امامت
اَللهُمَّ اِلَیکَ نَشکُو فَقَد نَبِیِّکَ وَ رَسُولِکَ وَ صَفِّیکَ و ارتِدادَ اُمَّتِهِ عَلَینا، وَ مَنعَهُم اِیّانا حَقَّنَا الَّذی جَعَلتَهُ لَنا فی کِتابِکَ المُنزَلِ عَلی نَبیِّکَ المُرسَلِ.
پروردگارا! بسوی تو شکایت می کنم، اندوه از دست دادن پیامبر و فرستاده و برگزید ات را. و به تو شکایت می کنم از ارتداد امت پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم و این که حق ما را از ما بازداشتند، همان حق «ولایت و رهبری» را که در قرآن کریم، خود بر پیامبر اسلام نازل فرمودی.
( کتاب عوالم ج 11، ص 442 و بحارالانوار، ج 53، ص 19 و ج 43، ص 156 و 214)