حج و منافع اجتماعی
حج و منافع اجتماعی
- منافع اجتماعی
- تحکیم پیوند اجتماعی
- شناخت یکدیگر
- اصلاح اخلاق
- هدایت و تربیت انسان
- تواضع در برابر حق و حقیقت
- یار نیک
- حلم
منافع اجتماعی
از منافع این سفر امور اجتماعی است . خواه روابط اجتماعی باشد و خواه خدمات اجتماعی .
با ارتباطاتی که در این سفر اتفاق میافتد آحاد جامعه اسلامی به مشکلات خود آگاه می شوند و برنامه ریزی برای رفع آن صورت می دهند .
وحتی خود قربانی که انجام میشود میلیاردها تومن به خانه فقرا و مستمندان وارد می شود چه فراوان خانواده هایی که با هم قهر و نزاع که داشتند در این سفر به اصلاح کشیده می شوند ورضایت هم را جلب میکنند .
و چه فراوان دوستان و آشنایان و همکارانی که کدورت قلبی با هم داشتند با این سفر به آشتی کشیده میشوند و در صدد کسب رضایت بر می آیند و حتی گروهها ، طوائف و نژاد هایی از مردم در کشورها که دارای مشکل اند در این سفر وضعیتشان مطرح میشود و بر آن می شوند تا رفع مشکل گردد.
حج و تحکیم پیوند اجتماعی
اینکه اسلام همه را گرد کعبه جمع می کند ولباس واحد به قامت شان می پوشاند و همه را در زمان واحد و مکان واحد مانند عرفه ، مشعر و منا جمع میکند و برائت از مشرکین را جزو برنامه حج قرار میدهد و به اذ کار توحید در این ایام سفارش می کند بر آن است تا پیوند مسلمانها را مستحکم کند و دلها را به هم نزدیک تر نماید.
اینکه پیامبر(ص) در عرفات و منا (مسجد خیف) سخنرانی کرد ما را هدایت می کند که نباید بی تفاوت از این جمعیت گذشت بلکه باید علاوه بر برنامه های عبادی حجاج سخنرانی هم توسط امیرالحاج صورت پذیرد تا مسائل مهم مسلمین با جمعیت حج گزار در میان نهاده شود.
شناخت یکدیگر
از آثار حج شناخت حجاج از همدیگر است. همین شناخت مشکلات یکدیگر و نقاط مثبت یکدیگر و اوضاع و احوال فرهنگی و اقتصادی همدیگر در بلاد . یعنی وقتی حجاج در حج با همدیگر ملاقات می کنند و مذاکره می نمایند و از احوال هم پرسجو می کنند ، در سایه ملاقاتها و دیدارها و مذاکرات و پرسجو و حشرو نشر با هم اوضاع زندگیشان اعم از عبادی ، اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی وو … روشن می شود.
و اگر همین مذاکرات پیگیری شود و مسئولین با تشکیل جلسات و همایش ها و کنگره ها طرح ها و پیشنهادهای سازنده ارائه دهند و با تشکیل گروههای پیگیری مشکلات را تعقیب نمایند این تعارف و معارفه ها نتیجه خواهد داد و سامان خوبی خواهد یافت.
این یک نگاه و یک نظر است اما من فکر میکنم مقصود از این تعارف تعارف حقیقی یکدیگر است برای رفع سوء تفاهمات . تعارف یعنی تفاهم و تفاهم یعنی فهم حقیقی و واقعی هم . و رفع بدفهمی ها و بدگمانی ها و توهمات.
متاسفانه مذاهب اسلامی نسبت به یکدیگر بدفهمی و کج فهمی ها و بدگمانی ها دارند که این بد فهمی ها و بدگمانی ها موجب فاصله از هم شده و باعث زیان و علیه هم گردیده است به گونهای که هر کدام دیگری را تعییب و تنقیص میکند و تا پای کفر علیه هم میزنند و همدیگر را بر نمی تابند.
اما وقتی با هم دیدار داشته باشند ، مذاکره کنند ، ملاقات نمایند و هویت واقعی همدیگر را درک کنند خواهند دانست که آنقدر نقاط اختلافی ندارند وآن مقدار نقاط اختلافی موجود آن قدر سنگین نیست که علیه هم قیام کنند و مقابل یکدیگر بایستند وصف آرایی نموده و تحمل دیدن هم را نداشته باشند.
پس تعارف یعنی تفاهم و تفاهم یعنی فهم راست و درست از یکدیگر که همه مذاهب نقاط مشترک بسیار قوی دارند و اگر همان را عمل کنند دیگر نوبت به نقاط اختلاف فرعی و جزئی نمی رسد .
در این صورت است که به کمک هم می شتابند و به اتحاد انسجام بیشتر خود می پردازند.
مثلاً خدایشان واحد ، پیامبرشان واحد ، کتاب شان واحد ، قبله شان واحد ، وهمه شان معتقد به نماز ، روزه ، زکات امر به معروف و نهی از منکر و معتقد به اخلاق حسنه و معتقد به اتحاد و انسجام و خلاصه در اصول متفق و در بسیاری از فروع ایضا متفق که این همه اگر به آن پرداخته شود اساساً موارد اختلاف جزئی فراموش خواهد شد .و می توانند به سرمایه های کلان کشورهای اسلامی به پردازند و با این همه سرمایه های انسانی و منابع اقتصادی با سرمایه های کلان فرهنگی میتوان انسجام خوبی به مسلمانان داد و قدرت و ثروت و شکوه اسلام و مسلمین را به نمایش گذاشت.
امام صادق علیه السلام در جواب سوال فلسفه و علت حج جواب مبسوطی داده و از جمله فرمود:
فَجَعَلَ فیهِ الاِجتِماعَ مِنَ المَشرِقِ وَ المَغرِبِ لِیَتَعارَفُوا. (علل الشرایع صفحه ۴۰۵ حدیث ۶ وکتاب الحج والعمرة فی الکتاب و السنه صفحه ۱۳۷ ) خداوند متعال در جریان حج جمعیت شرق و غرب را گردهم می آورد تا همدیگر را بشناسند و نسبت به هم فهم خوب پیدا کنند .
شهید علامه مطهری رضوان الله تعالی علیه در کتاب “حج” سه تا درس را به این موضوع اختصاص داده که شایسته است مراجعه شود.
اصلاح اخلاق
امام باقر علیه السلام فرمود:
ما یَعبَؤُ بِمَن یَؤُمُّ هذَا البَیتَ اِذا لَم یَکُن فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ : وَرَعٌ یَحجُزُهُ عَن مَعاصِی اللهِ وَحِلمٌ یَملِکُ بِهِ غَضَبَهُ وَحُسنُ الصَّحابَهِ لِمَن صَحِبَهُ ( خصال ج1 ص97 بحار ج96 ص121 وسائل ج8 ص404 ) از حکمت های حج تحصیل منافع شخصی است یعنی حج علاوه بر منافع سیاسی و اجتماعی منافع شخصی فراوانی خواهد داشت ؛ از جمله آمرزش گناه ، ثبت حسنات ، محو سیئات ، اعطاء درجات بهشتی ، روا شدن حاجات و و…
و از جمله منافع ، مسائل رفتاری و تقویت حالات و روحیات معنوی است که در این حدیث به سه عنوان آن اشاره شد یکی ورع دومی حلم و سومی رفتار نیک.
ورع
ورع روحیه ئی است در انسان که او را از ارتکاب گناه و معصیت بازمیدارد.
در جریان زندگی گاه عواملی از بیرون ، انسان را از کارهای زیانبار منع می کند مثل والدین ، مثل معلم ، مثل پزشک و مثل آدم های مصلح و خیرخواه و گاه از درون خود آدم عاملی است که او را از امور بد و زیانبار منع می نماید.
و این عاملی که از درون ، آدم را منع می کند آن را ورع گویند . ورع یعنی مانع ، حاجز، کنترلکننده برحذر دارنده. ورع مانعی است از درون خود آدم و سرشت انسان که به او ندا می دهد که این کار را نکن.
پس هر آنچه از درون خود آدم مانع آدم از کار بد و کارمضرر و زیان با شود ورع نام دارد.
حضرت امیرالمومنین علیه السلام از ورع تعبیر به اجتناب می کند و می فرماید: اَلوَرَعُ اِجتِنابٌ. (غررالحکم جلد ۱ صفحه ۳۲ وآثار الصادقین جلد ۲۵ صفحه ۳۳۵ ) ورع همان اجتناب است .
مقابل ورع حرص و شهوت و رغبت و میل به گناه و معصیت است . در واقع دو روحیه مقابل هم یکی روحیه ورع و دیگری روحیه شهوت و میل . روح شهوت دستور به انجام کار بد می دهد و روح ورع منع می کند و این دو همواره در مقابله و منازعه یکدیگرند . گاهی شهوت بر ورع چیره میشود و انسان را به معصیت وامی دارد وگاه به عکس ورعلب میشود و انسان را از گناه باز می دارد . گاه شهوت در درون آدم قدرتمند می شود و مسلط می گردد به نحوی که در درون نهادینه میگردد و گاه به عکس و اقتدار می یابد ورع اقتدار می یابد و بر شهوت قهر و غلبه پیدا میکند به گونهای که در جان آدم نهادینه شده و حاکم می گردد در این صورت است که انسان میتواند هم واجبات خود را انجام دهد و هم از محرمات برحذر گردد.
وقتی روح ورع حاکم شد انسان نه تنها از محرمات و معاصی و گناهان بر حذر می شود حتی از شبهات گناه و شبهات حرام هم باز م ایستد .
امام امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: اَلوَرِعُ الَّذی یَقِفُ عِندَ الشُّبهَهِ . ( آثار ال ج25صادقین صفحه ۳۳۳)
انسان با ورع کسی است که هنگام مواجهه با امور شبهه ناک باز می ایستد و آن را مرتکب نمی شود .
حاصل آنکه انسان در زندگی به ویژه حاجی در مسیر حج و پس از حج باید از روح ورع برخوردار باشد و اگر حاجی از ورع برخوردار نباشد آن همه اعمالی که برای سازندگی خود انجام می دهد در مسیر حد سودی به حال او نخواهد داشت چون حاجی با اعمال مستحبات و واجبات در حج میرود تا به سلامت تقوا و دین خود کمک کند اما از آن طرف با ارتکاب گناه و فقدان ورع آن را بی نتیجه می کند .مثل کسی که پشمی را بریسد و با اقدام دیگری آن را رشته کند یا دیواری را به چیند و آنگاه با لگدی آن را بریزد .
تربیت انسان
خداوند که انسان را خلق نمود برای کمال او اقدامات هدایتی و تربیتی هم انجام داد از جمله پیامبر و کتاب فرستاد و برنامههای تربیتی از جمله فرائض و نوافل عبادی چه فردی و چه اجتماعی به چه سلبی و چه ایجابی و از جمله عبادات مالی مثل صدقات ،ذکوات ، کفارات و انفاق های فی سبیل الله و نظارت های اجتماعی از قبیل امر به معروف و نهی از منکر و مقررات و سازمانهای تعزیراتی و امثال آن قرار داد تا انسان در سایه این عوامل و مشابه آن راه کمال را طی کند و به مقصد برسد .
ازجمله برنامههای مهم هدایتی وتربیتی انسان همین موضوع حج است . حج هم حاوی هدایت است و هم تربیت و انسان با حج هم دانش و معلومات او زیاد می شود و هم شئون پرورشی و تربیتی او افزایش می یابد . پس حج را باید در سلسله برنامههای هدایتی منظور نمود و گفت که حج برای هدایت و تربیت انسان تشریع شد.
حال اگر این حج با این همه عظمتش کنار گذاشته شود و از آن استفاده نگردد و عبارتی اگر حج گردد ترک گردد هدایت انسان ناقص می ماند وآن هدفی که برای کمال انسان پیشبینی شده به آن نخواهد رسید.
شاید به همین خاطر باشد که ترک حج ترک شریعت به حساب آمده است.
از امام صادق علیه السلام درباره تاجر تارک حج پرسیده شد فرمود: … لَیسَ لَهُ عُذرٌ فَاِن ماتَ فَقَد تَرَکَ شَریعَهً مِن شَرایِعِ الاِسلامِ. ( آثار الصادقین ج3 ص96 ) تاجری که بدون عذر حج را ترک نمود شریعتی از شرایع اسلام را ترک کرده است .
تواضع برابر حق و حقیقت
از آثار حج تواضع در مقابل خدای متعال و پاک نمودن تکبر از دل است . حج گذار مقابل خداوند متعال خضوع وخشوع و تزلل نشان می دهد وکمترین استنکاف ، استکبار و سرسنگینی برابر پروردگار عالم نشان نمی دهد بل همواره رام ، تسلیم و مطیع محض است.
امام علی علیه السلام فرمود: وَلکِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَختَـبِرُعَبیدَهُ بِاَنواعِ الشَّدائِدِ وَ یَتَعَبَّدُهُم بِاَلوانِ المَجاهِدِ وَ یَبتَلیهِم بِضُروبِ المَکارِهِ اِخراجاً لِلتَّکَبُّرِمِن قُلُوبِهِم وَاِسکاناً لِلتَّذلُّلِ فی اَنفُسِهِم وَلِیَجعَل ذالِکَ اَبواباً فُتُحاً اِلی فَضلِهِ وَ اَسباباً ذُلَلاً لِعَفوِهِ . ( نهج البلاغه خطبه ۱۹۲)
خداوند متعال بندگان خود را با انواع سختی ها می آزماید و آنان را با مجاهدت های رنگارنگ و گوناگون مبتلا می سازد و به اقسامی از ناخوشایندی ها آنان را گرفتار می کند تا تکبر را از قلو ب شان بیرون کند و تزلل و خشوع و اخلاص را در جانشان مستقر سازد تا همین امور هر کدام بابی به فضل پروردگار گشایند و اسباب مناسبی برای دریافت عفو پروردگار گردند.
آری از منافع شخصی حج تطهیر قلب از استکبار و آراستن آن به خشوع و تزلل در برابر پروردگار است.
یار نیک
این موضوع به روابط اجتماعی اشاره دارد. یعنی با دیگران و با همسفران یار نیک بودند و رفیق خوب به شمار آمد. در زندگی چارهای جز همزیستی و معاشرت نیست به ویژه در مسافرت که حتی سفارش شد تنها مسافرت نکنید به ویژه سفر حج که به ناچاردسته جمعی بوده و زندگی اشتراکی خواهند داشت .
در اینصورت ضروریست همسفران معاشرتی نیک داشته باشند و رفیق خوب برای هم باشند. به همسفر رفیق هم گویند و رفیق یعنی مهربان و کسی که از سررفق و مهر و محبت با دیگری برخورد میکند.
بنابراین باید به هم کمک کنند و بد اخلاقی دیگری را تحمل نمایند به خود نسبت به دیگران رفتار نیک و خوی خوش و چهره شاد نشان دهند. به همین خاطر است که سفارش شده در سفر از رفیق مهربان و همسفر رفیق استفاده کنید واز این رو است که سفارش شد پیش از سفر بررسی کنید که همسفر شما کیست تا نکند همسفر سختگیر و ناملایم نصیب شود.
امیرالمومنین علیه السلام می فرمود: سَل عَنِ الرَّفیقِ قَبلَ الطَّریقِ. (آثارالصادقین جلد ۷ صفحه ۱۳۴ )
پیش از سفر از حال همسفر جویا شوکه آیا رفیق است یا عنیف ؟ مهربان و شفیق است یا سخت گیر و بی ملاحظه . حاصل آنکه در سفر حج و حتی پس از حج باید مهربان بود و در تمام حالات ، باید رِفق ، مهر ، مدارا ، شفقت و دلسوزی داشت .
سختگیر نبود ، ایجاد زحمت و مشقت نکرد ، اهل تحکم و زورگویی نبود و ملاحظه هم سفر را نموده و نسبت به آنها خشونت ، عُنف و سختگیری نداشت.
اکنون برگردیم به ترجمه تمام حدیث:
اعتنا نمیشود به کسی که قصد سفر بیت الله را دارد مگر اینکه سه خصلت را داشته باشد: یک آنکه از ورع برخوردار باشد تا از این طریق بتواند از معاصی خداوند دور شود ودیگر آنکه حلیم باشد تا بتواند جلوی طغیان غضب را بگیرد و سوم آنکه یار خوبی برای همسفر خود و همراهان باشد.
در پایان اضافه کنم اگرچه این حدیث شأن نزولش سفر حج است ولی حقیقت این است که حاجی تا نام حاجی را و عنوان حج را به همراه خود دارد چه در سفر وچه در حضر باید این سه خصلت را داشته باشد و نمی شود که حاجی باشد اما از یکی از این سه خصلت به دور باشد که در این صورت حج و حاجی بودن او زیر سوال می رود.
حلم
حلم و ورع هم خانواده اند . یعنی هردو به معنای خود داری ، کف النفس و اجتناب و پرهیزند نهایت ورع اجتناب از معصیت وگناه است اما حلم خویشتن داری از خشم و کنترل غضب است .
انسانی که دچار خشم می شود از مدار ادب وانسانیت ممکن است خارج شود وکارهای خلاف ادب ، خلاف عدل ، خلاف حق وحقیقت مرتکب شود وطغیان خشم زبان او را از مدار حق خارج سازد ودست اورا به تعدی وخیانت وا دارد و او را به هر خلاف ادب ونزاکت وانسانیت مجبور سازد .
وخلاصه انسان اگر حلیم نباشد میدان به خشم وا می گذارد وخشم انسان با کمترین حادثه یی طغیان می کند ومقابل کمترین کج رفتاری از کسی وناچیز ترین سخن نامناسب از کسی از کوره در می رود وآن می گوید که نباید بگوید وآن می کند که نباید بکند .
لذا همه انسانها به ویژه حاجی باید در گذر زندگی از حلم برخوردار باشند وقطعا حاجی به این خصلت خیلی نیازمند است چون حاجی در این سفر عظیم وپربار و پر ثواب در صدد است که اجر وپاداش خود را انباشته کند وجان خود را از هرگناه ورفتار ناشایسته پیراسته نماید اما با طغیان خشم وضعف حلم همه رشته ها ی خود را پنبه می کند .
حلم وغضب دو نیروی مقابل هم اند وتلاش می کنند تا همدیگر را از میدان بدر کنند ودرون انسان را برای حکومت خود فراهم نمایند . گاه خشم حاکم می شود وگاه حلم .وافرادی که در صدد خود سازی هستند به ویژه حجاج محترم باید در صدد شوند تا حلم را حاکم کنند وخشم را مهار کنند وآن را همواره در ضعف نگه دارند .
امام امیر المومنین (ع) فرمود : اَلحِلمُ کَظمُ الغَیظِ وَمِلکُ النَّفسِ . حلم فروخوردن خشم ومالک شدن وکنترل نمودن نفس است . (آثار الصادقین ج4 ص196)
ویا فرمود : اَلحِلمُ فِدامُ السَّفیهِ . حلم دهان بند سفیهان است .(= = =)
به هر حال اگرحلم بر عرصه جان حاکم شود بدگویی و بد زبانی می رود ، انتقامگیری می رود و عفوواغماض روی کار میآید
البته نگهداری حلم سخت است وحلیم بودن وحلیم ماندن دشوار است .اما نتیجه آن شیرین است .انسان پس از مدتی وقتی ملاحظه می کند بجای بدگویی سکوت کرده وبه جای انتقام عفو نموده خوشحال می شود واین موضوع برایش گوارا است .
پیامبر (ص) فرمود : مِرارَهُ الحِلمِ أعذَبُ مِن مِرارَهِ الاِنتِقامِ (= = ص201) تلخی حلم گواراتر ازتلخی انتقام است .آری کسیکه از حلم برخوردار است در برابر اذیت خانواده ودوستان وهمکاران واحیانا مومنین صبو راست وحتی در مقابل ظلم شان می بخشد وصرفنظر می نماید .
امام امیر المومنین (ع) فرمود : اِنَّمَا الحَلیمُ مَن اِذا اُوذِیَ صَبَرَ وَ اِذا ظُلِمَ غَفَرَ ( = = 204 ) همانا حلیم کسی است که هر گاه اذیت شد صبرمی کند وهر گاه مورد ظلم قرار می گیرد می بخشد وصرفنظر می نماید.