معنای فساد

معنای فساد
فساد مقابل صلاح چیزی است که از حد اعتدال خارج شده و انسان را به افراط وتفریط وا دارد پس هرکس از مسیرعقل ، ایمان وانسانیت که حد اعتدال بشرند خارج شود دچار فساد شده است.
بنا بر این ارتکاب محرمات وترک محرمات ، ابتلاء به گناهان کبیره وصغیره ، آلوده شدن به رزائل وخصائل زشت نفسانی چون خروج از حد اعتدالند از مصادیق فساد است .
مرحوم راغب اصفهانی در “المفرد ات” می فرماید:
الفساد خروج الشییء عن الإعتدال قلیلا کان الخروج عنه او کثیرا و یضاده الصلاح .(المفردات،ص393)
فساد که ضد آن صلاح است خارج شدن شییء از حد اعتدال است بدون فرق بین آنکه آن خروج اندک باشد یا زیاد .
درروایتی از امام باقر(ع)نقل شد که فرمود:
اَلفَسادُ اَلمَعصِیَهُ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ .
فساد همان معصیت خدا ورسول است . ( میزان الحکمه ج 10 ص 4614 )