کتاب حکیم ملا محمد هیدجی تالیف حاج آقا افشار

حکیم ملا محمدهیدجی
مقدمه
فصل اول :از زادگاه تا میعادگاه
زنجان
ابهر
هیدج
قزوین
تهران
یک تذکر مهم
قم
از دامگاه تا آرامگاه
فصل دوم : تحصیل وتدریس
چگونگی تحصیل
بر کرسی تدریس
اساتید
شاگردان
آثار حکیم
طبع لطیف
تراوش اندیشه
حکیم هیدجی و مرگ اختیاری
فصل سوم : مرام ومنش حکیم
عبادت وعبودیت
عشق به اهلبیت
تواضع وساده زیستی
زهد وبی رغبتی
توجه به مسائل سیاسی واجتماعی
مردن در کام حکیم
هیدج درنگاه حکیم هیدجی
فصل چهارم :وصیت نامه حکیم هیدجی
مقدمه
علمای شیعه برای پیشبرد اهداف متعالی خود وگسترش فرهنگ اسلام ناب در طول تاریخ نقش بسیار برجسته ای را ایفا کردند و تلاش ومجاهدت آنها در این راه مقدس به ثمر نشست و فرهنگ اسلام اصیل را که از مکتب اهل بیت می جوشد بسط و گسترش داده و به احیای ارزشهای اسلامی منجر شده است.
بنابراین نهضت علمی دانشمندان بزرگ مکتب اهل بیت علیهم السلام نتیجه مهم و گسترده داشته و آن حفظ متون و معیارهای اسلام ناب و گسترش کمی و کیفی فرهنگ اسلام برگرفته از قرآن و عترت می باشد .
یکی از دانشمندان بزرگ اسلامی که چهرهای تابناک در راه حفظ و گسترش فرهنگ اسلامی از خود برجای گذاشته عالم وارسته ” عالم عامل ، حکیم نامدار ، متکلم متأله ، فقیه متعبد ، عابد زاهد حضرت آیت الله ملا محمد هیدجی معروف به القابی همچون “حکیم زنجانی هیدجی” ، “مفتی” و “حکیم هیدجی”
میباشد که در زمره دانشورانی است با وجود کسب کمالات گوناکون علمی هیچگاه خود را بی نیاز از عبادات وبجای آوردن فرائض و نوافل ندید
و توانمندی علمی و دانشوری خود را با فضیلت اخلاق و تقوا توام ساخت ودر واقع علم و ایمان را مکمل و متمم هم نمود و به همین دلیل از دره خودیت و غرور آزاد شد وباپیمایش دامنه های دیانت خویشتن را به قله کرامت انسانی رسانید و باغواصی دراقیانوس پژوهش مروارید های معرفت را بدست آورد و جان خود را از تعلقات دنیایی و پیوستگی های فنا پذیر پیراست واز نشأه ناسوت به ملکوت راه یافت. گفته شد:
وی از افاضل علمای قرن چهاردهم است که بعد از تکمیل مقدمات وادبیات، فقه واصول وحدیث وکلام وریاضیات وفلسفه وحکمت را آموخت وآنگاه به تحصیل معقول اشتغال ورزید وعاقبت به تصفیه باطن وتدریس معقول مشغول شد. مرحوم هیدجی به دو زبان فارسی وترکی نیکو شعر می سرود.
فصل اول: از زادگاه تا میعادگاه
زنجان
استان زنجان از جمله نقاط باستانی ایران است که در سال 24 هجری توسط لشکر اسلام به فرماندهی برائ بن عازب از اصحاب رسول اکرم (ص) فتح گردید.
این ناحیه و توابعش در طول تاریخ دارای سوابق علمی و فرهنگی درخشانی بوده است و رادمرانی خردمند و آراسته از آن وحومه اش برخاسته اند.(1).
ابهر
یکی از شهرستان های مهم این استان “ابهر” است این شهر در منطقه معتدل کوهستانی در دره وسیعی در جنوب غربی زنجان و برسر راه تهران به تبریز قرار گرفته و 3275 کیلومتر مربع مساحت دارد.
از ویژگی های مهم ابهر این است که در قرن چهارم هجری جزو قلمرو علویان قرار گرفت(2).
اثیرالدین مفضل بن عمر ابهری (متوفی663 ه.ق)از دانشمندان ریاضی قرن هفتم که در رصد خانه مراغه با خواجه نصیر طوسی همکاری می کرد از اهالی این دیار است.
هیدج
در چهارده کیلومتری شمال غربی ابهر به جانب زنجان شهر”هیدج” واقع شده که اهالی آن شیعه هستند و به زبان ترکی سخن می گویند.(3)
زادگاه
در هر حال حکیم الهی و فیلسوف جهان تشیع حاج ملا محمد فرزند حاج معصوم علی از این شهر بوده ودر سال 1270 هجری قمری مطابق با 1233 هجری شمسی در این آبادی دیده به جهان گشوده و موجب شهرت آن گشت.
حکیم هیدجی دوران طفولیت خود را در خانواده ای متدین و نیکوسرشت سپری کرد و از همان اوان نوجوانی استعداد خود را در زمینه های علمی و ادبی بروز داد.
او بخش مقدماتی علوم حوزوی را در موطن خویش از آخوند ملا محمد فرا گرفت.(4)
قزوین
حکیم ملا محمد در سال 1297 و به هنگامی که 27 بهار را پشت سر نهاده بود پس از اتمام بخش مقدماتی علوم حوزوی زادگاهش را به قصد کسب مدارج علمی ترک نموده ودر قزوین اقامت گزید و در این شهر ادامه تحصیل را پی گرفت و از خرمن اندیشه سیدعلی خوئینی قزوینی صاحب حاشیه بر قوانین میرزای قمی توشه ها برچید.
او که در هیدج زندگی ساده و عاری از تکلف داشت،در قزوین ودر مدرسه حسن خان روزگار را با تنگدستی گذرانید.
وی پس از 8 سال اقامت در قزوین و تکمیل معلومات نزد استادان برجسته این شهر ، به سال 1305 هجری قمری و در حالی که 35 ساله بود به تهران عزیمت نمود تا بتواند قله های بلند مراتب علمی را طی کند وجان خود را از جام علوم آل محمد سرشار سازد.
آن عالم بزرگوار سیر تحصیلات خود را چنین شرح می دهد:
“… باری من بنده حاجی ملا محمد آغاز شباب در مدرسه واقع در قریه مزبور(هیدج) چند گاهی در قزوین به آموختن علوم رسمیه مانند نحو ، صرف، منطق و معانی وبیان اشتغال داشته و از آن پس در دارالخلافه تهران از بهشتی روان آقا میرزا حسین سبزواری که سرآمد شاگردان دانشور یگانه و آموزگار فرزانه حاج ملا هادی سبزواری (علیه رحمه الباری) بود بحری از علوم کلامیه و رسوم ریاضیه استفاضه نموده…»(6)
تذکر یک نکته مهم
برخی تراجم نویسان خاطر نشان ساخته اند که حکیم هیدجی برای تقویت آموخته های خود به عتبات عالیات رفته از محضر اساتید عراق مستفیض شده است(9).مهدی مجتهدی نوشته است:
«به عتبات عالیات مشرف گشته ،فقه اصول خوانده،در فرا گرفتن معقول رنج ها کشیده است.»(10)
شیخ آقا بزرگ تهرانی نیز از نجف رفتن وی سخن گفته است.(11) و معلم حبیب آبادی اظهار داشته است:حکیم هیدجی پس از 20 سال به تهران بازگشت(12) و شهید مطهری می نویسد:
«ملا محمد هیدجی زنجانی … سفر به عتبات برای تکمیل معلومات رفت و در آنجا نیز ضمن تحصیل علوم نقلی به تکمیل علوم عقلی پرداخت،پس از مراجعت به تهران خود حوزه درس داشت،طالبان حکمت از محضرش استفاده می کردند…»(13).
جواد محقق ذیل محمد علی مجاهد ذیل ” تذکره علمای شاعر و شعرای عالم” از آیه الله حاج ملا محمد حکیم هیدجی سخن به میان آورده و ادعا کرده است:
«این حکیم زاهد و فقیه مجاهد و عالم عامل و عارف کامل پس از مقدمات علوم اسلامی در محل تولدش برای تکمیل تحصیلات راهی عتبات شد و در آنجا ضمن تحصیل فقه و اصول و تفسیر حدیث در قرار گرفتن فلسفه و علوم عقلی نیز رنج فراوان برد وتا چهل سالگی در همان جا اقامت گزید،وقتی به ایران بازگشت در تهران ساکن شد»(14)
که در این نوشتار حتی اشاره ای به تحصیلات حکیم هیدجی در قزوین و تهران هم نشده است،هیدجی شرح حال خویش را نگاشته ولی به مسافرت به عتبات برای تحصیل اشاره نکرده است وچنین مستفاد می گردد تا آخر عمر در تهران ساکن بوده و حظ آفاقی کمتر داشته است وی می گوید:
«جز حج بیت الله الحرام و زیارت مشاهده مشرف ائمه(ع) به جایی مسافرت نکرده ام»(15)
وقطعاً اگر چنین موضوعی واقعیت داشت،آن هم تحصیل چندین ساله درنجف و مانند آن امکان نداشت از آن بگذرد زیرا در همین زندگی نامه اش که خود نوشت به پاره ای مسایل جزیی هم اشاره دارد.
تهران
مرحوم شیخ محمد حکیم هیدجی ازعلمای طهران بود که تا آخرعمرحجره ای درمدرسه منیریه متصل به قبر امام زاده سید ناصرالدین داشت وفعلا آن مدرسه به واسطه توسعه خیابان خراب شده است. مردی حکیم وعارف ومنزه ازرویه اهل غرور و مراقب بوده، ضمیری صاف ودلی روشن وفکری عالی داشته است.
تمام طلاب مدرسه منیریه می گفتند که مرحوم هیدجی هنگام شب همه طلاب را جمع کرد و نصیحت و اندرز می داد و به اخلاق دعوت می نمود و بسیار شوخی و خنده می نمود و ما در تعجب بودیم که این مرد شبها پیوسته در عبادت بود چرا امشب این قدر مزاح می کند و به عبارات نصیحت ما را مشغول می دادند، ابدا از حقیقت مرگ خبر نداشتیم .هیدجی نماز صبح خود را در اول فجر صادق خواند و سپس در حجره آرمید و پس از ساعتی حجره را باز کردند دیدند رو به قبله خوابیده و رحلت نموده است
قم وفات او در مقدمه ی دیوان اشعارش 1314 شمسی ودر ریحانۀ الادب 1339 قمری آورده اند.
و در سال 1346 وفات یافت.(36)
تاریخ فوت
زمان ارتحال این عالم جامع در معقول و منفول را آخر ماه سال ربیع الاول سال 1349 ه.ق مطابق تابستان 1314 ه.ش نوشته اند(33) شهید مطهری سال فوتش را 1339 ه.ق می داند،جنازه اش را بر حسب وصیت او به قم حمل نموددند و بعد از اقامه نماز میت توسط آیۀ الله حاج شیخ عبدالکریم جائری در قبرستان بابلان واقع در شمال شرقی بارگاه حضرت معصومه دفن نمودند وبر مرقدش گنبدی نیز ساخته اند و مادر او را در جوار قاضی سعید قمی دفن شده است(34)
فصل دوم : تحصیل وتدریس
چگونگی تحصیل
اولاً فوق العاده به تحصیل و تحقیق و مطالعه و کتاب علاقه مند بود و به آن عشق می ورزید. باید دانست که پایه و اساس نیل به قله های بلند علمی و دست یازی به مدارج والای معرفتی همین احساس و همین عشق به فراگیری و تحقیق است و هر کس از چنین ذائقهیی برخوردار بود موفق بود و این حکیم فرزانه از چنین عاطفه و عشق و چنین زائقه و احساس برخوردار بود خودش می فرماید
من مونسی گزیده ام از بهر خود مرا
یک لحظه در مفارقتش صبر و تاب نیست
خوش رو و نغزگو ادب آموز ونکته دان
هرگز نیاورد سخنی کان صواب نیست
گوینده بی زبان ، سُراینده بی صدا
رأیش به مثل فال و سوال وجواب نیست.(23)
ثانیا مطالعات و تحقیقات خود را با دقت و تامل زیاد و با استدلال و برهان و با نگاه نقد و بررسی پایه گذاری کرد و با جرأت و جسارتِ نقد سخنان بزرگان که دأب بزرگان علم است امور مطالعاتی را پی می گرفت و لذا گفته شد :
” از مختصات روحی این حکیم حالت شهامت در بررسی افکار قدمای حکمت و فلسفه است و گویی این صفت را از استادش جلوه آموخته بود و همچون وی برخی آثار معروف چون اسفار را به دید انتقاد مورد بحث قرار می داد.”(8)
ثالثا چنان تحصیل و تحقیق برایش مهم بود که عمر خود را به دو قسمت تقسیم نمود نیمی برای عبادت تا تزکیه یابد ونیمی دیگر برای تحصیل معارف تا عمق معارف حقه را تعلیم گیرد. گفته شد:
“حکیم رویه خود را تغییر می دهد،نیمی از ساعات خود را برای مطالعه کردن و نوشتن و تدریس کردن قرار می دهد و نیمی را برای تفکر و ذکر و عبادت خدای جل و عز.” 28
بر کرسی تدریس
ازسنتهای خوب و دیرینه حوزه های علمیه تدریس زمان تحصیل است و هر کس هر مرتبه از مراتب تحصیل را که طی میکند و وارد رتبه بالاتر می شود رتبه پایین تر را تدریس می کند چنانکه رتبه بالاتر و تحصیل می نماید.
و به عبارتی در حوزههای علمیه تحصیل و تدریس را توأمان ادامه میدهند و حکیم عالیمقام هید جی از این سنت گرامی برخوردار و کنار تحصیل خود به تدریس هم می پرداخت و از این رو توانسته حدود چهل سال بر کرسی تدریس تکیه زند و به تدریس و تعلیم بپردازد که حدود سی سال آن در مدرسه منیریه تهران بود.
واز سنتهای خوب حوزه های علمیه انتخاب استاد هست و هر کس هر استادی که بخواهد پای درس او حضور مییابد و تلمذ می نماید و با عشق و علاقه و با ادب و احترام و با خواست قلبی در محضر استاد زانو میزند
و به همین خاطر یعنی علاقه وافر شاگردان کرسی درس او از تنوع و تعدد برخوردار بود و در تمام سطوح تدریس می فرمود زیرا او هرگز به خواستههای علاقمندان جواب رد نمیداد و هر کس هر چه میخواست به او تدریس می کرد.
لذا به داوطلبان حکمت و فلسفه درس حکمت و عرفان و به داوطلبان فقه درس فقه آل محمد صلی الله علیه و آله و به داوطلبان اصول و منطق درس منطق و اصول و حتی به داوطلبان دروس ابتدایی و مقدماتی مانند صرف و نحو درس صرف و نحو می داد و این در جای خود یک شاهکار بود. ( که رحمت خدا بر او)
گفته شد :
“حکیم هیدجی پس از بهره مندی از محضر بزرگان حکمت و فلسفه و فقه و حدیث در مدرسه منیریه این شهر(تهران) اقامت گزید. این مکان که چندین دهه در آن تدریس می نمود از بناهای امیر نظام حاکم تهران بود که خواهرش منیرالسلطنه -همسرناصرالدین شاه- آن را تکمیل کرد و از این جهت آن را منیریه نامیده اند.
جنب مدرسه مزبور امامزاده سید ناصرالدین از اولاد حضرت امام زین العابدین (ع) جد سادات طالقان واقع شده است که حکیم هیدجی ضمن تبیین معارف عمیق در قلمرو حکمت از فضای معنوی این مکان مکین نیز نصیبی داشت.(16)
و گفته شد:
وی مدت سی سال در این مدرسه معقول تدریس نمود و خود پنج سال قبل از رحلت خویش نوشته است.
«مدت 25 سال است در مدرسه منیریه واقع در جنب سید ناصرالدین به عنوان تدریس معقول به درس وبحث با طلاب مشغولیم»(17)
وگفته شد:
حکیم هیدجی تا آخر عمر به تدریس مشغول بود و هرکس از طلاب علوم هرچه می خواست،او می پذیرفت ودرس می گفت مانند: شرح منظومه سبزواری،اسفار ملاصدرا،شفا،اشارات ابوعلی سینا وحتی دروس مقدماتی همچون صرف و نحو را بیان می کرد و از این برنامه هیچ دریغ نداشت و همه را می پذیرفت.(18)
اساتید حکیم هیدجی
1- آخوند ملا محمد در هیدج (درعلوم مقدماتی حوزه)
2- سیدعلی خوئینی قزوینی صاحب حاشیه بر قوانین میرزای قمی (درتکمیل علوم مقدماتی حوزه )
3- ميرزا ابوالحسن جلوه (در حكمت و عرفان)
4- ميرزاحسين سبزواري (درحکمت وعرفان)
یاد آوری می شود
موقعی که حکیم هیدجی به تهران رحل اقامت افکند حکیم میرزا ابوالحسن جلوه زواره ای (13314-1238ه.ق) آخرین دهه تدریس حکمت و فلسفه را در مدرسه دارالشفای تهران طی می کرد ونیز انسانی سالخورده به نظر می رسید.
حکیم هیدجی موقعیت این حوزه درسی پرفیض را مغتنم شمرد و چنین محفلی را درک کرد و مدتی در این مدرسه به تحصیل و تکمیل معارف تشیع و فنون فلسفی و عرفانی پرداخت،خودش به این اشاره مستقیم دارد:
“در محضر حکیم بارع و منألّه شامخ آقا ابوالحسن متخلص به “جلوه”( قدس سره) اخذ معارف حقه و تحصیل فنون حکیمیه کرده و سایر علوم را از فقه و اصول و حدیث از هر کدام به لیاقت و مراتب استعداد خود استفاده نموده…»(7)
شاگردان
برخی از تربیت شدگان حوزه درسی این حکیم والا مقام عبارتنداز:
1- آقا میرزا احمد آشتیانی(19)
2- آقا شیخ محمد تقی آملی
3- میرزا ابوالحسن شعرانی
4- آقا جمال نوری
5- شریعت سنگلجی
6- آقا میرزا محمد همدانی
7- آقا نورالدین شریعتمدار رفیع
8- آقا شیخ جعفر لنکرانی
9- آقا سید مرتضوی
10- حاج ملا نظرعلی هیدجی(20)
11- آخوند ملا علی همدانی(21)
12- مرحوم خرمشاهی(22)
13-
14-
15- آثار حکیم هیدجی
16- اگرچه مردان علم و حکمت آثار وجودی متعدد دارند از جمله تربیت شاگردان ، از جمله وعظ و خطابه ، از جمله ارشاد و هدایت دینی و از جمله خدمات ماندگار اجتماعی اما منظور از آثار حکیم در اینجا همان آثار قلمی استاد هیدجی است. این عالم بزرگوار با توجه به اینکه کارش نوشتن و گفتن بود بی گمان دست نوشته های فراوان داشته بود که ضعف مالی وفقد بانی چاپ آن را به تاخیر انداخت و گذر زمان نگذاشت تا به دست آیندگان برسد
حکیم هیدجی ضمن بررسی منابع تالیف شده توسط علمای سلف بر آنها حواشی و تعلیقات آموزنده و ارزنده می نگاشت و خود نیز رسالتی در موضوعات فلسفی،عرفانی،کلامی و ادبی به رشته تحریر در آورد.از آثار وی که مرغوب اهل علم و مطلوب دانشوران عرصه حکمت واقع شدهبه شرح زیر است:
1- تعليقه (حاشيهاي) بر منظومه حاجي سبزواري در حكمت و منطق (24)
2- كشكول كه در زنجان بدون تاريخ و نام به چاپ رسيده است.
3- ديوان اشعار
4- رساله دخانيه» كه مشتمل بر حرمت دخانيات به فتوي آیت الله ميرزاي شيرازي به نظم و نثر نوشته است.
5- از تألیفات حکیم هیدجی می توان «شرح منظومه سبزواری»، «کشکول»، «دیوان اشعار» (که آخرین بار توسط مرحوم دکتر هشترودی منتشر شده است) و تعلیقه بر «اسفار صدر المتألهین شیرازی» را نام برد.(37) آثار
از جمله تألیفاتم که مورد علاقه طلاب فرار گرفته، تعلیقه بر «منظومه حاجی ملا هادی سبزواری» در زمینه منطق و حکمت و مجموعه ای است منظوم به زبان فارسی و ترکی و عربی مشتمل بر حکمت و اخلاق و امثال وحکایات و مطایبات»(38)آثار
طبع لطیف
حکمت و شعر دو مقوله جدای از هم من چرا که فلسفه از مقوله عقل است و همواره در بستر عقل معنا پیدا میکند و اما شعر از مقوله حس و عاطفه است و تا حس و عاطفه تحریک نگردد شعر تحقق نمی یابد اما حکیم بزرگوارید جی هر دو مقوله را منظور کرده و در کنار حکمت شعر خود را هم جوار ساخت و در اوج حکمت اوج شعر هم دست پیدا کرد تا جایی که برخی اشعار او را همسان اشعار حافظ قلمداد می کنند.
همچنان که در حکمت اوج قله را فتح کرد در شعر هم با توجه به دست یافت دیوان اشعار او معروف که بیش از ۳۰۰۰ بیت سروده دارد که از همه مراتب شعری برخوردار و علاوه بر مفاهیم بلند محتوائی از هنر و ذوق فوق العاده شعر ای برخوردار است گفته می شود .
اشعارایشان مشتمل بر دانشنامهاي در حكمت و عرفان و قصايد و غزليات و حكايات ترجيعبند و تركيببند به زبان تركي، فارسي و عربي ميباشد. ديوان حكيم هيدجي را براي اولين بار، آقاي سيد جعفر مرتضوي به چاپ رسانيده، اشعار او بالغ بر سه هزار و پانصدو اندي ميباشد و ديوان وي را ميتوان دومين ديوان او به شمار آورد. زيرا اولين ديوان او در جبل حمرين بدست دزدان به غارت رفته است غزليات و اشعار دري بيشتر منظومههاي او را تشكيل ميدهد، به همين سبب همواره مورد انتقاد ديگران قرار ميگيرد كه چرا تركي سخن نميگويد. آدرس نوشته شود
حکیم هیدجی از دوران طفولیت ذوق شعری داشت و در نوجوانی به سرودن اشعار فارسی و ترکی پرداخت.او در سنین بالاتر که دانسته های فلسفی و اعتقادی خود را غنی نمود،شعر را به خدمت حکمت علمی و مواعظ و اندرزهای ارزنده گرفت.
او شعر و شاعری را نه تنها به عنوان حرفه ادبی بلکه همچون تلاشی ذوقی می دانست و در کنار سایر اشتغالات علمی و اجتماعی بدان می پرداخت.
نخست در اشعار«مغنی» تخلص می نمود،چنانچه در این شعر می گوید:
مغنیادل،به توبه و پند
زمطرب و می می توان کند
به گوشه غم، تا کی
به کنج محبت ، ملول تا چند(25)
حکیم هیدجی و موت اختیاری
حکیم جلوه ، استا حکیم هیدجی موت اختیاری را به عنوان دلیل بارز تجرد نفس قبول داشت و یک بار هم موت ارادی در خویش پدید آورد.(27) ولی مرحوم هیدجی منکر مرگ اختیاری بود و خَلع و لَبس اختیاری را محال می دانسته و در بحث با شاگردان انکار و رد می کرد.
شبی در حجره خود پس از بجا آوردن فریضه عشاء رو به قبله مشغول تعقیبات نماز بود که مردی روشن ضمیر وارد شد ، سلام کرد و آنگاه عصایش را در گوشه ای نهاد و گفت : جناب آخوند چه کار داری به این کارها ؟ آن مرد که صفای نفس و نورانیت دل داشت گفت: موت اختیاری.
حکیم هیدجی گفت: این وظیفه ماست ، بحث و نقد و تحلیل کار ماست ، درس می دهیم،مطالعات داریم روی این کار زحمت کشیده ایم ، بی دلیل نمی گوییم!
پیرمرد گفت:مرگ اختیاری را قبول نداری ؟
هیدجی گفت : نه
او خوابیده و گفت “انا الله وانا الیه راجعون” واز دنیا رحلت کرد و گویی هزار سال است که مرده است .
حکیم هیدجی مضطرب شد و طلاب را با خبر نمود سر انجام بنا شد خادم مدرسه تابوتی بیاورد و شبانه او را به فضای شبستان مدرسه ببرند تا فردا برای تجهیزات و استشهادات آماده شویم که ناگاه پیرمرد از جا برخاست و نشست وگفت :بسم الله الرحمن الرحیم و سپس رو به هیدجی کرده و گفت :حالا باور کردی؟
هیدجی گفت آری باور کردم اما تو امشب جانم را از هراس گرفتی !
پیرمرد گفت:آقا جان ! معرفت تنها از طریق درس خواندن به دست نمی آید،عبادت نیمه شب هم لازم دارد تعبد هم می خواهد فقط تنها بخوانید و بنویسید و بگویید و بس، مطلب به این تمام می شود؟
از همان شب حکیم روِیّه خود را تغییر می دهد و نیمی از ساعات خود را برای مطالعه کردن و نوشتن و تدریس کردن قرار می دهد و نیمی را برای تفکر و ذکر و عبادت خدای جل و عز و شبها از بستر خواب پهلو تهی می کند و خلاصه امر به جایی می رسد که باید برسد، دلش را به نور خدا منور و سرش از غیر او منزه و در هر حال انس و الفت با خدای خود داشته است.(28)
فصل سوم :مرام ومنش حکیم
عبادت وعبودیت
حکیم و فیلسوف غیر از عارف است. عرفاء علاوه بر حکمت شان از اشراق عبادت و معرفت هم برخوردارند و مقام الوهیت فروغ فروزانی و جلوه روشنی در قلب شان دارد و با خدای خود سر و سر ویژه دارند .
کسانی که راه فلسفه را طی می کنند و کسانی که راه عقل بدون اشراق را طی می کنند در کویر استدلال و برهان سرگردان و حیران میمانند اما حکیم هیدجی این عارف کامل علیرغم اینکه یک فیلسوف و حکیم بود یک عارف تمام عیار بود و عقل و عشق را توأم نمود و استدلال و اشراق را مدغم ساخت و کنار علم استدلال به اشراق و عرفان پرداخت و با عبادت فوق العاده خود را به عبودیت رساند تا جایی که وقت خود را به دو قسمت تقسیم نمود نصفی برای علم و نصفی برای عبادت به ویژه آنگاه که با پیر روشنضمیر ملاقات داشت و پیرامون موت اختیاری به مناظره پرداخت این تقسیم مشاهده می شود و اشعار آن حکیم عارف پر است از عبودیت ، خضوع و خشوع الهی و مراتب وصل و بندگی و روح تسلیم و فنا چنان که می گوید نقطه چین چند بیت شعر
شهید مطهری از تهذیب نفس و صفای نفس او سخن گفته است.(29) اهل مزاح و خوشرویی هم بود و با آخوند ملا قربانعلی زنجانی فقیه حامی مشروطه مشروعه مراوده داشت.(30)
منوچهر صدوقی سها چنین نگاشته است:
«شیخ العلماء العالمین مرحوم مغفور آخوند ملا ی همدانی (قدس سره) را شنیدم به عصر 12 خرداد 1354 ه.ش که آن بزرگوار (حکیم هیدجی) صاحب روحانیتی بود عظیم،مداوم روی قبله جلوس می فرمود و نافله شب ترک نگفتی و (کتاب) کافی(در حدیث) وامثال آن بر زیر مغنی و امثال (آن) نهادی…»(17)
عشق به اهل بیت
عشق ویژهای به اهل بیت علیهم السلام دارند به خصوص علمای شیعه از معرفت و ارادت خاص به اهل بیت برخوردارند و حکیم عزیز هیدجی از برجستگان این بر این عرصه است تجلی این عشق از آسمان اشعارش هویدا و از متون و کلمات به یادگار مانده از آن فقیه فرزانه به چشم میخورد در وصیتنامهاش آنگاه که مطابق برا هولناک ذکر میکند بلافاصله به اهل بیت را مطرح نموده و به این امید می بندد و می فرماید
” باری با این همه تجلد واظهاردلیری،به نهایت هول وترس دارم. ولی به فضل حق وشفاعت اولیای اوامیدوارم.
عَلی حُبِّهِم یا ذَالجَلالِ تَوَفَّنی
وَحَرِّم عَلَی النّیرانِ شَیبی وَکَبرَتی
وَقَولُ النَّبِیِّ المَرئُ مَعَ مَن اَحَبَّهُ
یَقوی رَجایی فی اِقالَهِ عَثرَتی
خداوندا ! مرا به محبت محمد وآل (ص) بمیران وبه سپیدی موی وکبر سن من ترحم وآتش را برای من حرام گردان. پیغمبر (ص) فرمود:هرانسانی با آن محشور می گردد که دوستش دارد واین امید مرا نیرو بخشد که خداوند از لغزش من در گذرد.”
این جملات به ویژه رباعی مذکور مراتب محبت ومودت وامید او به اهلبیت(ع) را نشان می دهد.
تواضع و ساده زیستی
علیرغم این که علم غرور و مستی می آورد و انسان را از مدار دیانت و انسانیت ممکن است خارج کند اما این حکیم فرزانه هرگز از مدار خارج نگردید و خود را در چهارچوب ادب و تواضع که اصولا مشی علما و حکماء دین است نگهداشت و علیرغم علم فراوان و آوازه بلند اجتماعی مغرورنگردید و توانست خود را در مدار نورانی ساده زیستی و تواضع حفظ نموده و منش متواضعانه را سرلوحه رفتار خود قرار دهد. سراسر زندگی او موج میزند از تواضع و ساده زیستی اقلام زندگی به جا مانده از آن بزرگوار حاکی از همین معناست و تعابیری همچون عبد جانی فانی و مسکین و امثال آن نشان از همین دارد.
و اینکه در اوج عظمت علمی و کرسی درس فلسفه و تفسیر درس ادبیات و صرف و نحو که درس مبتدی هاست را می پذیرد و از تدریس آن دریغ ندارد و به هرداوطلبی جواب مثبت میدهد آیت دیگری بر روح تواضع و ساده منشی اوست.
نقل شد که:
“حکیم هیدجی تا آخرعمربه تدریس اشتغال داشت . هرکس ازطلاب علوم دینیه هر درس میخواست اومی گفت، شرح منظومه سبزواری،اسفار مولی صدرا، شفا،اشارات وحتی دروس مقدماتی عربیت مانند جامع المقدمات را می فرمود و هیچ دریغ نداشت وبرای دروس دینیه همه را می پذیرفت.”
آری این نشان از روح متواضع وساده زیستی او دارد وهیچ وقت ودر هیچ شرائطیبرای خود پرستیژ ، ابهت وعظمت قائل نبود.
زهد وبی رغبتی به دنیا
از ویژگیهای برجسته علمای شیعه زهد بود و کم میلی و بی رغبتی به دنیا و مظاهر و جلوه های آن است بزرگان علم و حکمت هرچه که بر علم و معرفت شان اضافه می شودوهر چه که بر شخصیت علمی و اجتماعی شان افزوده می گردد به همان میزان رغبت و میل به زخارف دنیای شان کم میشود .
حکیم عالیمقام هیدجی از این شخصیت و برجسته گی برخوردار بود ودنیا با همه مظاهرش و اموال دنیا با همه دل ربایی اش و جاه و مقام اجتماعی با همه شکوه و کبریایش نتوانست او را بلغزا ند و او در اوج علم و عظمت و مکانت اجتماعی مرام زاهدانه داشت و هرگز رکون و میل به آن نشان نمی داد از این رو گفته شد:
حکیم هیدجی بعداز رحلت والدش علایق ارثی را از ملک و مواشی به برادران خود واگذار نمود و به حالت قناعت در تهران زیست و جز سفر حج و زیارت مشهد ائمه هدی (ع) مسافرت دیگری ننمود(26)او به آنچه عمل می کرد دیگران را توصیه می نمود و به هر چه می گفت عامل بود.
وگفته شد:
حکیم هیدجی از آن دسته انسانهایی بود که به دنیا به عنوان دارعبرت و مزرعه آخرت می نگریست و کوشید تا در ایام کوتاه زندگی دنیوی توشه هایی برای جایگاه ابدی و خانه جاویدان تدارک به بیند وآن چنان خود را در چشمه معرفت شستشو داد که دیگر به امور فنا پذیر هیچ گونه تعلقی نداشت و حتی تن خویش راقفسی میدید که روان او را در بند کرده بود.
در فرازهایی از وصیت نامه خود خاطر نشان نموده است :
“از دوستان و رفیقان خواهش دارم که هنگام حرکت جنازه ، عمامه مرا بالای عَمّاری نگذارند ودر محل جنازه به کمال اختصار کوشند.
های وهوی لازم نیست زیرا که عمر من ختم شده است و عمل من خاتمه یافته است . به کسی زحمت ندهند.”
مردن در کام حکیم
اولاً از مردن هراسی نداشت و همواره خود را آماده رفتن قرار داده و مستعد مهیا برای استقبال از پیک اجل بود . ثانیا زمان مرد ن خود را اعلام کرده بود و طبق نقل گفته شد:
” تا آخر عمر مجرد بود ودر حجره مدرسه می زیست وبسیار محبوب القلوب بود. روزی به طلاب مدرسه گفت:فردا شب وفات من است و روز بعد دار فانی را وداع گفت. ”
ثالثاً مردن را آغاز آسایش و راحتی خود میدانست و حتی شب فوت خود را شب سرور و شادی قلمداد میکرد و میفرمود :
“هرگاه وجهی می داشتیم وصیت می کردیم لیله ی دفن که شب وصال من است دوستان انجمن نموده ، سوری فراهم آورده ، سروری داشته باشند و با شادی ایشان من نیز شاد شوم.”
وفرمود:
“دوستان شاداب و خندان باشند ؛ چرا که من از زندان محنت و بلا رهایی جستم و از دار غرور به سرای سرور پیوستم و به جانب مطلوب خود شتافتم.حیات یافتم.”
ملاحظه می شود شب اول قبر که برای همه شب هولناک است برایش شب سرور وشادی وشب وصل معشوق است.
رابعا علی رغم آمادگی مردن ونترسیدن از موت گاه واهمه وترس از موت به سراق او می آمد اما او با امیدواری به کمک اهل بیت (ع)آن را از خود دور می کرد و میفرمود با کمک اهل بیت این مسیر دشوار را طی نموده و این راه سخت آسان خواهد شد
می فرمود:
“باری با این همه تجلُّد و اظهار دلیری، به نهایت هول و ترس دارم .ولی به فضل حق و شفاعت اولیای او امیدوارم. (وصیتنامه) (32)
توجه به مسائل سیاسی واجتماعی
حکیم فرزانه و عارف کامل ملا محمد هیدجی فقط یک فیلسوف و حکیم نبود ، فقط یک فقیه و عالم و مدرس حوزه نبود و فقط یک عابد زاهد و عارف شب زنده دار نبود بلکه یک شخصیت سیاسی هم بود و به مسائل اجتماعی و سیاسی و حکومتی توجه داشت و آنچه را که در پیرامون دنیای خود میگذشت هم باخبر بود و عکس العمل نشان می داد.
در جریان تحریم تنباکو که میرزای شیرازی (رحمت الله تعالی علیه) توانسته با فتوای خود ید بیگانه بر جامعه اسلامی را قطع نموده و نفوذ انگلستان بر حکومت ایران را خنثی نماید این حکیم بلندآوازه وارد عرصه شد و جریان تحریم تنباکو را کما هو حقه به رشته تحریر در آورده و به عنوان یک سند مستند تاریخی به یادگار گذاشت .کتاب ” رساله دخانیه” او حاکی از همین این معناست.
یعنی وقتی انسان این کتاب را می خواند به عمق فهم سیاسی حکیم پی می برد.و به عبارتی با این کتاب هم سیاسیبودن حکیم فهمیده می شود وهم مراتب توان تجزیه وتحلیل او از رویداد های سیاسی وهم قدرت وجرأت در برابر هیئت حاکمه.
گفته شد:
از نوشته های حکیم هیدجی به عنوان فردی که در متن حوادث و رویدادها بوده است برمی آید که وی نسبت به همه بخش های رویدادهای نهضت، توجه کافی داشته است. او همچنین به سیر رویدادها از ابتدای واقعه تا پایان نهضت وفادار مانده است.
حکیم هیدجی علاوه بر ثبت صادقانه رویدادهایی که در سطح رهبری نهضت و مواضع روحانیون و علما اتفاق افتاده است(43) به درج گزارش هایی از درون دربار ناصرالدین شاه و کارگزاران حکومتی نیز پرداخته و مشاهدات خود را از رفتارهای زورگویانه و مستبد مآبانه مأموران حکومتی که به اجبار می خواستند مردم را وادار به کشیدن غلیان و چپق و شکست حرمت فتوای میرزای شیرازی(ره) نمایند نیز ثبت کرده است.
اکنون به نکاتی از یاد داشتهای ایشان در مورد قیام تنباکو یاد آوری می شود:
یاداشتهای حکیم هیدجی در مورد قیام تنباکو
1- رساله دخانیه» حکیم هیدجی (1346-1270ه.ق) اثر نویافته و منحصر به فردی است که اخیراً به اهتمام دانشمند فرهیخته جناب آقای دکترعلی اکبر ولایتی به زیور طبع آراسته شده است .
2- از آنجایی که اسناد ، نسخ خطی و متون اصلی تاریخی در مطالعات و تحقیقات تاریخی از اهمیت ویژه ای بر خوردار است . انتشار چنین آثاری گاه می تواند زوایای مبهم و تاریک تاریخی را آشکار و بر یافته های پژوهشگران و محققان بیفزاید.
از این رو اثر حاضر را می توان در زمره آثار اصیل و دست اول تاریخ معاصر ایران محسوب کرد که به شرح وقایع و رویداد های نهضت تحریم تنباکو و مقاومت مردم در برابر قرارداد استعماری «رژی» می پردازد.
3- روایت حکیم ملا محمد علی هیدجی را می توان با اثر گرانقدر «تاریخ الدخانیه» یا تاریخ انحصارات دخانیات اثر شیخ حسن کربلایی(1309ه.ق) که از شاگردان مرحوم میرزای شیرازی و از شاهدان عینی وقایع نهضت تنباکو است، مقایسه کرد و اهمیت تاریخی این دو اثر را مورد سنجش و ارزیابی قرار داد.
کتاب «تاریخ دخانیه» دارای پیشگفتار، شرح زندگی نامه و مقدمه ای مفصل است که به شرح چگونگی دستیابی نسخه خطی رساله حکیم هیدجی می پردازد. بنابه گفته او؛ اصل نسخه خطی ابتداء توسط مرحوم جعفر زاهدی که از شخصیت های فرهنگی شهرستان زنجان است به مرحوم آیت الله حاج شیخ اسماعیل صائینی از علمای طراز اول این شهر اهداء و بخش هایی از این اثر برای اولین بار در مجله هفتگی “شهنواز” زنجان منتشر شده است.(35)
4- از نکات دیگری که در مقدمه کتاب آمده، شرح حال دقیق و جالب توجهی از زندگی نامه حکیم هیدجی است.
وی در ذیل «شرح منظومه»اش، بیوگرافی مختصری از زندگی نامه خود آورده است: «… به جز حج بیت الله الحرام و زیارت مشاهد ائمه(ع) به جایی سفر نکرده ام، پس از وفات پدرم، علاقه خود را از ارث پدری بریدم و به کنار کشیدم.
5- در مقدمه کتاب حاضر، تاریخچه نهضت تحریم تنباکو، چگونگی شکل گیری امتیازنامه کمپانی رژی، متن امتیازنامه و مخالفت و مبارزه علیه قرارداد رژی، روند رویدادها و حوادث قیام و فسخ قرارداد رژی شرح داده است. این مقدمه از آنجایی که در برگیرنده اطلاعات لازم درباره نهضت تحریم تنباکو است و برای مخاطب بویژه خوانندگانی که نیازمند آگاهی های اولیه از چگونگی شکل گیری و ماهیت نهضت تنباکو هستند، پر فایده است.
6- رساله دخانیه» حکیم هیدجی، روایت دست اول و اصیل از اولین قیام پیروز تاریخ معاصر ایران و خیزش بیدارگرایانه مردم در برابر مطالع استعمار خارجی و استبداد داخلی است، اما آنچه که اهمیت این اثر را دو چندان می کند محدود به اصالت سند، روایت دست اول و اهمیت موضوعی که حکیم هیدجی به آن پرداخته ، نمی شود. بلکه این اثر می تواند به پاره ای از شبهات، ابهامات و تحریف های تاریخی درباره نهضت تنباکو پاسخ دهد. بر اهل تاریخ پوشیده نیست که مخالفان «نهضت تحریم تنباکو» محدود به کمپانی رژی یا جریان های وابسته به سیاست های استعماری دولت انگلیس نبودند بلکه کسانی که مخالف مداخله روحانیت در سیاست بودند نیز از همان زمان که حکم تحریم تنباکو در تهران منتشر شد (اول جمادی الاول 1309 ه.ق) برای جلوگیری از تأثیرات این حادثه به شایعه جعلی بودن حکم میرزا روی آوردند و پس از آن کوشیدند به گونه های مختلف از جمله با منسوب کردن قیام به قدرت استعماری رقیب (روس ها)، تجار ناراضی و زیان دیده (39) یا رقابت های داخلی دولتمردان (39) و … اقدام به کمرنگ کردن نفس روحانیت در رهبری نهضت کردند.(40) تا ازاثرات و برکات «پیوند سیاست و دیانت» برای مبارزه با استعمار و استبداد بکاهند.
7- حکیم هیدجی رساله خود را با آیه ای از سوره الدخان آغاز می کند «بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین» ربنا اکشف عنا العذاب انا موءمنون … و لقد نجینا بنی اسرائیل من العذاب المیهن…»
8- و در علت و انگیزه تالیف رساله دخانیه می نویسد :«اما بعد چون درباب تخصیص دخانیات به کمپانی انگلیس میان حضرت مستطاب حجۀ الاسلام «آقا میرزا محمد حسن شیرازی اطال بقاه و جعلنا فداه و … سلطان عجم «ناصرالدین شاه» جمعه الله یوالجشر مع من یحبه ویهواه وسائر علماء الاعلام و مشایخ عظام مفاوضاتی کتابی و تلگرافی واقع گردید که الانصاف نظر در آنها برای اصحاب اعتبار، فواید بسیار داشت و جمله ای از احباء لازم الاتباع ، از این قلیل البضاعه و قصیر الباع خواهش نمودند که صورت آنها را به ترتیبی که واقع شد ، نویسم و جای هر یک را نشان داده و شاُن ورود هر کدام بیان کنم ، لهذا جمله ای از کلمات اعجاز آیات مشایخ کرام را از باب تیمن و تبرک قصداً و اصالۀً به انضمام پاره ای از مکاتبات دیگران … به نحوی که آگاهی داشتم ، نگاشتم. نامش را «رساله دخانیه» گذاشتم(41)
9- حکیم هیدجی ، روش خود را در نگارش « رساله دخانیه » درج اسناد، مکاتبات و وقایع نهضت براساس «ترتب زمانی » (تقدم و تأخیر رویدادها) و ذکر بیانات کسانی که در نهضت دخیل بودند، بر اساس آگاهی و یافته ها و مشاهدات خود قرار داده است.از این رو حکیم هیدجی در رساله خود، صورت تلگراف ها ، نامه ها و اعلامیه ها و همچنین گزارش هایی از دیده ها و شنیده های خود به چشم می خورد.
او با رعایت اصل اختصار و ایجاز کوشیده است تا مواضع طبقات مختلف مردم را نسبت به فتوی تحریم تنباکو ثبت کد و حتی نسبت به واکنش افراد لاقید و اجامر و اوباش در برابر نهضت تحریم تنباکو فرو گذاری نکرده است . وی در رساله خود می نویسد:
خرید و فروش توتون و تنباکو موقوف و دکاکین متعلقه به دخانیات از قبیل قلیان سازی و میانه تراشی خوابید ، غالب قدس سره در مردم این مرافعه بود که یکی پیش از حرمت ، از دیگری تنباکو خریده بود می خواست به صاحبش رد کند ، قبول نمی کرد و می گفت وقتی من تنباکو به تو فروختم قیمت داشت ، حال مالیت ندارد.
10- ز تاثیر فرمایش آن جناب
به دکان ما بسته گردید باب
کشیدند ، دست از خزید و فروش
شد از بانک قلیان (غلیان) مجالس خموش
بسا کس که باکش نبود از شراب
ولی می نمود از چپق اجتناب.
شنیدم، بیعاری مستانه، از در قهوه خانه می گذشت، یکی صدایش زد که: داش بیا چپق بکش، گفت: معاذالله شراب خورده ام، اما چپق نمی کشم، زیرا جناب میرزای شیرازی چپق را قدغن فرموده اند.»(42)
11- از آنجایی که حکیم هیدجی از طبع شعر و لطافت بیان برخوردار بود، در جای جای نوشتار خود، اشعاری را که به تناسب موضوعات و مضامین مطرح شده سروده به زبان های عربی، فارسی و ترکی آورده است.
12- به عقیده نگارنده این سطور، یکی از ویژگی های اثر حاضر که آنرا نسبت به «تاریخ الدخانیه» مرحوم شیخ حسن کربلایی متمایز می کند وجود اشعار، حکایت هایی است که در جای جای رساله هیدجی به چشم می خورد.
13- او می نویسد: «نواب والا، قهوه چی ها را طلبید و در معمول داشتن دخانیات در قهوه خانه ها تأکید و در موقوف گذاشتن غلیان تهدید شدید فرمود، هر که تخلف ورزد موءاخذه خواهد شد. و به غلامان و فراشان خود سپرد که در هر کوچه، گذر، محل و معبر، امر او را رسانند و مردم را از سیاست دولت بترسانند….
14- راقم کلمات (حکیم هیدجی) گوید: کاش یکی به نواب کیاست و فراست آداب می گفت قربانت گردم… نمی توان مردم را به زور واداشتن به تنباکو خریدن و غلیان کشیدن…(این کار) مانند کوفتن اهن سرد است… ان کنت تطمع فی قصیدۀ خالد هیهات انت تضرب فی حدید بارد.»(44)
15- حکیم هیدجی هنگام نگارش «رساله دخانیه» (سنه 1310 ه.ق) 40 سال داشت.این موضوع در اشعاری که در خاتمه رساله اش آورده، نمایان است.
منم خسته درد و غم، هیدجی
نمی بینم از آسمان جز کجی
ز جنبیدن چرخ و زین خیز و خفت
مرا طبع با درد و رنج است جفت…
جوانی چنان رفت، رو پس نکرد
بمن آنچه پیری کند کس نکرد
بسی دیده ام رنجش وداغ دل
رسیده است تا سال من بر چهل …
نوشتم من این طرفه هنگامه را
به نامت کنم ختم، این نامه را
سر سیصد وده پس از یکهزار(1310)
زهجرت به پایان رسید این نگار…
چون در گذشتم ازین کهنه دیر
سزد گر نمایند یادم بخیر.(45)
هیدج در نگاه حکیم هیدجی
کمتر دیده می شود کسی از وطن خود خارج شود و در خارج از وطن علقه و علاقهیی یابد و نام و نشان پیدا کند و شئون زندگی خود را در آنجا پایه نهد بخواهد به وطن خود توجه نماید به ویژه آنهایی که نام و نشان شان یابندوشخصیت علمی وعظمت اجتماعی شان شکل یافته باشد که در این صورت حتی جلای وطن هم می کنند ام حکیم بزرگوار هیدجی علیرغم زندگی طولانی در خارج هیدج و علیرغم تشکل و عظمت اجتماعی و علمی او در منطقه دور از وطن باز به وطن خود عشق می ورزید و همواره از آن به عظمت یاد می نمود چرا که حب الوطن من الایمان و هرچه ایمان بیشتر و قوی تر حب به وطن هم بیشتر و قوی تر ایشان در عبارتی هیدج را تشبیه به شیراز می کند و همان جاذبه ای برای شیراز هست همون جاذبه در نگاه او برای هیدج هم هست و همچنین تخلص او در شعر به مغنی بود و در اواخر عمرش تخلص خود را به شهید حججی تغییر داد تا نام هیدج در سایه این اشعار معروف و ماندگار بماند و سلام
فصل چهارم: متن وصیت نامه عبرت آموز حکیم هیدجی :
بسم الله الرحمن الرحیم
هذا ما اوصی به العبد الخائف الراجی عفو ربه محمد هیدجی(المومن)بما جاء به النبی صلی الله علیه وآله الطاهرین.
این وصیتی است از بنده گناهکارامید وار به عفو وبخشش پروردگارش– محمد هیدجی –که معتقد ومعترف است به آنچه پیغمبر صلوات الله علیه واله والطاهرین آورد.
پوشیده نماند که کتب متعلقه به این جافی فانی از قراریست که ذکر می شود:
آنچه را که جداگانه ثبت ومختوم است وقف کرده ام به طلاب مدرسه امیدیه واقعه در جوار معصوم زاده سید ناصرالدین – علیه السلام – باید به تحول کتابدارمدرسه داده شود. شرایطی که کتب مرقومه مدرسه در وقف نامچه ذکر شده در این کتابها نیزمنظوراست.
کتاب اشعار که به موجب صورت وقف که در پشت او نوشته شده باید درهیدج به جناب ملا حسین هیدجی برسد.
کتاب زاد المعاد را بخشیده ام به اخوی زاده عبدالرئوف وکتاب مغنی البیب را به ملا عبدالکریم پسر کربلایی عبدالرحیم ، پسرعمو، هبه کرده ام.
کتاب نهج البلاغه، خدمت ملاحسن داده شود. باقی مانده منتقل به نورچشم نورعلی شود .
عبای زمستانه من داده شود به اخوی زاده ولباده به محمودعلی.
باغ انگوری که از برای من تعیین شده بود ، دردست حبیب الله اخوی زاده است ، منتقل به اوست.
عبای تابستانی من ازکسی است که بدن مرا غسل می دهد.
کاسه بشقاب مرغی با سینی برنجی تخم مرغی متعلق است به کتابخانه والباقی اسباب واثاثیه منزل از کاسه وپوست وپلاس وغیره ، منتقل است به نورعلی.
مبلغ دوازده تومان در عوض به اشخاص مفصله بدهد: محمدطاهر دو تومان ، گوهرخانم دوتومان،قربانعلی دوتومان،احمد دوتومان. سه نفر همشیره های علی هرکدام یک تومان وسلطنت خانم دخترعمویک تومان.
کرباسی ازبابت کفن خود تهیه نموده ام.
واختیارجنازه من با رفیق شفیق خود جناب مستطاب آقای حاجی سیدحسین لاجوردی است – ادام الله بقائه – هرگاه در تهران باشم وصی من جناب ایشان است. همچنان که دردرحیات زحمات مرا متقبل بوده اند در ممات هم متقبل خواهند شد.
{ایشان} نورعلی را بخواهند هر چه ارث پدری داشته ام بعد ازفوت پدرم – رحمت الله علیه – هبه کرده ام به اخوان خود وحصه ی من از عمارت پدری منتقل است به اخوی زاده علی، کسی معترض حال اونشود.
اناعبد من عبید محمد .
من از کسی حق وطلبی ندارم وکسی از من طلبی ندارد.
الله امنه علی فضله ونواله والصلوه علی نبیه وآله. انا لله وانا الیه راجعون. سبحان ربک رب العزه عما یصفون وسلام علی المرسلین والحمد لله رب العالمین.
محل خاتم – اناعبد من عبید محمد-
تتمه وصایا:
خواهشی که از حضرات رفقا ودوستان دارم این است که هنگام حرکت جنازه عمامه مرا بالای عماری نگذارند ودرمحل جنازه به کمال اختصارکوشند.های وهوی لازم نیست وبرای مجلس ختم من موی دماغ کسی نشوید زیرا که عمرمن ختم شده است وعمل من خاتمه یافته است. به کسی زحمت ندهند. دوستان شاداب وخندان باشند؛ چرا که من از زندان محنت وبلا رهایی جستم واز دار غروربه سرای سرور پیوستم وبه جانب مطلوب خود شتافتم ، حیات یافتم. اگرازمرافقت {مفارقت}غمگین واندوهگین می با شند،عن قریب تشریف آورده خدمت شما ان شاءالله می رسیم.
هرگاه وجهی می داشتیم وصیت می کردیم ، لیله ی دفن که شب وصال من است دوستان انجمن نموده،سوری فراهم آورده،سروری داشته باشند وایشان ومن شاد شویم.
جناب مستطاب آقای حاجی سید مهدی – رحمه الله- به داعی وعده مهمانی داده اند. البته وفا خواهند فرمود.
باری با این همه تجلد واظهاردلیری،به نهایت هول وترس دارم. ولی به فضل حق وشفاعت اولیای اوامیدوارم.
علی حبهم یا ذالجلال توفنی
وحرم علی النیران شیبی وکبرتی
وقول النبی المرئ مع من احبه
یقوی رجایی فی اقاله عثرتی
خداوندا! مرا به محبت محمد وآل (ص) بمیران وبه سپیدی موی وکبر سن من ترحم وآتش را برای من حرام گردان. پیغمبر (ص) فرمود:هرانسانی با آن محشور می گردد که دوستش دارد واین امید مرا نیرو بخشد که خداوند از لغزش من در گذرد.
به همه دوستان سلام والتماس دعای خیر از همگان دارم،همه گونه حق درذمه ی من دارند. مرا حلال نمایید.
منابع
1. تاریخ زنجان، هوشنگ ثبوتی،اداره کل فرهنگ وارشاد اسلامی زنجان
2. ابهر(گذری ونظری)، محمد آقا محمدی، ص 98
3. ابهر(گذری ونظری)، محمد آقا محمدی، ص 146
4. علماء نامدارزنجان درقرن چهاردهم،آیه الله زین العابدین احمدی زنجانی، ص 33
5. رجال آذربایجان درعصرمشروطیت، مهدی مجتهدی، ص 183
6. ابهر (گذری ونظری)، محمد آقا محمدی، ص 184
7. میرزا ابوالحسن جلوه حکیم فروتن، ازنگارنده،ص 91 به نقل ازاواخرتعلیقه حکیم هیدجی به شرح منظومه سبزواری (طبع تهرانی)
8. تاریخ حکما وعرفا متاخرین صدرالمتالمین، ص 26
9. ریحانۀ الادب، مدرس تبریزی، ص 381
10. رجال آذربایجان درعصر مشروطیت،مهدی مجتهدی،ج 6، ص 183
11. الذریعه، ج 9 (بخش چهارم)،شیخ آقابزرگ تهرانی، ص 1304
12. مکارم الا ثار، ج 6، ص 196
13. خدمات متقابل اسلام وایران،شهید مطهری
14. تذ کره علمای شاعروشعرای عالم (آیۀ آلله حکیم هیدجی)قسمت اول، جواد محقق، نشریه صحیفه (محراب اندیشه وهنراسلامی ) شماره مسلسل 24، ص 22
15. ابهر(گذری ونظری)، محمد آقا محمدی، ص 185
16. مکارم الاثار،ج 6، ص 1966 الذریعه، ج، 6، ص 137
17. تاریخ حکما وعرفا متاخرین صدرالمتالمین، ص 170
18. معاد شناسی،علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی، ج اول، ص 99
19. مجله سپاه پاسدار اسلام،سال چهاردهم، شماره 366 تحت عنوان حکایت معرفت
20. تاریخ زنجان،زنجانی، ص 88 طبع تهران،1352 ه ش
21. تکبیروحدت، شهید مفتح
22. یاد باد آن روزگاران یاد باد،بها الدین خرمشاهی،مجله کلچرخ، شماره مسلسل17 آذر،376
23. ابهر(گذری ونظری)، محمد آقا محمدی، ص 185-186
24. الذریعه، ج 6، ص 137 ونیز تاریخ زنجان، ص 88
25. رایحۀ الادب، ج 6، ص 382
26. مکارم الاثار، ج 6، ص 1965
27. میرزاابولحسن جلوه حکیم فروتن، ص 170
28. معاد شناسی، علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی، ج اول، ص 101
29. خدمات متقابل اسلام وایران، شهید مطهری، ص 683
30. رجال آذربایجان درعصر مشروطیت، مهدی مجتهدی، ص 184
31. تاریخ زنجان، ص 96
32. معاد شناسی، علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی، ج اول، ص 102-103
33. الذریعه، ج 6، ص 137 ومکارم الاثارج 6، ص 196، علما نامدار زنجان، ص 33
34. ماده تاریخ فوت او توسط سید محمد ریاضی
35. رساله دخانیه، به اهتمام علی اکبرولایتی، ص 9
36. رساله دخانیه،به اهتمام علی اکبر ولایتی(در مقدمه سا ل 1348 آمده اما با توجه به متن نسخه 1346 به نظر صحیح می رسد.
37. رساله دخانیه،به اهتمام علی اکبر ولایتی، ص 5
38. رساله دخانیه، به اهتمام علی اکبر ولایتی، ص 2
39. تحریم تنباکو، ابراهیم تیموری، ص 68، شورش بر امتیازنامه رژی فریدون آدمیت،ص 19 تا 21
40. سفرنامه حاجی پیرزاده، ص 7 و36
41. تحریم تنباکو،نیکی، ر،ص 20، سیاستگران دوره قاجاریه، ص 214، حیات یحیی، یحیی دولت آبادی، ص 137
42. رساله دخانیه، به اهتمام علی اکبر ولایتی، ص 114
43.رساله دخانیه، به اهتمام علی اکبر ولایتی، ص 128
44. رساله دخانیه، به اهتمام علی اکبر ولایتی، ص 132-142
45. رساله دخانیه،به اهتمام علی اکبر ولایتی، ص 130
اینکه در برخی منابع ادعا شده که نامبرده مقدمات علوم دینی و حکمت را در زنجان آموخته به استناد منابع ادعا شده حقیقت ندارد.(5) زیر نویس شود
تهران
مرحوم آقا میرزا حسین سبزواری استاد هیدجی در مدرسه عبدالله جان واقع در بزازان تهران ادبیات فقه و اصول تدریس می کرد وشهرت بیشتر او به مهارت وی در ریاضی،نجوم و هیئت است وآقا میرزا ابراهیم زنجانی از تلامیذ این دانشجور است.
البته آقا میرزا حسن سبزواری(متوفی 1317ه.ق ) مقیم تهران غیراز حاجی میرزا حسین سبزواری و میرزای شیرازی و صاحب ارجوزه حکیمه می باشد. زیر نویس شود
به همه ی دوستان سلام و التماس سلام و التماس دعای خیر از همگان دارم ،همه گونه حق در ذمه ی من دارند . مرا حلال نمایید.(31) نترسیدن از موت